جلسه سیزدهم از دوره سیوچهارم کارگاههای آموزشی خصوصی نمایندگی صالحی با دستورجلسه «جهانبینی ۱و۲» به استادی راهنمای محترم همسفر گلناز، نگهبانی همسفر مریم و دبیری همسفر بیتا در تاریخ ۱۴۰۳/۲/۱۸ راس ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
دستورجلسه این هفته «جهانبینی ۱ و ۲» است. ما در کنگره برای مطالعه کردن جزوات و منابع بسیاری مانند سیدیها و کتب جناب مهندس را داریم. دو جزوه جهانبینی ۱ و ۲ زیاد قطور نیستند و هر کدام حدود ۲۰ صفحه دارند، بنابراین مطالعه سطحی آنها هم زمان زیادی نمیبرد. به عقیده من درک و فهم جهانبینی ممکن است سالها زمان ببرد؛ زیرا صورپنهانمان را به ما نشان میدهد و ویژگیهای انسان را به او یادآور میشود. در صورپنهان من خصوصیاتی وجود دارد که هیچ کدام از شما و حتی خود من هم از آن اطلاعی ندارم.
در کنگره مثلثی داریم به نام مثلث درمان که جسم، روان و جهانبینی اضلاع آن را تشکیل میدهند. جسم مسافر با داروی «او.تی» به درمان میرسد و در کنار آن روان او هم که همان خلق و خوی اوست به تعادل میرسد، برای مثال کسی که دندان درد دارد به یقین نمیتواند آدم خوش اخلاقی باشد و روانش بهم میریزد؛ اما با درمان دندان روانش هم به درمان میرسد. مسافران هم همینطور هستند زمانی که خمار میشوند تکتک سلولهای بدنشان درد میگیرد و نمیتوانند اخلاق خوبی داشته باشند. جسم و روان هر دو هم زمان به تعادل میرسند؛ اما ضلع سوم این مثلث جهانبینی است که برای به تعادل رسیدن نیاز به آموزش دارد و با صرف مدت ۱۰ یا ۱۱ ماه متعادل نمیشود، این زمان در هر شخص متفاوت بوده، ممکن است برای یک فردی یک سال و فرد دیگری ده سال زمان میبرد به همین دلیل است که درک کردن این جزوه زمان زیادی میطلبد.
هر کدام از ما که چند سال است که در کنگره هستیم هر بار که این جزوه را مطالعه میکنیم مطلب جدیدی از آن میآموزیم. جهانبینی یعنی شناخت خود، نگرش من نسبت به جهان هستی و جهان درون خود؛ به همین علت برای سفر جهانبینی زمان مشخصی معین نشده است. مسافر من همیشه میگوید در پایان سفرم که ۱۱ ماه زمان برد انگار که تازه از خواب بیدار شدم و تنها به قطع مصرف رسیدم و اتفاق خاصی نیفتاده است؛ اکنون عدهای از مسافران همین که سفر اول به پایان رسید از کنگره میروند، آنها تصور میکنند به درمان رسیدهاند. در این صورت آنها هنگام ورود به اجتماع گیج، مات و مبهوت هستند، خودشان را نمیشناسند و نمیدانند چگونه با دیگران رفتار کنند به همین دلیل اکثر آنها به مصرف مواد مخدر بر میگردند.
اکنون نقش من همسفر چیست؟ شاید تازهواردین با خود بگویند چرا من باید به کنگره بیایم و ساعتها روی این صندلیها بنشینم؟ مطالبی که در اینجا آموزش میدهند به چه درد من میخورد؟ او مصرفکننده بوده و همه چیز را خراب کرده به من چه ربطی دارد؟ به عقیده من ممکن است من که همسفر هستم در ویران کردن زندگی خیلی مقصر نبودم؛ اما میتوانم در درست کردن آن نقش بسزایی داشته باشم آن هم فقط با آموزشهایی که در این مکان فرا میگیرم. تمام مشکلاتی که سر راه ما انسانها قرار میگیرد به دلیل پایین بودن سطح دانایی و نبود آموزش است.
جناب مهندس همیشه میگویند ما برای انجام اعمال نادرست نیاز به آموزش نداریم، کسی که میخواهد دزدی کند به دنبال آموزش دزدی نیست؛اما شخصی که میخواهد کار نیکی انجام دهد سطح دانایی خود را بالا میبرد و به آموزش نیاز دارد. مثلث دانایی «آموزش، تجربه و تفکر» است که به ما میگوید ابتدا آموزش بگیرم، از تجربیات راهنما، مرزبان و ایجنت استفاده و خود تجربه کسب کنیم و درست تفکر کردن را یاد میگیرم تا زمانی مسئلهای سر راه من قرار گرفت بدانم با این مشکل چگونه برخورد کنم؟ زمانی که مسافرم مواد مصرف میکند چگونه با او رفتار کنم؟ در زندگی خود اگر با فرزندم مشکلی دارم چگونه با او رفتار کنم؟
جناب مهندس در مورد «جهانبینی» میگویند: «من جهانبینی را آموزش میگیرم که نه به خود و نه به دیگران آسیب برسانم تا بتوانم در کنار دیگران خوب زندگی کنم.» ما در زندگی تمام تلاش خود را میکنیم تا جایگاه رفیع و پول به دست آوریم؛ اما زمانی که آرامش نداشته باشیم هیچ کدام از این گزینهها به چشم نمیآید، بنابراین برای آموزش گرفتن به کنگره میآیم تا راه درست زندکی کردن را به من آموزش دهد.
