English Version
English

راهنمایمان شدید، تا راه مان نمایان شود

راهنمایمان شدید، تا راه مان نمایان شود

به نام قدرت مطلق الله

روزگارمان آشفته بود، افکارمان پریشان، جسم مان فرتوت، ناآگاه و ساکن، ناامید و مایوس، غوطه ور در منجلابی که خود ساخته بودیم. هر چه دست و پا می زدیم بیشتر فرو می رفتیم، جان فریاد زدن هم نداشتیم، پژواک صدایمان از نای خسته ای بود که سالها غبار افیون لایه ای خشک و زمخت از آن ساخته بود...

روزگارمان روزگار ناله ی دریوزه ای بود که کاسه ی گدایی اش به سمت نگاه هایی بود از روی تاسف و گاهی هم ترحم، آری این قصه ی مشترکمان بود، مستند و بر اساس واقعیت، پس یادمان نمی‌رود اولین بار در میان آن همه ظلمت، تلئلو ستاره ی دنباله دار شما، روشنایی مسیرمان شد. آغوش گرمتان یخ وجودمان را باز کرد، میان دست هایی که مدت ها مچمان را می‌گرفت، دستمان را گرفتی، یادمان نخواهد رفت چگونه از خود گذشتی تا به ما برسی. از خودگذشتگی‌ کردی تا ما دیده شویم. 

چگونه صفات انسانیت را در وجودمان احیا نمودید. عزتمان، اعتبارمان، آبرویمان را برگرداندید. راهنمایمان شدید، تا راه مان نمایان شود. آری یادمان نخواهد رفت ... برایمان پدری کردید.

استاد عزیز جناب آقای امین باغوش به رسم کنگره ۶۰ از خداوند برایتان آرامش نفس و سلامت جسم و جان را خواستاریم و دعا می کنیم در تمامی مراحل زندگی جسمانی و نفسانی به بالاترین درجات و مراتب نائل شوید.

هفته راهنما و ششمین سال رهایی شما را تبریک می گوییم. تمامی اعضاء لژیون پانزدهم، قدردان زحمات شما هستیم و بهترین ها را برایتان خواستاریم.

مرزبان خبری؛ مسافر رحیم

ارسال؛ مسافر محمدرضا لژیون۷

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .