English Version
English

راهنما عاشقی بی‌ادعا

راهنما عاشقی بی‌ادعا

ما همه راهنمایان، همه با هم کمر خم کردیم و زانوان خود را بر روی خاک نهادیم و سجده‌ای آغاز نمودیم، برای شکرگزاری از انجام این عمل عظیم که همانا خروج از جهان ظلمت بود و پیوستن به جهان نور و روشنائی و هم‌اکنون ماهم آموزش دیده‌ایم تا بتوانیم به انسان‌های دربند خدمت کنیم، زیرا خودت گفتی که اگر فردی را احیاء کنیم، گوئی تمامی ساکنین زمین را احیاء کرده‌ایم و اگر فردی را نابود کنیم، گوئی همه را نابود کرده‌ایم، پس یاری‌مان ده تا خدمتگزار دردمندان باشیم، نه آقا و سرور آنها و اما ما رهجویان، بر همه ما واجب و ضروری است که به بهترین شکل ممکن از راهنمایان خود سپاسگزاری و قدردانی کنیم.

به مناسبت «هفته راهنما» گفتگویی داریم با راهنمایان «همسفران نمایندگی صائب تبریزی» که در ادامه شما را به خواندن آن دعوت می‌نماییم؛

لطفاً خودتان را به رسم کنگره معرفی کنید.

سلام دوستان مریم هستم یک همسفر، آنتی ایکس مصرفی مسافرم هروئین، شیشه، مدت تخریب پیش از ۲۰ سال، به روش DST با شربت OT درمان شدند مدت سفر اول ۱۱ ماه و ۲۸ روز به راهنمایی راهنمایان بزرگوار آقا آرمان و خانم شعبانی محترم، مدت رهایی ۳ سال و سه ماه، ورزش مسافرم شنا و فوتبال، ورزش خودم دارت.

نظرتان در رابطه با این جمله که هر چه بیشتر آموزش می‌گیریم بیشتر متوجه می‌شویم که خودمان نیاز به آموزش دیدن داریم، چیست؟

با این جمله کاملاً موافقم، چون هرچه بیشتر در کنگره جلوتر می‌روم، نیاز به آموزش دیدن در من بیشتر می‌شود و بهتر متوجه اشتباهات و نقص‌ها ‌و ندانسته‌هایم می‌شوم، عطش یادگیری و آگاهی تمام وجودم را در بر‌می‌گیرد، خدا را هر روز شکر می‌کنم که با این مکان آشنا شدم، منابع کنگره سرشار از آموزش‌های مفید هستند که به نظر من برای هر انسانی لازم و ضروری است، خوشا به حال افراد کنگره‌ای که رحمت خداوند شامل حالشان شده و می‌توانند به رایگان این آموزش‌ها را فرا بگیرند.

با حس خود واژه‌هایی که می‌گویم خیلی کوتاه کامل کنید؛

آقای مهندس: آقای مهندس عزیز، امیدوارم که خداوند عمری همچون عمر حضرت نوح برای شما عطا فرماید و علم‌تان همچون خورشیدی در سراسر جهان پرتو افکند.

همسفر: فرشته‌ عشق الهی

راهنما: نور امیدی در تاریکی محض

 جمله پایانی:

سرتاسر جهان هستی آفریده شده از ذرات عشق است و خوشا آنکه در این جمع هستی سهم خود را از این عشق برد.

با سلام و تبریک هفته راهنما خدمت شما راهنمای عزیز، لطفا خودتان را به رسم کنگره معرفی بفرمایید.

سلام دوستان مینو هستم یک همسفر، آنتی ایکس مسافرم شیشه، شربت متادون به روش DST با داروی OT درمان شدند، مدت سفر اول یازده‌ ماه و سه روز به راهنمایی آقا پویا و راهنمای خودم خانم منیره ، رشته ورزشی خودم دارت و رشته ورزشی مسافرم فوتبال، رهایی دو سال و هشت ماه.

سال قبل در هفته راهنما شما در جایگاه رهجو قرار داشتید و امسال در جایگاه راهنمایی، لطفاً احساس خود را در جایگاه راهنمایی بفرمایید.

سال قبل در هفته راهنما حس و حال خیلی خوبی داشتم، چون به تازگی شال دریافت کرده بودم و این بزرگترین آرزوی من بود، از زمانی که سفر اول بودم با تمام وجود، می‌خواستم که شال نارنجی بگیرم و همیشه به توصیه استاد عزیزم خانم منیره لحظه گرفتن شال، از دستان پرمهر آقای مهندس را تصور می‌کردم و رسیدن به خواسته‌ با تلاش، انرژی و حال خوب خیلی زیادی برایم داشت و امسال هم با داشتن لژیون و رهجوها حس‌‌ و حال دیگری دارم چون وقتی رهجو بودم و جشن راهنما بود یکی از راهنمایان فرمودند که حالشان خیلی خوب هست و من هم دوست داشتم آن حال خوب را تجربه کنم انشالله جشن خوبی در پیش‌رو داشته باشیم.

در طول یک سالی که راهنما بودید بهترین تجربه‌ای که کسب کرده‌اید، چه بوده است؟

این یک‌ سال خیلی برایم زود گذشت و در این یک‌ سال خیلی چیزها آموختم و تجربه خوبی که داشتم این بود که اگر بخواهم دنیای اطرافم را تغییر بدهم باید خودم را تغییر بدهم، اگر بخواهم آموزش‌ها در رهجوهایم تأثیر داشته باشند، باید خودم به آموزش‌ها عمل کنم، تغییر کردن گرچه سخت هست و شاید در کلام آسان باشد، ولی در عمل خیلی سخت و در نهایت شیرین هست.

بهترین لحظه شادی یک راهنما در سفر رهجو چه زمانی هست؟

بهترین لحظه شادی یک راهنما این است که بتواند امید را در دل رهجو زنده کند و وقتی رهجویی که با حال نه چندان خوب به کنگره می‌آید، ولی موقع برگشتن به خانه لبخند بر روی لب‌هایش هست و تلاش می‌کند تا خود و مسافرش به رهایی برسند و یا اینکه همسفری بعد از مدت‌ها از آرامشی که به زندگیش برگشته صحبت می‌کند، حس و حال خیلی خوبی دارد و فکر می‌کنم لحظه رهایی مسافری در کنار همسفرش برای راهنماها بهترین لحظه باشد.

با تشکر و قدردانی از زحمات شما راهنمای بزرگوار، لطفا هر سخنی دارید، بفرمایید.

در آخر از بنیان کنگره ۶۰، جناب آقای مهندس و خانواده محترمشان سپاسگزارم که این بستر را فراهم کرده‌اند و به ما اجازه خدمت به انسان‌های دردمند را داده‌اند، امیدوارم این خدمت را به بهترین شکل به پایان برسانم و در پایان نقطه در پیشگاه خداوند و خودم راضی باشم و همین‌طور از زحمات تمامی خدمتگزاران و راهنمایان سپاسگزارم و این هفته باشکوه را به همه راهنمایان شال سبز و نارنجی تبریک عرض می‌کنم.

با سلام و تبریک هفته راهنما، خدمت شما راهنمای عزیز، لطفا خودتان را به رسم کنگره معرفی بفرمایید.

سلام دوستان پریا هستم همسفر تخریب مسافرم بیش از هفت سال آخرین آنتی ایکس مصرفی شیشه و هروئین به روش DST با داروی OT درمان شده طول سفر اول یازده ماه به راهنمایی آقای محمد علی راهنمای بزرگوارم خانم‌ لیلا شعبانی رشته ورزشی بدمینتون رهایی ۹ سال و ۲ ماه.

تعریف شما از راهنمایی چیست و آیا قرار گرفتن در این جایگاه و خدمت سخت است؟

راهنما یعنی؛ نشان دهنده راه، راهنما یعنی عاشق بودن، عاشق خدمت بودن، عاشق کمک به همنوع و عاشق رها شدن انسان‌ها از بند تاریکی‌ها. راهنمایان کنگره ۶۰، به سلاح‌هایی مجهز هستند که با کمک آن‌ها می‌توانند به‌راحتی فعالیت کنند و کوچک‌ترین تأثیرپذیری نداشته باشند، بلکه تأثیرگذار هم باشند؛ این سلاح‌ها همان عشق، عقل و ایمان هستند.

جایگاه راهنما ترکیبی از عناصر رهایی، علم و عشق یا همان مثلث عشق، عقل و ایمان است که اساس کار کنگره می‌باشد. واقعاً جایگاه راهنمایی بسیار عظیم است، همان‌طور که در آیه قرآن آمده است؛ اگر نفسی را آزاد کردید گویی تمامی نفوس را آزاد کردید، در کنگره ۶۰ نیز این اتفاق می‌افتد، افرادی که در وادی اعتیاد قرار می‌گیرند مانند مردگانی هستند که فقط نفس می‌کشند و زمانی که در پروسه درمان قرار می‌گیرند، زنده می‌شوند. راهنما تمام تلاش خودش را می‌کند تا یک نفر را به رهایی از اعتیاد و مواد مخدر برساند یا راهنمای همسفر کمک می‌کند تا همسفری به آرامش و حال خوش برسد. زمانی که به جایگاه راهنمایی دقت می‌کنم، متوجه می‌شوم در واقع برای یک راهنما همه‌چیز دوطرفه است‌، آموزش می‌دهد و آموزش می‌گیرد، عشق می‌دهد و عشق می‌گیرد. 