صحبتهای خانم شانی را گوش میدادم برایم بسیار جالب بود میگفتند: ما برای غذا درست کردن هم باید جهانبینی داشته باشیم؛ یعنی شب که میشود همسر و فرزندان شما به خانه میآیند باید بوی عطر چای و غذا در منزل پیچیده باشد و با این عمل همسر و فرزندان خود را جذب منزل کنید. به دختران خود غذا درست کردن را آموزش دهیم تا در آینده دچار مشکل نشوند، برخی افراد غذا را از بیرون منزل سفارش میدهند در این چه لذت و حسی وجود دارد؟ با این کار همسر و فرزند جذب نمیشوند.
به عقیده من همسفر ما زنان و همسفران جایگاه خود را در زندگی گم کردهایم؛ زیرا خواستهایم که هم مرد و هم زن، پدر و هم مادر باشیم، مسئولیت کل زندگی را به دوش گرفتهایم و جایگاهی که یک زن دارد را از دست دادهایم؛ اما با ورود به کنگره میخواهیم جایگاه و راه اصلی خود را پیدا کنیم. روی این صندلیها مینشینیم و مطالبی را آموزش میگیریم که به نظر من در هیچ جایی وجود ندارند.
یکی از دیدهبانهای محترم در انتهای جلسه خود میگفتند: هر شخصی فکر کند که به کنگره میآید تا تنها جسم و روان خود را به تعادل برساند و از کنگره میرود سخت در اشتباه است. تا زمانی که جسم، روان و جهانبینی به تعادل نرسند، نمیتوانیم درست زندگی کنیم. امیدوارم هر کدام از ما که روی این صندلیها نشستهایم، بتوانیم به بهترین شکل از جایگاه خود استفاده کنیم و بتوانیم آموزشی را که باید یاد بگیریم.اما شخصی که میخواهد کار نیکی انجام دهد سطح دانایی خود را بالا میبرد و به آموزش نیاز دارد. مثلث دانایی «آموزش، تجربه و تفکر» است که به ما میگوید ابتدا آموزش بگیرم، از تجربیات راهنما، مرزبان و ایجنت استفاده و خود تجربه کسب کنیم و درست تفکر کردن را یاد میگیرم تا زمانی مسئلهای سر راه من قرار گرفت بدانم با این مشکل چگونه برخورد کنم؟ زمانی که مسافرم مواد مصرف میکند چگونه با او رفتار کنم؟ در زندگی خود اگر با فرزندم مشکلی دارم چگونه با او رفتار کنم؟
جناب مهندس در مورد «جهانبینی» میگویند: «من جهانبینی را آموزش میگیرم که نه به خود و نه به دیگران آسیب برسانم تا بتوانم در کنار دیگران خوب زندگی کنم.» ما در زندگی تمام تلاش خود را میکنیم تا جایگاه رفیع و پول به دست آوریم؛ اما زمانی که آرامش نداشته باشیم هیچ کدام از این گزینهها به چشم نمیآید، بنابراین برای آموزش گرفتن به کنگره میآیم تا راه درست زندکی کردن را به من آموزش دهد.
صحبتهای خانم شانی را گوش میدادم برایم بسیار جالب بود میگفتند: ما برای غذا درست کردن هم باید جهانبینی داشته باشیم؛ یعنی شب که میشود همسر و فرزندان شما به خانه میآیند باید بوی عطر چای و غذا در منزل پیچیده باشد و با این عمل همسر و فرزندان خود را جذب منزل کنید. به دختران خود غذا درست کردن را آموزش دهیم تا در آینده دچار مشکل نشوند، برخی افراد غذا را از بیرون منزل سفارش میدهند در این چه لذت و حسی وجود دارد؟ با این کار همسر و فرزند جذب نمیشوند.
به عقیده من همسفر ما زنان و همسفران جایگاه خود را در زندگی گم کردهایم؛ زیرا خواستهایم که هم مرد و هم زن، پدر و هم مادر باشیم، مسئولیت کل زندگی را به دوش گرفتهایم و جایگاهی که یک زن دارد را از دست دادهایم؛ اما با ورود به کنگره میخواهیم جایگاه و راه اصلی خود را پیدا کنیم. روی این صندلیها مینشینیم و مطالبی را آموزش میگیریم که به نظر من در هیچ جایی وجود ندارند.
یکی از دیدهبانهای محترم در انتهای جلسه خود میگفتند: هر شخصی فکر کند که به کنگره میآید تا تنها جسم و روان خود را به تعادل برساند و از کنگره میرود سخت در اشتباه است. تا زمانی که جسم، روان و جهانبینی به تعادل نرسند، نمیتوانیم درست زندگی کنیم. امیدوارم هر کدام از ما که روی این صندلیها نشستهایم، بتوانیم به بهترین شکل از جایگاه خود استفاده کنیم و بتوانیم آموزشی را که باید یاد بگیریم.
تایپ و ویرایش: همسفر مهسا رهجوی همسفر اکرم راهنمای لژیون یازدهم، همسفر مهسا رهجوی همسفر عذری راهنمای لژیون دهم
تنظیم و ارسال: همسفر اکرم رهجوی همسفر زهرا راهنمای لژیون هفتم
عکاس: همسفر الهه راهنمای تازهواردین
رابطخبری:همسفر زهرا راهنمای تازهواردین
همسفران نمایندگی صالحی
- تعداد بازدید از این مطلب :
162