ابتدا از خداوند تشکر میکنم که مسیر پر برکت کنگره۶۰ را به وسیله گربهای سر راه زندگیمان قرار داد. انشاالله که بتوانم به نحو شایسته از آموزشها استفاده کنم. از جناب مهندس بزرگوار و خانواده محترمشان سپاسگزارم.
هفته راهنما که بسیار در کنگره۶۰ ارزشمند است را خدمت جناب مهندس و استاد امین و تکتک راهنمایان کنگره۶۰ تبریک میگویم. این هفته در کنگره۶۰ خیلی ارزش دارد و به قول آقای مهندس راهنما شدن در کنگره الکی نیست، زحمت زیادی میخواهد و تلاش و کوشش زیادی باید کرد.
کلمه راهنما خیلی معنا و مفهوم دارد و باید توانست درک کرد، فهمید، حس کرد و متوجه شد که راهنما بودن یعنی چه؟ کسی که قرار است راهنما بشود باید تلاش بهسزایی داشته باشد. کسی که قرار است راهنما بشود باید خیلی مراحل خاص را سپری کند. حین تلاش کردن ممکن است نیروهای منفی بخواهند از هر نظری او را از سمت آموزشها دور کنند در اینجا است که من رهجو باید درست تفکر کنم تا روزهایی که در عمق تاریکیها و در اوج سختی و مشقتهای بسیاری بودم را فراموش نکنم.
جهانی پر از ظلمت و تاریکیها داشتم از همه کس و همه جایی رانده و مانده شده بودم، طرد شده بودم، یکه و تنها در اوج ناباوری بودم، پس حالا که مسیر ناب روشنایی برایم باز شده و خداوند بهترین راهنمایان را سر راهم قرار داده باید قدر بدانم، تلاش کنم و امیدوار باشم.
همیشه در آسمانهای بیکران دنبال خداوند میگشتم و صدایش میزدم تا اینکه در کنگره توسط آموزشها متوجه شدم، خداوند در نزدیکی من است. در قلب و دلم است. در کارهای خوبی که انجام میدهم وجود دارد؛ نیازی نیست جای دیگر دنبال خداوند بگردم. توسط وادیها و آموزشهای نابی که گرفتم، مسیر درست زندگی کردن ذره ذره به من نشان داده شد.
راهنما یعنی بخشش عصاره وجودی خود با عشق. حالا که راهنمای تغذیه سالم هستم معنای راهنما بودن را خوب میفهمم. تمام سعی و تلاشم را میکنم، صبح از ساعت ۴ از خواب بیدار میشوم و آماده رفتن به پارک میشوم، برای رفتن به لژیون تغذیه سالم تا بتوانم رسالتی که به گردنم است را به نحو شایسته انجام بدهم. با عشق رفتن به استقبال رهجو خیلی مهم است، چه در پارک باشد چه در شعبه فرقی نمیکند، مهم حال خوب داشتن و پر انرژی بودن است.
بینهایت از خداوند ممنونم که این لیاقت را به من داد. انشاالله بتوانم در ادامه به بهترین نحو مسیرم را ادامه بدهم. به قول آقای مهندس راهنمایی کارش درست است که بتواند حتی یک نفر یا چند نفر رهجو را به رهایی از اعتیاد یا کاهش وزن برساند. یک راهنمای خوب نباید سمت هر گونه ضدارزشی باشد، نباید در قیاس باشد، یک راهنمای خوب با سعی و تلاش و کوشش درست و طرز برخورد میتواند تاثیرگذار باشد همانگونه که راهنمایان عزیزم در من تاثیرگذار بودند.
درنهایت هفته راهنما را خدمت تمامی راهنمایان کنگره۶۰ و شعبه سهروردی به خصوص راهنمایان خودم خانم شهرزاد، خانم مریم احمدی، خانم زهرا کتانی، خانم فرشته راهنمای جونز و خانم پریسا عزیز تبریک و شادباش عرض میکنم. تبریک ویژه به مسافر عزیزم راهنمای تازهواردین که آمدن به کنگره را مدیون ایشان هستم.
