English Version
English

هر که عـــاشــق شــد معـــلم می شــود

هر که عـــاشــق شــد معـــلم می شــود

به نام قدرت مطلق الله

عارفان با عشق عالِم می شوند

بهترین مردم معلم می شوند

عشق با دانش متمم می شود

هر که عاشق شد معلم می شود

کنگره قطعه ای از بهشت است، که خدا به زمین بخشیده است و راهنما؛ پارچه ای است، با تار محبت و پود علم. راهنمایی هنر است، راهنمایی عشقی است، الهی و آسمانی. راهنما بیش از هر چیز درس عشق می دهد، درس زندگانی

بِشوی اوراق اگر هم درس مایی

که علمِ عشق در دفتر نباشد

راهنما باغبان است و بذر افشانی، که می کارد؛ بی آن که در اندیشهٔ دروکردن و چیدن باشد.

راست گفته اند که هر انسانی دو آموزنده دارد: یکی روزگار و یکی آموزگار. یکی به بهای زندگیَت و یکی به بهای زندگیَش. راهنما، آموزنده‌ای است که به بهای جانش به رهجو می آموزد. همچون شمعی می سوزد تا نمایانگر مسیر صعب‌العبورِ گذر از ظلمات اعتیاد باشد.

راهنما بدون هیچ چشم داشتی و بی هیچ تمنایی، آموزش می دهد و آموزش می گیرد و همچون پرستو، رهجو را بر بالهای مهربانش می نشاند تا او را نیز همچون خود، از ورطه نابودی نجات دهد و آن گاه که او را به رهایی رساند، با شور و شوق رهایی اش را جشن می گیرد.

معلم هایی فراوان داشته ام که نمی دانم کجا هستند؛ همه آنها را دوست دارم، اما برخی معلم ها آن قدر لیاقت دارند، که باید زیباترین گل ها را به پایشان ریخت، زیباترین شعرها را برایشان سرود و زیباترین نغمه ها را برایشان سر داد.

آن معلم شما هستید، شما که هر چه در وصفتان بگویم، کم است. شما که زبان یارای سخن گفتن در مورد ایثار و فداکاری هایتان ندارد.

به نظر من، برای هدیه دادن به شما باید سال ها صبر کرد تا وقتیکه درختی برومند شدم، خودم و لیاقتم را هدیه ات کنم، درختی پر بار که اگر روزی باغبان از کنارم گذشت، از سایهٔ خنک و جویبار کنارم لبریز از شادی شود.

علی بن ابی طالب؛ چه نیک فرموده اند: هر کس کلامی به من آموزد، مرا بندهٔ خود کرده است.

و شما بیش از یک کلام به من آموختی، شما هزاران هزار کلام و درس آموختی؛ درس خودشناسی، راه درستِ زندگی را نشانم دادی، یاد دادی که چه طور نفسم را تربیت کنم. مسیر رسیدن به عشق سالم را یادم دادی.

یادم آوردی، برای انجام هر کاری تفکر کنم و بدانم که بیهوده خلق نشده ام. به من آموختی هیچ کس به اندازه خودم به من فکر نمی کند. معنای واقعی قبول مسئولیت را به من آموزش دادی. به من آموختی تفکر، قدرت مطلق حل نیست تا بفهمم چگونه به فرمان عقل برسم.

رمز و راز کشف حقیقت را به من آموختی. راه را برایم نمایان کردی و گفتی: رکود بر هیچ موجودی جایز نیست. آموختی که چه طور نقطه تحملم را در برابر مسائل مختلف زندگی افزایش دهم. 

به من فهماندی که صفت گذشته در انسان صادق نیست. از شما آموختم، که باید چشمه ای جوشان و رودی خروشان باشم تا به بحر و اقیانوس، منتهی شوم. 

آموختی در آخر امر، امر اول اجرا می شود؛ و پایان هر نقطه سر آغاز خط دیگری است؛ یعنی چه

و سرانجام مهم‌ترین درس زندگی را به من آموختی و به یادم آوردی: 

"آنچه باور است؛ محبت است و آنچه نیست، ظروف تهی است."

راهنمای عزیزم؛ بی شک، شما از فرشتگانی هستی که خداوند با فرستادنت بر روی زمین به من یادآوری کرد، که گاهی فرشتگان هم می توانند در قالب انسان، ظاهر شوند. دستان مهربانت را می بوسم که پرتو افشان اندیشه ام بوده اند و زوایای تاریک حیات را برایم روشن کرده اند.

اکنون که در آسمان عشق و آگاهی، پرواز می کنم؛ و زندگی را به گونه‌ای دیگر می بینم؛ تنها دارایی من، دعای خیری است که بدرقه راهت می کنم و از خدا به اندازه قلب مهربانت، سلامتی و عشق و آگاهی، برایت طلب می کنم. 

هفته راهنما را در رأس خدمت استاد راهنمای کنگره ۶۰؛ آقای مهندس دژاکام و تمام راهنمایان عاشق پیشهٔ کنگره ۶۰ تبریک عرض می نمایم و توفیق روز افزون، برای یکایک این عزیزان را از درگاه ایزد منان خواستارم.

به نشان ادب و احترام، در مقابل تک تک شما عزیزان، سر تعظیم فرود می آورم و تمام قد در برابر شما بزرگواران کمر خم می نمایم.

تقدیم به راهنمای عزیزم؛ آقای عباس ابراهیمی و تمام راهنمایان کنگره ۶۰

دل نوشته ای از مسافر مهدی (خدمتگزار سایت)

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .