English Version
English

مصــاحبه با راهنـمای محتـرم؛ مسافــر فــرزاد

مصــاحبه با راهنـمای محتـرم؛ مسافــر فــرزاد

به نام قدرت مطلق الله

مصاحبه با راهنمای محترم؛ مسافر فرزاد

با سلام و عرض تبریک به مناسبت هفته راهنما؛ لطفاً خودتان را به رسم کنگره، معرفی کنید؟

سلام دوستان، فرزاد هستم یک مسافر. آنتی ایکس مصرفی: کراک، شیشه، هروئین، متادون، قرص B2 و تریاک. روش درمان: دی اس تی. داروی درمان: شربت OT. ورزش در کنگره: شنا، والیبال، پیاده روی. مدّت سفر: ۱۲ ماه و ۱۰ روز، با راهنمایی راهنمای خوبم، آقای حبیب محبتیان. آزادی از بند مواد: ۹سال و ۶ ماه.

دستور جلسه این هفته، جهان بینی ۱و۲ می باشد؛ لطفاً در این مورد صحبت بفرمائید:

در واقع جهان‌بینی، نوع نگاه یک شخص، نسبت به جهان پیرامون و جهان درون خودش‌ می باشد. اینکه ما به این جهان آمده ایم چگونه باشیم و چگونه عمل کنیم، چگونه زندگی کنیم، چگونه رفتار کنیم. در واقع اعتیاد و مواد مخدر، چگونه زندگی کردن و فکر کردن را از ما گرفته بود و مانند آدمی بودیم که مصرف می‌کردیم و کار می‌کردیم که مصرف کنیم. اعتیاد، زندگی ما را در بر گرفته بود و همیشه به فکر راه میانبر بودیم، ولی متأسفانه هیچ گونه راهی، برای درمان و خلاصی از این اعتیاد و غول بی شاخ و دم را به دست نمی آوردیم. در نتیجه، به نا امیدی و یک سری مسائل هدایت می‌شدیم، و به پوچی می رسیدیم. به نظر من، جهان‌بینی مانند یک نقشه راه است که شخص، باید یک سری قوانین را، اجرایی کند. برای مثال، باید مفهوم ترس را بشناسد، مفهوم قدرت را بشناسد، مفهوم درمان را بشناسد، مفهوم اعتیاد را بشناسد.

در واقع جهالت ما، در برابر آن مسائلی که قرار بود دانایی ما را، یا اینکه تفکر و اندیشه ما را، به کار اندازد ایستاده بود. مسائلی مانند نادانی، جهالت و نیرو های باز دارنده، در واقع ما را به سمت و سوی دیگری هدایت می کردند.

این بود که روز به روز، این نیرو در ما قوی تر می شد و بستر را برای مسائل ضد ارزش و مصرف مواد مخدر بیشتر و بیشتر می کرد. یعنی ناخالصی‌های درونی ما توسط مواد مخدر، باعث می شد روز به روز بیشتر به اعماق تاریکی‌ها فرو برویم و هیچ وقت هم نمی توانستیم، به علت و معلول این حوادث یا این معضل فکر کنیم. تا اینکه خدا را شکر کنگره را سر راه ما قرار داد، تا صورت مسئله اعتیاد حل شود.

مهم ترین دلیل شما برای شرکت در آزمون راهنمایی چه چیزی بود؟

سوال بسیار خوبی را مطرح کردید. در وادی دوم می آموزیم، که ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. در گذشته ما به دلیل اعتیاد، شخصیت واقعی خود را از دست دادیم و گم کردیم. وقتی که به کنگره ۶۰ آمدیم و آموزش ها را تجربی کردیم و یاد گرفتیم، این احساس در درون ما شعله ور شد، که ما هم یک کاری، یک چیزی از این قضیه آموزش و درمان را به‌دست بگیریم، هم برای خودمان خوب است، هم برای آیندگان. این شد که این حس و قدرت در من وسعت پیدا کرد و به فکر فرو رفتم که من هم در این سفره الهی، که پهن است سهمی داشته باشم وکمک کنم به دردمندان و مصرف کنندگانی که در بیرون هستند و از این بیماری و اعتیاد خودشان درد می کشند. این خواست در درون من شکل گرفت، الحمدالله به نتیجه رسید و شال کمک راهنمایی را دریافت کردم.

چه مدت از تشکیل لژیون شما می گذرد و از احساساتان در مورد این جایگاه بفرمایید؟

از تأسیس لژیون من دو سال می گذرد و یک دوره چهار ساله هم راهنمای تازه واردین بودم. در مجموع، اگر بخواهم حسم را بیان کنم، حس بسیار خوبی دارم، نسبت به اینکه اذن الهی صادر شد و من توانستم از دستان پر مهر مهندس، شال را دریافت کنم و انجام وظیفه کنم و می دانم، که در آینده در لژیون من اتفاقات بسیار خوبی پیش خواهد آمد.

خوب باید بگویم قابل مقایسه نیست، با زمانی که راهنما نبودم، در واقع من دارم، بزرگترین تاریکی‌ها و گره‌های درونی خودم را درست می کنم و آموزش می گیرم، این باعث می شود که من در سطح ارتقاء رشد، درونی و بیرونی بیشتر حرکت کنم.

لطفاً بفرمایید چه انتظاری از رهجویان خود دارید؟

باید بگویم با آموزش هایی که در کنگره دیده ایم، من انتظارات زیادی از رهجو های خودم دارم. رهجو باید قوانین و فرامین کنگره را اجرایی کند. حال می خواهید این را سخت‌گیرانه در نظر بگیرد، یا نامش را پدرانه بگذارید، من این طور آموزش دیده‌ام. از رهجویان خود انتظار دارم، مسیری را که من رفته ام و به حال خوش رسیده ام و زندگی ام را دنبال کنند. انتظار دارم که بیش از این تلاش نمایند، تا به نتایج دلخواه برسند و از خواسته های مهم دیگر من این است، که خدمتگزار باشند، خدمتگزار واقعی، که آن هم بتوانند از طریق خدمت کردن، به انسان های دردمند، به نتایج دلخواه برسد.

آیا در اوائل ورود به کنگره، فکر می کردید روزی در جایگاه راهنمایی خدمت کنید؟

این هم از سوالات بسیار بسیار خوب است، اصلاً در زمان ورودم به کنگره، فکر نمی‌کردم درمان بشوم، حتی جالب اینجا است که من یک روز بدون مصرف مواد مخدر نمی توانستم، روزگارم را سپری کنم.اصلاً این فکر را نمی کردم که روزی بتوانم راهنما بشوم؛ نه تنها درمان شدم، بلکه این موهبت الهی نصیبم شد که جایگاه بزرگ راهنمایی را تجربه کردم.

چه طور با کنگره 60 آشنا شدید؟

من از طریق همسفر خودم با کنگره آشنا شدم و توانستم این اتفاق عظیم را در زندگی تجربه کنم.

لطفاً بفرمایید چه جایگاه های خدمتی را در کنگره، تجربه کرده اید؟

جایگاه های خدمتی من از دبیر لژیون شروع شد. نگهبان نظم بودم، دبیر جلسه، نگهبان، توفیق این را داشتم که در کلینیک خدمت کنم، در پارک خدمت کردم، سه سال و هشت ماه راهنمای تازه واردین بودم و افتخار به گردن انداختن شال سبز مغز پسته‌ای را داشتم. من کاملاً در کنگره بزرگ شدم و در کنگره متولد شدم.

به عنوان کلام آخر؛ اگر صحبتی دارید، بفرمایید؟

اولاً بسیار سپاسگزارم از جناب مهندس، اولین راهنمای کنگره ۶۰. در واقع پدر معنوی ما، محقق، دانشمند، عارف و فیلسوف؛ که این بستر را فراهم کرد تا انسانهای دردمند و مصرف کنندگانی که درگیر اعتیاد بودند و روز به روز زندگی خودشان و اطرافیانشان را با مشکلات زیاد و عدیده درگیر کرده بودند به درمان برسند. این بستر مناسب ایجاد شد که درمان بشوند، به آغوش خانواده بر گردنند و زندگی خوبی را داشته باشند، کمال سپاسگزاری را دارم. از دیده‌بانان، از تمام خدمتگزاران کنگره ۶۰، سپاسگزارم. خودم را رهجوی کنگره ۶۰ می دانم و همیشه این قدرت و این تفکر در درون من است که یک خدمتگزار باشم، در واقع سرباز کنگره باشم.

مصاحبه کننده و تایپ متن: مسافر حسن

ویرایش و بارگذاری: مسافر مهدی 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .