هفتمین جلسه از دوره چهل و نهم کارگاههای آموزشی خصوصی مسافران کنگره ۶۰ نمایندگی شفا مشهد با استادی پهلوان مسافر حسین، نگهبانی موقت مسافر مهرداد و دبیری موقت مسافر علی اصغر با دستور جلسه * در استحکام پایه های مالی و علمی کنگره ، من چه کرده ام؟ * در روز سه شنبه 25 اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان حسین هستم یک مسافر خدا را شاکرم که در جمع شما دوستان و پیشکسوتان عزیز هستم و می توانم خدمت کنم. از گروه مرزبانی و همچنین از ایجنت محترم شعبه شفا جواد آقا ممنونم که اجازه دادند در این جایگاه حضور پیدا کنم و خدمت کنم. ابتدا نوشته هایی آماده کرده بودم برای مشارکت اما بعد تصمیم گرفتم دلی و از طریق حسم مشارکت کنم. من مانند خیلی از شما عزیزان قبل از ورود به کنگره خیلی مسیرها رفتم برای اینکه ترک کنم و اعتیاد را کنار بگذارم اما ناموفق بودم. زمانی که به مجلس عروسی یا مهمانی می رفتم افراد حاضر نبودند زمانشان را با من بگذرانند و به بهانه های مختلف از کنار من بلند می شدند و جایشان را عوض می کردنند، نه رنگ و رویی برایم مانده بود، نه اعتباری و زندگی نرمالی نداشتم.
روزها میخوابیدم و شبها بیدار بودم، اما بعد از مدتها با کنگره آشنا شدم و ورود کردم، منم مانند خیلی ها چند ماه پشت در کنگره منتظر ماندم تا بتوانم داخل شوم، حتی ابتدای امر هم برایم خیلی جدی نبود. مثلا وقتی قانون یازدهم اعلام می شد یک ۵ هزار تومانی در سبد پول می انداختم و ۲ هزارتومنش را برمی داشتم و حس و حالم خوب نبود اما کمکم آموزش گرفتم و حس و حالم بهتر شد وهر بار پولی را بصورت کامل به سبد پول می انداختم بدون منت نتیجه اش را می گرفتم و همیشه اوضاع مالی من مناسب می شد. به نظرم لژیون سردار مسیرش از همین قانون یازدهم و سبد های پول می گذرد، ما باید به قول یکی از دوستان درک درستی از لژیون سردار را بین مسافران انتقال بدهیم چون سیستم کنگره هیچ اجباری برای هیچ کاری ندارد و عضویت در لژیون سردار اختیاری است، برای همین مسافرانی که عضو لژیون سردار شدند با حس و حال خود مبالغی را برای پهلوانی، دنوری یا سرداری پرداخت کردند و همچنان در نوبت پرداختند.
به هر حال با کمی تفکر همگی می توانیم متوجه شویم که برای من مسافر هزینه هایی در کنگره می شود که شاید خودم بی اطلاع باشم. در نهایت از همه مهمتر برای همیشه به دستور بنیان رهایی می گیریم و این بهایی که برای حال خوب من شده است باید من مسافر را هوشیار کند که دینی به گردن دارم و باید جبران کنم.من هر زمان که حالم بد بود چه در زندگی و یا کنگره راهنما گوش زد می کرد که خدمت کنم فرقی ندارد هر خدمتی باعث حال خوش می شود. در رابطه با قانون یازدهم هم می توانم بگویم کسی که با حال خوب پولی را پرداخت می کند بدون منت باید بداند حال خوب و انرژی این اتفاق به زندگی خودمان و خانواده مان بر می گردد و نکته بعد اینکه حتما مسافرانی که همسفری ندارند سعی کنند همسفران خود در زندگی را به کنگره بیاورند تا از حال بسیار بهتری برخوردار شوند.اگر می رفت ما الان اینجا نبودیم، سختی هایی که راهنماهای عزیز دیدند الان قدر این صندلی ها را می دانند و پهلوان اصلی آنها هستند.
اوایلی که من به کنگره آمدم از خدمت آبدارخانه شروع کردم، اینجا بود که به من عزت و احترام داد. من از اوایل ساختن شعبه فردوسی بودم و از این بابت خوشحالم، خدمت اگر دلی باشد فرقی نمی کند چه خدمتی باشد، حتی من درشعبه رضا هم کار کردم. بعد از آن مرزبانی شعبه رضا را به من دادند. شعبه رضوی که استارت خورد به آنجا رفتم وشروع به کارکردم. دنوری شرکت کردم 25 میلیون تومان دادم ولی متاسفانه نتوانستم الباقی آن را بدهم. رفتم خدمت آقای مهندس با این که قرض داشتم و دنوری را ناقص پرداخت کرده بودم، برای پهلوانی صحبت کردم، اول ایشان قبول نکردند، خیلی التماس کردم، اشک ریختم و گفتم من به این خدمت احتیاج دارم تا اینکه قبول کردند. آمدم بیرون نیروهای منفی به سراغم آمدند و با خودم گفتم که تو این همه قرض داری بازمی خواهی پهلوانی پرداخت کنی، یک زمین داشتم فروختم و پهلوانی را پرداخت کردم. به 2تا همسفرم گفتم این کار را کردم شما باید راضی باشید، خدا را شکرهردوآنها سردارشدند.
مرزبان خبری مسافر رحیم
تایپ مسافران سعید لژیون 12 و مسافر هادی لژیون17
عکاس مسافران محمدرضا لژیون10 و مسعود لژیون ۱۵
صوت مسافران امیر لژیون ۱ و علی اصغر لژیون ۱۹
تنظیم و ارسال خبر مسافر مهدی لژیون ۱۴
- تعداد بازدید از این مطلب :
336