مسافران لژیون ویلیام وایت به راهنمایی مسافر الهه در مورد هفته راهنما اینگونه با دلنوشتهها قدردانی کردند.
همسفر فاطمه، مسافر نیکوتین
پیش از هر چیز هفته راهنما را به همه راهنمایان عزیز مخصوصا راهنمای خوب خودم خانم الهه بزرگوار تبریک میگویم، ایشان همچون نور چراغی راه را به من نشان میدهند. با اینکه اوایل سفر هستم و هنوز به درمان نرسیدهام؛ ولی تغییرات را تا حدودی در خود حس میکنم، همین که به جسم خودم اهمیت دادهام و لژیون ویلیام را انتخاب کردهام بزرگترین انتخاب و تغییر برای من بوده است. شاید هنوز فکر میکردم زیاد آلوده نشدهام و آسیبی ندیدهام؛ ولی آخرین باری که برای شنا به استخر رفتم، شب گذشتهاش قلیان مصرف کردم و به جرأت بگویم اصلا نتوانستم در آب بمانم و احساس خفگی میکردم طوری که اجازه گرفتم و از آب بیرون آمدم، این زمان تلنگری برای من بود تا بیدار شوم. ترس از دست دادن جان مرا به فکر فرو برد، تا اینکه پیام ورود به لژیون ویلیام داده شد. من بین ترس از قضاوت دیگران و شهامت ورود به لژیون ویلیام انتخاب مهمی انجام دادم. من آدم عجول، بی صبر و دارای خشمی پنهان بودم که نشاندهنده منیت من بود؛ اما با شروع سفر و خوردن آدامس نیکوتین آرام آرام درمان شدهام و احساس میکنم صبورتر و آرامتر شدهام. ماههای اول سازگاری، کمی مشکل خوابم پیدا کردم و به لطف خدا هر روز بهتر شد. فکر میکنم حسهایم کمکم در حال باز شدن است زیرا گاهی گریهام میگیرد و اشکم جاری میشود، شاید این اشکها کمک کند تا درونم شسته شود و قلبم صیقل پیدا کند و ضدارزشهایی که جلوی چشم من را گرفته است پالايش یابد. خدا را شکر میکنم اذن ورود به لژیون ویلیام به من داده شد تا فرصتی برای درمان جسم و روانم باشد. امیدوارم رهجوی خوبی و فرمانبرداری باشم. در پایان سلامتی آقای مهندس و خانواده ایشان و هم چنین تمام راهنمایان کنگره ۶۰ را از خداوند منان خواهانم.
همسفر مرضیه، مسافر نیکوتین
هر چه فکر میکنم بیشتر متوجه میشوم نمیتوانم واژهای برای تعریف معنای واقعی راهنما پیدا کنم، از حال خود وام میگیرم و دورانی را به خاطر میآورم که گویی در اتاق تاریکی حبس بودم و فقط خود را برای فرار از این تنهایی و تاریکی ترسناک به در و دیوار میزدم، از ترس چشمهایم را میبستم تا نبینم و وحشتم کمتر شود، اتاق تاریک من ذهن شلوغ و بهم ریخته من بود که به خاطر جهل و نادانی بوجود آمده بود. متأسفانه در همه جا و در همه شرایط با من بود. من برای فرار از آن همه غوغا، به مصرف قلیان پناه میبردم تا شاید زمان مصرف، فکری به ذهن من برسد و راهی پیدا کنم؛ اما نه تنها راهی پیدا نمیکردم، داشتم همه راههای باز را نیز میبستم. خدا را شکر به واسطه مسافرم، راه کنگره نمایان شد و آغوش پرمهرش برایم باز شد، آغوشی که جای زخمهایش شبیه زخمهای من بود انگار من بودم که روبروی خودم ایستادم؛ اما منِ روبهرو، آرامتر، خندانتر و شجاعتر بود. من میخواستم با تمام عشق و محبتی که مثل تابش نور، سراسر وجودم را گرفته بود، راه ناهموار پیش روی من را نیز، هموار و راحت کند و موفق شدیم. من در حال حرکت با راهنمایم هستم زیرا خودم را در او دیدم و متوجه شدم تمام راه، پر از نور، روشنایی و عشق است، حال چگونه میتوان قدردان چنین انسانی شد! کسی که با از خودگذشتگی و عشق یاریام میکند، جز اینکه تلاش کنم راه او را ادامه دهم. از آقای مهندس عزیزم و خانواده دلسوزشان و عزیزانی که معنی عشق را فهمیدهاند و راهنما تشکر میکنم این افراد به راه گمکردهگان عاشقانه خدمت کنند.