نویسنده: همسفر زیبا، رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون یکم)
رابط خبری: همسفر راضیه، رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون یکم)
روزهایی که در تنهایی خودم فرو رفته بودم و ناامید از همه، منتظر معجزهای از طرف خداوند بودم نوری به زندگیام تابیده شد که نتیجه صبر و توکلی که به خداوند دارم است.
حضورم در کنگره و شرکت در جلسات نگاه من را به زندگی در کنار یک مصرفکننده کاملا تغییر داد. هرگز اولین روز را فراموش نخواهم کرد، تولد بود و با صحبتهایی که از مسافر و همسفر در جایگاه میشنیدم فقط اشک میریختم؛ چرا که تا قبل از این تولد فکر میکردم تمام سختیها و مشکلات دنیا را فقط من چشیدهام آنجا بود که امید پیدا کردم به این که روزهای روشنی در راه است.
جلسات بعدی پس از مشاوره با راهنما تازهواردین و گرفتن آموزشهای اولیه نوبت به انتخاب راهنما رسید، میدانستم که باید چه کسی را انتخاب کنم روزی که در جلسه کارگاهی خصوصی، استاد بود خودم را به عنوان تازهوارد معرفی کردم و او با لبخندی زیبا و نگاه مهربانی که داشت انگار درد نگفته من در سینه را التیام میبخشید.
وقتی اجازه پیدا کردم در لژیون بنشینم انگار امنترین نقطه جهان را پیدا کرده بودم، احساس میکردم او کسی است که قرار است ناجی زندگی من باشد. روزهای اول فقط دوست داشتم بشنوم صحبت کردن برایم بسیار سخت بود از اینکه از مشکلاتم در لژیون صحبتی کنم هراس داشتم اما او بسیار صبور و مهربان با تمام عشق و محبتی که داشت تجربیاتش را در اختیار من میگذاشت، طوری که انگار حس من هم با حس راهنما یکی شده بود. گاهی پیش میآمد درباره موضوعی صحبت کند که همان روز ذهن من را درگیر خودش کرده بود و این برایم بسیار شیرین بود.
سنگ صبور روزهای سختم، مهربانترین استاد سپاس از اینکه در مسیر پر پیچ و خمی که دارم همراهم هستی و به من دلگرمی و امید میدهی؛ هر جا به دره و پرتگاه نزدیک میشوم تلنگری به من میزنی تا به خودم بیایم و فراموش نکنم از کجا و چه سختیهایی گذر کردم و قدرشناسی را فراموش نکنم. سپاس که گاهی مادرانه سنگینی غمی که بر دلم نشسته را خیلی زود میفهمی گاهی هم بهترین رفیق میشوی، شنونده و رازدار تمام ناگفتههایم، استاد میشوی با جذبه که بسیار بیاموزم.
راهنمای عزیزم؛ روشنی بخش تاریکیهای وجودم از اینکه کینه و نفرت را در وجودم به عشق، ناامیدی را به امید، ترس را به شجاعت تبدیل کردی از شما سپاسگزارم. وجود پر مهر و خدمتهای خالصانه شما برای من نشانه این است که خداوند فرشتگان زمینی هم آفریده است.
برای شما سلامتی و بهترینهای هستی را از خداوند خواستارم و از او میخواهم که همیشه رهجوی لایقی برای شما و کنگره باشم و با قرار گرفتن در جایگاه راهنمایی زحمات شما را جبران نمایم انشاءالله.
تو صمیمی تر از آنی که دلم میپنداشت
دل تو با همهی آینهها نسبت داشت
این خدا بود که از روز ازل بر دل تو
آیهِ روشنی از عاطفه و عشق گذاشت
تو همان سادهِ سرسبز نجیبی که خدا
در بین دل پاکت صدف آینه کاشت
ای پریوارترین اَر چه خداوند تو را
با همهی پاکی ولی جزء ملائک نگذاشت؟
این هفته زیبا را به بزرگراهنمای کنگره ۶۰ آقای مهندس دژاکام، خانم آنی بزرگ و استاد امین و تمامی راهنمایان کنگره۶۰ تبریک عرض میکنم.