لطفاً بفرمایید که با حضور در لژیون چه حس یا آموزشی را در طول یکسال داشته‌اید؟

در ابتدا برای تشکیل لژیون ترس و تردید زیادی داشتم و همین ترس و تردید باعث می‌شد، من در انجام وظیفه‌ام دودل باشم، ولی با حضور اولین رهجو در لژیونم‌ همه این ترس‌ها و تردیدها جای خودش را به حس خوب و عشق داد و من متوجه شدم که راهنما باید در لژیون حس خوب و عشق را منتقل کند و همچنین صبحت‌ها و تجربه‌های رهجوها‌ برای من پر از آموزش بود و من در طول این یکسال مفهوم پیوند عشق و محبت میان راهنما و رهجو را با تمام وجودم درک کردم.

بهترین زمان شادی راهنما در دوران سفر رهجو، چه زمانی هست؟

وقتی همسفر با حال خراب و سرشار از ناامیدی و افکار منفی وارد لژیون می‌شود، پس از دریافت آموزش‌ها حس‌هایش تغییر می‌کند و افکار مثبت جای افکار منفی را می‌گیرد و ناامیدی جای خود را به امیدواری می‌دهد، به نظر من دیدن رهجو در این حالت می‌تواند یکی از شادترین لحظه‌ها برای یک راهنما باشد و این به نظر من یکی از ناب‌ترین لحظه‌ها به رهایی رسیدن همسفر و مسافر هست، البته من فعلاً این حس و حال را تجربه نکرده‌ام ولی بی‌صبرانه منتظر این لحظه‌های ناب هستم. 

ضمن تقدیر و تشکر از شما راهنمای عزیز، هر سخن یا آرزویی که برای رهجوها دارید، بفرمایید.

رهجو باید از نعمتی که به‌طور رایگان در اختیار او قرار می‌گیرد، سپاسگزاری کرده و قطعاً قدردانی یکی از موارد پروسه درمان است و باید همواره این را در نظر داشت که قدردانی به قلب، زبان و عمل است و بداند، بهترین قدردانی از راهنمای خود تلاش برای خدمت در جایگاه راهنمایی است و این خود، زکات رهایی و آزادی از بند اعتیاد و اهریمن است. در آخر از فرصت استفاده نموده و از خداوند بزرگ سپاسگزاری می‌کنم که راه کنگره را برای من هموار نمود تا از آموزش‌های پدر علم، دانش و عشق، آقای مهندس بزرگوار، استادان گرامی و خانواده محترم ایشان و راهنمایان ارجمند کنگره ۶۰، به‌ویژه راهنمای خوب خودم خانم لیلا شعبانی استفاده نموده و این روز عزیز را خدمت این بزرگواران بسیار تبریک عرض می‌نمایم و دست‌بوس و قدردان زحمات ایشان هستم.

لطفاً خودتان را به رسم کنگره معرفی کنید.

سلام دوستان نیره هستم یک همسفر، مدت تخریب ۲۲ سال، آنتی ایکس مصرفی متادون، به روش DST با شربت OT درمان شده است، طول سفر اول یازده ماه به راهنمایی جناب آقای علی، راهنمای بزرگوارم سرکار خانم لیلا شعبانی، رشته ورزشی مسافرم دارت و فوتبال، رشته ورزشی خودم دارت، مدت رهایی ۸ سال و ۶ ماه.

بزرگترین هدیه‌ای که جایگاه راهنمایی به شما داده چه بوده است؟

فلا اقتحم العقبه و ما ادراک ما العقبه فک رقبه، پس نگذشته است بر گذرگاه سخت، چه چیز دانا کرد، تو را که چیست گذر گاه سخت رهانیدن گردنی است، اجازه خدمت به انسان‌هایی که در قعر تاریکی اعتیاد هستند و از همه جا ناامید شده‌اند و مثل یک مرده متحرک هستند چه لذت‌بخش است، در کنارشان باشی و توسط آموزش‌های ناب کنگره به آن‌ها امید و‌ توان حرکت بدهی، لحظه‌ای که از اعتیاد خارج می‌شوند دوباره متولد می‌شوند، آن لحظه یک حس نابی را دریافت می‌کنی که نظیرش در هیچ جای جهان نیست و این بزرگ‌ترین هدیه در جایگاه راهنمایی برای من است، از خداوند و جناب مهندس حسین دژاکام بی‌نهایت سپاسگزارم که به من اجازه دادند تا در کنگره در خدمت انسان‌های دردمند باشم و آن‌ها را به طرف امید و نور هدایت کنم، رها شدن از تاریکی مثل جوانه زدن یک گیاه تماشایی است.

چه چیزی به حرکت شما در کنگره قدرت می‌دهد؟

عوامل متعددی در این مسیر مؤثر است، از جمله پویایی و جاری بودن کنگره و مطالبی که در کنگره آموزش داده می‌شود، منبع آن از نور است و منابع آموزشی کنگره ۶۰ از قوانین اعداد پیروی می‌کند، یعنی آموزش‌هایش بی‌نهایت هست، کنگره صراط مستقیم است و صراط مستقیم پر از فراز و نشیب است که باعث رشد من در صور آشکار و صور پنهان می‌شود و این موضوع برای من خیلی ارزشمند است، تکامل در حرکت و جمع است حرفی می‌زنیم بعد از طریق کسب آگاهی وارد مرحله عمل می‌شویم و خط سوم همان رسیدن به فرمان عقل است، وقتی حقیقت بیان شود در کنار یکدیگر بودن اهورایی می‌شود و فرصت پالایش پیدا می‌کنیم، آن موقع به حلقه‌های بالاتری راه پیدا می‌کنیم و از مقولات زشت دور می‌شویم.

نقش عشق به لژیون و عشق به رهجوها را در تربیت رهجو چقدر مؤثر می‌دانید؟

عشق یعنی خدمت بلاعوض و دوست داشتنی که پایان ندارد، ‌رفته‌رفته در حلقه‌های آفرینش شعاع اضافه می‌کند و هیچ‌گاه از بین نمی‌رود، چون عشق یک حقیقت است و ‌این عشق حلقه اتصال بین رهجو و راهنما است، یک مرتبه و به زور نمی‌شود رهجویی را پرورش داد فقط با دادن آگاهی و‌ دانایی، صبر همراه با تلاش در طول زمان می‌شود رهجو را پرورش داد سرلوحه کارم در لژیون معرفت، عدالت و عمل سالم است، ‌‌به‌خاطر همین هیچ‌گاه خسته نمی‌شوم و لذت می‌برم، هیچ‌گاه رهجویی را سرزنش و قضاوت نمی‌کنم، امیدواری و حرکت در مسیر ارزش‌ها را به رهجو آموزش می‌دهم و از همان اوایل ورود به لژیون، رهجو را در ذهن خودم راهنمای آینده تصورم می‌کنم و سعی می‌کنم، یک رهجوی قوی پرورش بدهم. مهم‌ترین مسئله در کنگره پرورش راهنما است چون همه چیز در تولید و زایش معنا پیدا می‌‌کند.

با سلام و تبریک هفته راهنما، خدمت شما راهنمای عزیز، لطفا خودتان را به رسم کنگره معرفی بفرمایید.

سلام دوستان منیره هستم یک همسفر، مدت تخریب مسافرم ۸ سال، آنتی ایکس مصرفی تریاک، به روش DST با داروی OT بمدت ۱۳ ماه و ۱۶ روز به راهنمایی آقای محمد علی و راهنمای عزیزم خانم لیلا شعبانی سفر اول داشتیم. رشته ورزشی مسافرم تنیس روی میز و رشته ورزشی من شطرنج. رهایی ۶ سال و ۹ ماه و ۱۰ روز. در ضمن خودم هم به مدت ۲۸ سال مصرف سیگار داشتم و الان ۷ سال و ۴ ماه و ۲۴ روز است که درمان شده و آزاد و رها هستم.

چند سال هست که شما در جایگاه راهنمایی خدمت می‌کنید و بهترین و زیباترین حس و تجربه‌ای که در این جایگاه کسب کرده‌اید چه بوده است؟

من الان به لطف خدا دوره چهار ساله‌ام به پایان رسیده و هر موقع دیده‌بان محترم اجازه بفرمایند، لژیون را جهت اطاعت امر تحویل خواهم داد. هر لحظه حضور در کنگره و لژیون، سرشار از آموزش و تجربه است و این مطلب را بخوبی دریافتم که من بیشتر از رهجوهای لژیون از آن عزیزان درس آموختم. تجربه‌هایی نفیس و بی‌نظیر از ایمان، عشق خالصانه، در عین ناامیدی امیدوار بودن، با چنگ و دندان برای خروج از بن‌بست و تاریکی جنگیدن و درس‌های زیبای دیگری نیز آموختم. بهترین حس و حالم زمانی است که گل رهایی را از دستان مهربان آقای مهندس دریافت می‌کنند و لبخند رضایت را در چهره خسته، اما شاداب همسفران می‌بینم.

راهنما یک الگوی آموزش دیده و تزکیه شده است و می‌بایست بی‌نقص عمل کند، لطفاً برداشت خود را از این جمله بفرمایید.