همسفر نیره، مسافر نیکوتین
هفته راهنما را به اولین راهنما کنگره، آقای مهندس و خانواده محترمشان تبریک عرض میکنم. رمزِ وسعت احترام و عشق رهجوها نسبت به راهنمایان در خدمت بیمنت این عزیزان است. راهنمایان با از خودگذشتگی و عشق بلاعوض از وقت و کارهای زندگیشان میگذرند تا ما رهجوها را از تاریکی اعتیاد و جهل و ناآگاهی بیرون بیاورند. از راهنمای لژیون خود و لژیون ویلیام کمال تشکر را دارم آنها نور و امید زندگی من هستند و هیچ کلمهای نمیتواند عشق من را به ایشان وصف کند. من در لژیون ویلیام، به عمق تاریکیهای خودم پیبردم و به کمک راهنمای عزیزم شروع به حرکت به سمت نور کردم بنابراین خیلی به این لژیون مدیون هستم و امیدوارم که با خدمت با تواضع در کنگره و فرمانبرداری، قدردان راهنمایم باشم.
همسفر احترام، مسافر نیکوتین
من اول برای درمان مسافرم به کنگره آمدم؛ ولی در ادامه سفر و با آموزش گرفتن در کنگره فهمیدم گرههای زیادی در وجود من است، طبق گفته استاد امین، زمین وجودی من پر از سنگلاخ بود و سیستم ایکس من بسیار تخریب شده بود. من با افکار منفی و استفاده از قلیان به سیستم ایکس خود آسیب جدی وارد کرده بودم، همیشه عصبی، ناامید و پریشان بودم، با سفر کردن در لژیون ویلیام و آموزش گرفتن از راهنمای خوبم خانم الهه توانستم تا حدودی به خودم کمک کنم. از خداوند برای ورود به کنگره و سپس لژیون ویلیام تشکر میکنم و امیدوارم بتوانم هم همسفر خوبی برای مسافرم و هم خدمتگذار خوبی برای کنگره باشم تا ذرهای از زحماتی که راهنماهای عزیزم برایم کشیدهاند را جبران کنم.
همسفر معصومه، مسافر نیکوتین
هفتهی راهنما را خدمت راهنمایان بزرگوار تبریک و شادباش میگویم. راهنمایان در مسیر زندگی ما نوری شدند تا ما راه را از بیراهه بیابیم، بتوانیم از زندگی خود لذت ببریم و رشد کنیم. امیدوارم این نور به زندگی خودشان بتابد و روز به روز بهتر و موفقتر باشند. من با هیچ پیامی نمیتوانم قدردان زحمات بیوقفه ایشان باشم. زمانیکه غرق در ناامیدی و ناآگاهی بودم و علت ناکامیهای خود را نمیدانستم و نمیتوانستم قدمی برای رشد خود بردارم، با قدم گذاشتن در کنگره راه برایم نمایان شد و با حضور در لژیون ویلیام نور واقعی نمایان شد. امیدوارم قدر جایگاه خود را بدانم و از آموزشهای راهنمای عزیزم نهایت استفاده را بنمایم و فرمانبردار باشم.
تایپ و ویرایش: مسافر نیکوتین یاسمن و معصومه
عکس: مرزبان خبری همسفر مریم
ویرایش نهایی و ارسال: همسفر احسانه لژیون هفتم(راهنما همسفر رضیه)
همسفران نمایندگی حسنانی
- تعداد بازدید از این مطلب :
201