تقدیم به تمامی راهنمایان کنگره۶۰ و راهنمای عزیزم خانم خاطره.
نویسنده: همسفر فرشته رهجوی راهنما خانم خاطره (لژیون دوم)
رابط خبری: همسفر زهرا (ح)، رهجوی راهنما همسفر خاطره (لژیون دوم)
خداوند را بابت این فرصت شاکر و سپاسگزارم که توفیق حاصل شد تا بتوانم با این دلنوشته، ذرهای از زحمات راهنمایان عزیزم را جبران کنم. میدانم که به هیچ وجه با هیچ چیز نمیتوان قدردان کارهای خیر شما بود؛ اما وظیفه خود میدانم هر آنچه در دل دارم به قلم برانم تا نوشته و حک شود؛ زیرا ذرهای از کارهای خیرتان در هستی گم نمیشود. شاید در ظاهر این دلنوشته جبران ذرهای از زحمات جایگاه راهنما باشد؛ اما در باطن از خواب رفتن من جلوگیری میکند؛ زیرا بیتفاوت بودن بدترین حس است. من باید صفات نیک و کارهای بزرگ دیگران را ببینم و قدر بدانم. این هفته زیبا را به بهترین استادان کنگره۶۰ آقای مهندس و استاد امین و خانواده محترمشان و کلیه راهنمایان بهویژه راهنمایان خودم خانم زهره، خانم شهرزاد و خانمنگار تبریک عرض میکنم و دلنوشتهام را تقدیمتان میکنم.
راهنمایم! هرگز روز اول را که با کولهباری از ناامیدی، غم و اندوه وارد لژیونتان شدم را فراموش نمیکنم. شما مرا با مهربانی و آغوش باز پذیرفتید و تمام آموزشهای نابتان را که با تکتک سلولهایتان تجربه کرده بودید در قالب هدیه بدون هیچ مزد و منتی در اختیار من گذاشتید تا راهم را که سالها گم کرده بودم پیدا نمایم و از جهل و نادانی فاصله بگیرم. زمانی که از سفر مسافر گله و شکایت میکردم با مهر مادری و جذبه پدری مرا راهنمایی میکردید. به من یاد دادید به معنای واقعی مسافر را رها کنم؛ آنچنان که حالم به حال مسافر بند نباشد. پذیرش را یادم دادید؛ زیرا لازمه آرامش پذیرش است. به من یاد دادید او را به عنوان یک بیمار بپذیرم و در همه حال پرستار واقعی باشم. سر لژیون اینقدر زیبا، ساده و با مثال مطالب کنگره را بیان مینمودید که بیشتر اوقات چاییام سرد میشد و فراموش میکردم بخورم.
در محضر استادانی هستم که مبدأ، مقصد و هدف مشخصی دارند؛ هوشیار هستند و میدانند چه جای عظیم و مقدسی پا گذاشتهاند. کلامتان، نگاهتان و حس نافذتان تاثیرگذار است. پشت پرده جاری شدن کلامتان از حلقوم حق، اعمالتان وجود دارد و بیانگر اعمالتان راهی است که به آن ایمان راسخ دارید. ایمانی که باعث شده مهربان، آرام و روشن باشید، آنچنان که از دور نمایان است. شما الگوهایی بینقص و تمام عیار هستید.
آموختم بهجای اینکه بنالم و دیگران و خدا را مقصر بدانم، سر دیگر بهوجود آمدن مشکلات را در درون خود بیابم. آموختید سرنوشت هر کس گرو اعمال اوست و باید سرنوشت را پذیرفت و وقتی پذیرفتی اینجاست که دیگر زور نمیزنی و تسلیم میشوی، واگذار میکنی تا اذنش صادر و زمانش برسد؛ زیرا عدالت است و عدالت یعنی؛ هر چیز در جای خودش!