زمانی که در یک بستر آموزشی قرار می‌گیریم هرگاه حرف و عمل با هم منطبق و یکی باشد تأثیرش صددرصد خواهد بود، وگرنه اگر من در لژیون مطلبی را به‌صورت تئوری به همسفران بگویم، ولی آن‌ها در عمل، خلاف گفته‌هایم را ببینند بدون شک مطالبم و شخصیتم زیر سوال رفته و کسی به گفته‌هایم ارزشی نخواهد گذاشت و برای این که بتوانم به آن مرحله برسم بایستی، خودم آموزش‌های کنگره را در خودم عملی کنم و تزکیه و پالایش مد نظر را به‌تدریج انجام دهم.

مهم‌ترین مشخصه یک راهنما عشق و محبت است که از وجودش فوران می‌کند و رهجوها را به حرکت و تلاش گسیل می‌دهد، شما این مشخصه را چگونه توانسته‌اید در لژیون به انجام برسانید؟

وقتی انسان کاری را با عشق، محبت و علاقه خاصی انجام دهد و هدفش تنها و تنها رضایت خداوند باشد و حال خوب خود را در حال خوب دیگران ببیند، بدون اینکه زوری بزند و کار خاصی انجام دهد آن عشق خاص از ذره‌ذره وجودش تراوش می‌کند، مثل عشق پدر و مادر به فرزندشان که خالصانه انجام می‌گیرد. من این عشق را در کنگره، از تک تک اعضای آن مخصوصاً از راهنماهای بزرگوار خودم دریافت کردم و آموختم که بی‌منت ببخشم و بی‌چشم‌داشت خدمت کنم که در اثر همین کارها عشقی خاص، انسان و محیطش را در برمی‌گیرد و این عشق همواره در چرخش است و دائماً در حال شعاع اضافه کردن، از راهنما به رهجو و این دامنه همواره در گسترش است. می‌دانیم حس اولین نیرویی است که انسان را به تحرک وا می‌دارد و چه زیباتر می‌شود که این حس همراه با عشق باشد، نتیجه‌اش را به وضوح می‌توان تصور کرد.

بهترین زمان برای شادی یک راهنما چه زمانی هست؟

اکثر رهجوها وقتی وارد لژیون می‌شوند، ناامید و پریشان و لبریز از زخم‌های کهنه هستند. وقتی دست در دست راهنمایشان می‌گذارند و مسیر را طی می‌کنند به‌تدریج تغییرات مثبت در آن‌ها به چشم می‌خورد و رفته رفته همه چیز رنگ و بویی زیبا و دلنشین به خود می‌گیرد. این تغییرات و حال خوب دل رهجوها بهترین لحظات یک راهنما است و زمانی‌که این تغییرات سمت و سویی هدفمند می‌گیرند و به شکل شال‌های زیبا و رنگارنگ خدمتی کنگره ۶۰، جلوه می‌کنند شادی یک راهنما وصف نشدنی و بی‌بدیل می‌گردد. واقعا حس خیلی قشنگی ‌است.

ضمن تشکر و قدردانی از شما راهنمای بزرگوار که در جایگاه ایجنتی هم حضور دارید لطفاً هر سخن و توصیه‌ای برای رهجوها دارید، بفرمایید.

من هم از شما خانم مهدیه راهنمای تازه واردین عزیز بسیار سپاسگزارم که این فرصت را در اختیارمن قرار دادید، برایتان موفقیت و شادکامی خواهانم. از همه همسفران عزیز می‌خواهم که دست در دست هم بدهیم و در همه مقاطع با عشق و محبت و انگیزه فراوان آن‌گونه که شایسته کنگره ۶۰ و خودمان است خدمت کنیم تا هم خودمان و هم دیگران از این نعمت الهی به بهترین شکل بهره‌مند شوند.

لطفاً خودتان را به رسم کنگره معرفی کنید.

سلام دوستان لیلا هستم یک همسفر، تخریب مسافرم ۱۴سال، آنتی ایکس مصرفی تریاک شیره، مدت سفر اول ۱۲ ماه و ۱۵ روز، روش درمان DST داروی درمان شربت OT، راهنمای مسافرم آقای امیر صادقی و راهنمای خودم خانم لیلا شعبانی، رشته ورزشی بدمینتون، رهایی ۷ سال و ۱۰ ماه، ضمناً خودم هم مسافر نیکوتین بودم، ۱۰ ماه و ۱۱ روز سفر کردم به راهنمایی خانم جلالی عزیز، رهایی از بند نیکوتین ۸ سال ۴ ماه.

