یازدهمین جلسه از دوره هفتم سری کارگاه های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰؛ نمایندگی جهانبین شهرکرد؛ به استادی راهنمای محترم مسافر محمد، نگهبانی مسافر حسین و دبیری مسافر مصطفی، با دستور جلسه «جهانبینی ١ و ٢» در تاریخ ١۸ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ رأس ساعت ۱۷:٠٠ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد :
سلام دوستان محمد هستم یک مسافر؛
خداوند را شاکرم که در این جمع هستم و خدا لیاقت داده بتوانم در خدمت شما عزیزان باشم برای آموزش گرفتن هر چه بهتر و بیشتر از شما عزیزان و اجرای آنها در زندگیم.
دستور جلسه جهانبینی ۱ و ۲ است. همین حضور ما در کنگره اگر با رعایت نظم و انظباط باشد یعنی جهانبینی، یعنی آموزش. لحظه به لحظه حضور ما در اینجا نوعی آموزش جهانبینی است. از لحظه ورود به پارکینگ و پارک ماشین در محوطه پارکینگ تا ورود به جلسه و پس از آن استراحت و چای و در ادامه نشستن در جلسه لژیون تا نهایتاً خروج از کنگره، همه اینها اگر با نظم معینی انجام شوند یعنی دید و نگرش ما نسبت به ساعت و نظم و انظباط تغییر کرده، چون در زمان مصرف این نظم در زندگی ما کمتر دیده میشد.
متأسفانه مصرف کنندهها زندگی را خیلی سخت میگیرند. از رفتن به محل کار گرفته تا انجام امور مربوط به خانه و یا حتی تا گذاشتن زبالهها جلو درب حیاط، بطوری که فرد مصرف کننده حاضر میشود زبالهها را از پنجره به بیرون پرتاب کند. اینها یعنی نداشتن جهانبینی.
همانطور که وقتی وارد دبستان میشویم خواندن و نوشتن را بلد نیستیم حالا اگر از ما بخواهند بنویسیم «بابا آب داد» نمیتوانیم چنین کاری را انجام دهیم، هر چند ممکن است مفهوم و منظور جمله را تشخیص دهیم ولی در نوشتن آن ناتوان هستیم و هر چه جلوتر میرویم، چون کلمات و جملات سنگینتر و مشکلتر میشوند ما نا امیدتر و مأیوستر میشویم و در جا میزنیم و عقب میافتیم، تا جایی که ادامه راه برایمان سخت و دشوار می گردد چون دانایی ما به اندازه توانایی ما رشد نکرده است.
در کنگره هم همینطور است. وقتی وارد سیستم میشویم اگر الفبای جهانبینی را یاد نگیریم نمیتوانیم خودمان را با سیستم هماهنگ کنیم، آنجا است که همه چیز برایمان سخت و مشکل میشود و از خودمان میپرسیم که مثلاً، چرا باید سیستم ایکس را یاد بگیریم؟ یا چرا باید با زبان بدن آشنا شویم؟ ولی وقتی الفبای جهانبینی را یاد بگیریم آنگاه آموزش برایمان شیرین میشود.
جهانبینی یعنی اینکه یاد بگیریم آنچه در جهان بیرون از ما وجود دارد، عیناً در جهان درون ما هم وجود دارد. مثلاً اگر در جهان بیرون شخصی به عنوان «فرمانده» وجود دارد در جهان درون هم «فرمانده» وجود دارد، با این تفاوت که در زمان اعتیاد اختیار فرمانده درون ما در دستان مواد بود ولی الان باید اختیار آن را در دستان خودمان بگیریم.
اینکه بخواهیم از همان ابتدای ورود به کنگره بگوییم مدل قلعه عقل به چه صورتی است و یا سربازان آن چگونه هستند، کار مشکل میشود. من خودم وقتی مطلبی را اساتیدم آموزش میدادند سعی میکردم آن مطلب را برای خودم بازتر کنم، سعی میکردم مثالهایی برای آن مطلب بیاورم، سپس در مورد آن مثالها از اساتیدم سوأل میپرسیدم، اگر اساتیدم آنها را رد میکردند به دنبال مثالهای دیگری میرفتم تا نهایتاً بتوانم آن موضوع و مطلب را بخوبی درک کنم.
مثلاً گفته میشد: نفس آن چیزی است که تعیین موجودیت میکند و خواسته دارد. من برای خودم میگفتم، پس نفس آن چیزی است که درون من است و من را به سمت بدیها و اشتباهات و خطاها هدایت میکند و در مقابل آن روح قرار میگیرد. به این صورت مفهوم کلمات برایم آشکار و واضح می شد بطوری که میتوانستم مثلاً کتاب ۶۰ درجه را بخوانم و مفاهیم آن را بخوبی درک کنم.
کنگره خیلی ساده است، به شرطی که الفبای آن را خوب یاد بگیریم. آموزش زمانی جواب خوبی به شما میدهد که مطالب را بفهمید و آنها را درک کنید، نه اینکه فقط آنها را حفظ کنید. نوشتن سیدی زمانی خوب است که بتوانید روی کلمه به کلمه آن تفکر کنید و مفاهیم آن را بخوبی درک کنید در غیر این صورت فایدهای ندارد.
از اینکه به صحبتهای من توجه کردید از همه شما سپاسگزارم.
جلسه هماهنگی خدمتگزاران نمایندگی به روایت تصویر
نگارنده و ویراستار: مسافر بهزاد لژیون۷
تنظیم: مسافر وحید لژیون ۱۸
ارسال: مرزبان خبری مسافر ایمان
نمایندگی جهانبین شهرکرد /مسافران
- تعداد بازدید از این مطلب :
193