درست است که کنگره مسافر را درمان میکند و همسفر به امید رهایی مسافر میآید؛ اما به این معنا نیست که همه سر موقع مشخصی رها شوند، مثل همیشه که با مثال بیان نمودید مثلا اگر فاصله تا رهایی ۱۰۰ کیلومتر باشد شما ممکن است در فاصله ۱۰ متری باشید، همیشه فکر کردن به این سخن ارزشمند به من امید حرکت کردن را میدهد. به من خدمت کردن را در قبال دریافتهایم آموزش دادید؛ زیرا خدمت رحمت است.
شما مصداق عشق و محبتی هستید که در وجودتان جریان دارد و به راحتی بدون هیچ چشمداشتی مانند خورشیدی بلاعوض، خالصانه و صادقانه میبخشید؛ زیرا از بند تاریکیها به بند عشق که همان خدمت به خلق است، رسیدهاید. برای خدمت زمان، وقت و انرژی میگذارید؛ زیرا به این باور رسیدهاید که خدمت به انسانها بهترین عبادت است.
خواسته قلبی من این است که همواره طالب آموزش و خدمت باشم و آماده شنیدن پای استاد باشم تا در ادامه با صدور فرمان و عملی کردن آموزشها جا پای شما بگذارم و به معنای واقعی جمله زیبای از تو به یک اشاره، از من به سر دویدن را عملی و اجرایی کنم.
نویسنده و رابط خبری: همسفر افسانه، رهجوی راهنما همسفر نگار (لژیون سوم)
خدای خود را شاکر هستم که من را لایق و شایسته دانست و درِ رحمتش را بهروی من باز کرد و من را با کنگره آشنا کرد تا گرههای وجودی خودم را یکی پس از دیگری باز کنم و در مسیر نور و روشنایی قرار بگیرم.
روز اول که وارد کنگره شدم نمیدانستم چه در انتظارم است، فقط بهخاطر اینکه باید همسفر مسافری باشم که برای درمان اعتیاد آمده است در کنگره حضور پیدا میکردم.
در طول سفر انسانهایی را دیدم که مثل من به خدا شکایت میکردند که چرا من؟! بعد از مدتی وقتی تغییرات را در مسافرم دیدم به فکر افتادم که چرا من تغییر نکنم و از هر وادی و از هر سیدی مطلبی یاد گرفتم که بسیار دلنشین بود و من توانستم تا حدودی روی نقاط منفی خود تمرکز کنم؛ بعد از مدتی تغییرات را احساس کردم و این را مدیون کنگره و راهنمای عزیزم هستم.
این را یاد گرفتم که وقتی در راه صراط مستقیم باشم خداوند من را یاری میکند تا به آرامش برسم و این آرامش بزرگترین هدیه خدا به من بود. تشکر میکنم از راهنمای عزیزم خانم زهرا کتانی که من را در این مسیر همراهی کرد.
انسان در هر سنی و هر شرایطی که قرار داشته باشد، احتیاج دارد به آموزش تا بتواند با آرامش زندگی کند و این آرامش را به دیگران و خانواده خود انتقال دهد. من تشکر میکنم از راهنمای خود که درست زندگی کردن را به من آموزش داد.
هفته با شکوه راهنما را به بزرگمرد کنگره جناب آقای مهندس و خانواده محترمشان و استاد امین و راهنمای خودم خانم زهرا عزیز و به کل راهنمایان کنگره۶۰ تبریک و تهنیت عرض میکنم و بهترینهای هستی را از خداوند برایشان خواستارم که عاشقانه به دردمندان خدمت میکنند.
انشالله همیشه سالم و تندرست باشند.
نویسنده: همسفر فروزان، رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون چهارم)
رابط خبری: همسفر طیبه، رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون چهارم)
تصویرگر: همسفر نسرین، رهجوی راهنما همسفر نگار (لژیون سوم)
ویراستاری و ارسال: راهنما همسفر زهرا (لژیون هفدهم)
همفسران مایندگی سهروردی اصفهان
- تعداد بازدید از این مطلب :
367