زیباترین و بهترین تعریف و تصویری که از واژه راهنما دارید چیست و بارزترین نشانه یک راهنمای موفق چه چیز هست؟

راهنما عاشقی بی‌ادعا، راهنما یعنی عشق، معرفت، چراغ راه و الگویی بی‌نقص، سرشار از تجربیات تلخ و شیرین که روزی راه پر فراز و نشیب سفر را طی کرده و از ظلمت به نور رسید. راهنما یعنی وصل به منبع نور و روشنایی وصل به معلم عشق و از خود گذشتگی آقای مهندس دژاکام عزیز. بارزترین نشانه یک راهنما، صبر و استقامت و تلاش، عشق، از خود گذشتگی است، راهنما آموزش‌های استادان عزیز خود را در هر لحظه سرلوحه زندگی خود قرار دادن، خدمت کردن و هدایت‌گر رهجویی که دردمند است، مرهمی بر دل خسته و نا‌امیدش شدن، بدون هیچ چشم‌داشت و هیچ توقعی با عشق فراوان خدمت کردن و انتقال دادن آموزش‌ها و از همه مهمتر قوانین و حرمت کنگره ۶۰ را به اجرا در آوردن است.

شما علاوه بر جایگاه راهنمایی در کنگره ۶۰، راهنمای ویلیام‌ وایت نیز هستید، لطفاً احساستان را در رابطه با این دو جایگاه والا بیان نمایید و در این هفته باشکوه چه پیامی برای رهجویانی دارید که هنوز نتوانسته‌‌اند گره وجودی خود را باز کنند و سفر نیکوتین خود را شروع کنند؟

بله من دو شال در جایگاه مقدس راهنمایی و راهنمای ویلیام وایت را از دستان پر مهر آقای مهندس دریافت کرده‌ام، جایگاه راهنما جایگاه بسیار مقدس و رفیع است باید آن جایگاه را به‌دست آورد تا لمس و باور نمود. احساس من فراتر از آن چیزی‌ هست که بتوانم بیان کنم، چرا که تاریکی‌های درونم و گره‌های زیادی که سدی بسیار عظیم بودند و در ترس، نا‌امیدی، منّیت و هزاران قفل که گره خورده بود را با آموزه‌هایی که کسب کردم و کلید آن‌ها در دل دانش کنگره ۶۰ نهفته بود، توانستم با کاربردی کردن آموزش‌ها این گره‌ها را باز کنم. خداوند را هزاران بار شاکرم و از راهنمای عزیزم خانم جلالی بزرگوار بسیار سپاسگزارم.

قسمت دوم سوالتان برای رهجوهایی که هنوز نتوانسته‌اند سفر نیکوتین و گره وجودی خود را باز کنند، تجربه شخصی خود، پیامی بود که از استادان آقای مهندس که به ایشان داده بودند؛ اگر دیر برسیم، اتوبوس حرکت می‌کند و هرگز به اتوبوس نخواهیم رسید. زمانی که وارد کنگره شدم این پیام را همیشه در ذهن خودم می‌خواندم، همسفرانی که مصرف سیگار دارند، این را باید بدانند که سیگار زهری است در جام به ظاهر زرین که اگر در خواب گران باشند و نتوانند از نعمت کنگره ۶۰ بهرمند شوند، خدا می‌داند سر از کجا در خواهند آورد. من نمی‌دانم‌ آیا باز لطف و محبت خداوند شامل حالم خواهد شد که بتوانم دوباره در این صندلی‌ها بنشینم یا نه! پس قدر این بهشت زمینی باید هر لحظه و هر ثانیه دانسته شود و پنهان کاری نکنند و از راهنمایان نیکوتین که بی‌منّت و بی‌توقع در کنارشان هستند، نهایت آموزش و استفاده را ببرند و اگر خداوند توفیق این را داده تا قدم در مسیر صراط مستقیم بگذارند، با یاری راهنماهای محترم در باز شدن قفل‌ها و بندهایشان تلاش و کوشش نمایند، چرا که درون شخصی که مصرف نیکوتین دارد به واسطه بند نیکوتین و هزاران بند دیگر در آشوب خواهد بود.

همان‌طور که می‌دانیم لژیون در کنگره ۶۰، حکم خانواده را دارد در مورد نقش راهنما در پویا نگه داشتن لژیون و رهجویان در امر آموزش، چه نکاتی را مد نظر خود قرار می‌دهید؟  

باید بگویم بله واقعاً لژیون حکم‌ خانواده را ایفا می‌کند، خانواده‌ای که از لحاظ روحی، روانی و عاطفی خانواده ورشکسته‌ای نیست، افراد شاد و مستحکم و با انسجام بیشتری در کنار هم هستند، چرا که پیوند محبت در بین رهجویان و راهنما برقرار است، گرچه قبل از ورود به کنگره کاملاً به هم ریخته و آشفته بودند و با توجه به تخریب‌های متعددی که در طول دوران مصرف مسافران به همسفران وارد شده، هنگام ورود به لژیون از روحیه موجهی برخوردار نیستند، ولی با کاربردی کردن آموزش‌های ناب کنگره، رفته‌رفته حالشان رو به بهبودی می‌رود و می‌توانم بگویم، معجزه این مکان مقدس است که به انسان‌ها حس بودن و پویایی می‌دهد به نظر من برای پویا نگه داشتن لژیون و رهجویان در امر آموزش، راهنما باید در هر لحظه خود را رهجو بداند و دائماً در حال یادگیری و آموزش باشد، آموزش‌ها را اول خودش یاد بگیرد و اجرا کند و در مرحله دوم به رهجوها انتقال بدهد و مهم‌ترین برنامه‌ای که باید مد‌نظر داشته باشیم، احترام به قوانین و حرمت کنگره ۶۰ و همچنین عمل کردن به آن‌ها است. به فرموده آقای مهندس تمام اعضای کنگره ۶۰ در هر جایگاهی که باشند باید در هفته یک سی‌دی بنویسند، در کنگره در هر جایگاهی که قرار داشته باشیم، یک مربی و معلم وجود دارد و باید از کسی که از ما در جایگاه بالاتری هست حرف شنوی داشته باشیم، چون اگر هر کاری را که من راهنما انجام بدهم، مطمئناً رهجو هم از من پیروی خواهد کرد. یکی از چیزهای مهم دیگری که در پویایی یک لژیون تاثیرگذار است، خدمتگزار بودن راهنما و رهجوها است.

لطفا به رسم کنگره خودتان را معرفیکنید و بفرمایید مهم‌ترین دلیل شما برای شرکت در آزمون راهنمایی چه بود؟

سلام دوستان محدثه هستم یک همسفر، مسافر من با تخریب بیش از ده سال وارد کنگره شده است آخرین آنتی ایکس مصرفی تریاک، شیره، الکل مدت سفر اول ۱۱ ماه و ۲۲ روز با راهنمایی آقا آرمان و راهنمای خودم خانم منیره، رشته ورزشی مسافرم والیبال و فوتبال و رشته ورزشی خودم تنیس روی میز و رهایی ۲ سال و ۷ ماه و ۸ روز.

از همان روز اولی که وارد کنگره شدم، انرژی خاصی دریافت کردم و با گذشت زمان عشق، ایمان و حسی که در چهره و سخنان راهنمای عزیزم خانم منیره نسبت به کنگره و هم‌نوعانشان می‌دیدم برایم جالب بود که چه چیزی می‌تواند منشأ این اتفاق بزرگ باشد؟ این همه عشق و محبت بلاعوض از کجا نشأت می‌گیرد؟ همیشه به دنبال این سوال بودم تا با گرفتن آموزش‌های کنگره و دیدن مسافران و همسفرانی که با چهره ناامید و چشمانی پر از اشک وارد کنگره می‌شدند و با گذشت زمان خیلی کمی که در کنگره حضور داشتند، این‌ها تبدیل به امیدواری و حال خوش می‌‌شد یا تبدیل شدن مسافری که معلم اعتیاد بود به فردی که با تمام وجود تلاش می‌کرد تا حتی یک نفر را از آن تاریکی خارج کند، تغییر در صفت و ویژگی انسان‌ها قشنگ‌ترین چیزی بود که در کنگره دیدم و ایمان آوردم که بله انسان جاری و تغییر پذیر است، پس جواب سوالم را گرفتم و همین عشق به کنگره و خدمت را از راهنمای عزیزم آموختم. در ابتدا مهم‌ترین دلیل من برای شرکت در آزمون راهنمایی عشق به خدمت و استفاده از فرصت خدمتی بود که در سیستم کنگره ۶۰ وجود داشت، یعنی خدمت به هم‌نوعان خودم، اما بعد از تشکیل لژیون به این موضوع پی بردم که راهنما شدن علاوه بر خدمت به دیگران خدمت به خود فرد است، چون زمانی که راهنما بخواهد روزنه نور را به رهجو نشان دهد، باید اول خودش آن را پیدا کند و به آن دست یابد تا بتواند آن مسیر را به رهجوهایش هم نشان دهد، باید خودش تغییر کند تا بتواند باعث تغییر افراد دیگر شود و به نظر من این موضوع اتفاق خوبی برای راهنمایان است و باعث ارتقاء آن‌ها می‌گردد.

بعد از قبولی در آزمون راهنمایی و تشکیل لژیون، چه احساسی داشتید و بزرگترین موهبتی که جایگاه راهنمایی برای شما به ارمغان آورد، چه بود؟

قبولی در آزمون راهنمایی یکی از بهترین و ناب‌ترین روزهای زندگی من است، اصلاً نمی‌توانم حس و حال لحظه‌ای که شال راهنمایی را از دستان آقای مهندس دریافت کردم توصیف کنم؛ شاید خود بهشت بود! البته این حس و حال همیشه و موقع ورود به لژیون در وجود من زنده می‌شود. خود تشکیل لژیون، بزرگترین موهبتی است که در کنگره به من داده شد چون به واسطه آن هر روز تغییرات زیادی در درون من رخ می‌دهد، همیشه سعی می‌کنم مطالعه داشته و به روز باشم و دیدن تغییرات رهجوها و ایمانی که به مسیر می‌آورند یکی از بهترین حس‌ها است.

شما به عنوان راهنما کنگره ۶۰، چگونه عدالت را بین رهجوهای خود رعایت می‌کنید؟

عدالت، معرفت، عمل سالم مثلثی است که تقریباً از همان اوایل ورود به کنگره تدریس می‌شود و رهجو این موضوع را همیشه در کنگره می‌بیند و فرا می‌گیرد، قوانین کنگره به گونه‌ای وضع شده‌اند که کاربرد این مثلث در همه قسمت‌ها به خوبی پیدا است و این نکته قوّتی برای من رهجو است تا آن را یاد بگیرم و در زندگی خودم هم کاربردی کنم. پس من هم از همان ابتدا با این موضوع آشنا شدم و در کار راهنمای خودم و بقیه عزیزان آن را دیدم و از همه مهم‌تر از همان روزهای اولی که به کنگره می‌آییم، سی‌دی فاضلاب‌های جوشان را گوش می‌کنیم که آقای مهندس ساختار کنگره را توضیح می‌دهند و می‌فرمایند که در کنگره هیچ عضوی با عضو دیگر فرقی ندارد، هر فردی وارد کنگره شد از ایمانش نپرسید و نانش دهید و برای فرد درمانگر حتی شغل، دین، تحصیلات و نژاد افراد هیچ فرقی ندارد و مهم این است که فرد به دنبال درمان و خروج از تاریکی اعتیاد باشد. برای من هم در لژیون هیچ کدام از رهجوها با دیگری تفاوتی ندارد و عشق و محبت خیلی زیادی نسبت به همه اعضای کنگره دارم و زمانی که مسئله عشق مطرح شود، عدالت نیز پیدا می‌شود.

به نظر شما شرکت کردن رهجویان، در جشن‌های کنگره ۶۰، علی‌الخصوص جشن راهنما و قدردانی از راهنما و مربی خود چگونه باید باشد؟

مسئله قدردانی در کنگره یکی از آموزش‌های مهم و کلیدی است، هر چیزی که در کنگره مطرح می‌شود به نفع خود اعضا است، کنگره اشل کوچکتری از زندگی فرد است که باید در آن فرا بگیرد و در اشل بزرگتر یعنی زندگی خود کاربردی کند. به نظر من افراد قدردان در کائنات سهم بیشتری از خواسته‌ها و هر چیزی دارند، چون چیزی که به آن‌ها داده می‌شود را می‌بینند و در مقابل دریافت‌هایشان پرداختی هم دارند و بهای چیزهایی که بدست می‌آورند را پرداخت می‌کنند، آقای مهندس همیشه می‌فرمایند بهشت را به بها دهند نه به بهانه و این افراد همیشه بهشت را نصیب خود می‌کنند.

شرکت در جشن‌های کنگره ۶۰ هم مسئله قدردانی را به اعضا می‌آموزد، قدردانی در کنگره به وسیله شرکت در جشن و دادن پاکت به افراد انجام می‌شود و این عمل به ما آموزش می‌دهد تا همیشه سپاسگزار افرادی که خدمتی به ما می‌کنند باشیم و این عمل را به آیندگان خود نیز بیاموزیم، قدردانی از خداوند، مربی و رب، پدر، مادر، فرزند، دوستان و جامعه و هر فردی که چیزی به ما می‌آموزد، راهی به ما نشان می‌دهد و نعمتی در اختیار ما قرار می‌دهد از وظایف انسانی هر فردی است و کنگره درست زندگی کردن و توجه به این مسائل زندگی را به خوبی به ما آموزش می‌دهد، ما نیز با گرفتن این آموزش‌ها و کاربردی کردن آن‌ها در همه قسمت‌های زندگی علاوه بر خودمان، به فرزندان و آیندگان خود نیز می‌آموزیم و مسیر زندگی را برای آن‌ها هموارتر می‌کنیم.

تهیه گزارش: گروه سایت

ویرایش و ارسال: همسفر معصومه، راهنما همسفر پریا (لژیون سوم)

همسفران نمایندگی صائب تبریزی 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .