هر روز عده زیادی در آزمونهای مختلف با هدف قبولی شرکت میکنند؛ یکی برای رشته تحصیلی و دیگری برای کسب شغل، اما شاید باورتان نشود که در چهاردهم اسفندماه سال 99، تعداد 5 هزار و 292 نفر در 66 نمایندگی کنگره شصت برای شرکت در آزمون کمک راهنمایی و گرفتن یک شال نارنجی در محل آزمون حاضر شدند؛ آنهم در آن شرایط سخت کرونایی که برخی برای نان شب هم از خانه بیرون نمیرفتند!
توصیف و تعریف این چرایی اصلاً کار سادهای نیست اما اگر بدانید که همه این افراد شرکتکننده، نهتنها درمان اعتیاد به مواد مخدر مسافران خود بلکه حال خوش خودشان و خانوادههایشان را از کنگره 60 دارند، کمی موضوع برایتان قابل درک میشود.
ماجرا دقیقاً از روزی آغاز میشود که وارد یکی از شعب کنگره شصت میشوید و افرادی را با شالهای سبز، نارنجی و یا آبی میبینید که مثل ستارگانی در آسمان ظلمانی دنیای اعتیاد چشمک میزنند! در کنگره 60 به این افراد کمک راهنما و یا راهنما گفته میشود اما سؤال اصلی این است که این افراد که هستند و چه میکنند؟!
همه راهنمایان در کنگره 60 روزی خودشان از منطقه 60 درجه زیر صفر به عنوان همسفر (فرد همراه مصرف کننده مواد مخدر) یا مسافر (مصرف کننده مواد مخدر) عبور کردهاند و اینک برای کمک به رهایی سایر انسانها «داوطلبانه» و «بدون مزد» خدمت میکنند و مهمترین مشخصه این افراد عشق، محبت و ایمان است.
اگرچه مطابق آنچه در «جزوه راهنما و راهنمایی کنگره 60» نوشته شده، برای راهنمایی تعریفی بهتر از خود راهنمایی نیست اما میتوان گفت که راهنما همان رب و مربی است که مراتب بسیاری دارد و بالاترین مرتبه آن، متعلق به خداوند است و طبق فرموده آقای مهندس دژاکام بنیانگذار جمعیت احیای انسانی کنگره 60 در سی دی «رب و مربی»، کنگره 60 به صورت عام و راهنما به صورت خاص مربی افراد در درمان اعتیاد است.
در کنگره 60، برای درمان اعتیاد سه سفر پیشبینی شده که برای سفر اول (مصرف مواد تا قطع آن) به مدت حداقل 10 ماه و سفر دوم (قطع مواد مخدر تا رسیدن به خود) با مدت نامشخص، الزامی است و در این دو سفر فردی به عنوان راهنما در کنار رهجو قرار میگیرد.
اساساً از آغاز خلقت قصه مرید و مراد و شاگرد و استاد بوده، هست و خواهد بود چراکه هدف خلقت انسان آموختن و هوشیاری نسبت به جهل و نادانی است و در قرآن کریم نیز در اولین مواجهه انسان با شیطان از بدو خلقت آورده شده که «آموخت آدم از رب خویش سخنانی!» (فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ، آیه 37 سوره بقره) و بر همین اساس ضرورت داشتن راهنما و مربی در تمام مسائل مشخص است.
در سفر اول، رهجو بایستی با حس خود راهنمایش را انتخاب کند و با صبر و شکیبایی طی مسیر کند تا به سر منزل مقصود برسد و راهنما در این زمان با اسلحهی عقل، عشق و ایمان رهجو را برای عبور از این گذرگاه سخت هدایت میکند و او را تحت الحمایت خود میکند. راهنما همسفر اسرین (راهنمای لژیون بیست و سوم نمایندگی آکادمی) در مورد تأثیر راهنمایش در سفر اول، اینگونه نوشت: «ناگهان یاد صحبتی از استاد رعد افتادم: "مرا هم فراخواندند تا لحظاتی در خدمت شما باشم، گویا بایستی از عشق بگویم، بنابراین بایستی به درون خود فرو روم، خود را مورد کاوش قرار دهم و از عصرها و زمانهای مختلف عبور کنم و از روزگارانی که در دهر بر من گذشت پرده بردارم و تمامی زیباییها و زشتیها را مجسم کنم، تا لب به سخن، بازگشاید".
هر بار که میخواهم از راهنمایم بگویم، یا قدردانی کنم؛ هر بار باید به درونم بروم، هر بار باید آنچه بودم و هستم را به قیاس بگذارم و هر بار هم باید قطره اشکی از گوشهی چشمم سرازیر شود. آنچه میبینم این است؛ ابتدا تونل هزارتوی تاریکیها را میبینم که در آن سردرگم و بیهدف، طول زندگی را طی میکردم و از عمق و معنای آن بیخبر بودم. در این میانه، بواسطه مسافرم، کنگره در مسیرم قرار میگیرد ولی من در مسیر کنگره نیستم. بارها آمدم ولی نه میشنیدم و نه میدیدم، انگار قلبم کسی را از قبل انتخاب کرده بود که خودم از آن آگاه نبودم، کسی که فقط با صدای او، کلام او و محبت او آرام میگرفت. او درون من را دید و میدانست چگونه من را پای منبر عشقش نگه دارد و الحق هم که خوب توانست. یادم میآید در سفر اول، تا توانست درکم کرد، سکوتم را درک کرد، تاریکیهایم را درک کرد، ترسهایم را درک کرد تا اینکه بعد از 6 ماه یخهای وجودم شروع به آب شدن کردند و بالاخره توانستم از خودم با او حرف بزنم و اینگونه به سفر دوم رسیدم.»
وقتی رهجو وارد سفر دوم میشود خود و خانوادهاش دیگر از بند اعتیاد و آثار آن به ظاهر رها شدهاند و نیازی به راهنما ندارند اما همه چیز یک صور آشکار و یک صور پنهان دارد؛ همانطور که حضرت موسی پس از وحی تورات، با خود چنین گفت که «خداوند هیچکس را عالمتر از من نیافریده است»، اما جبرئیل از سوی خداوند متعال وحی کرد که «آری داناتر از تو عبد و بنده ما خضر (ع) است» و حضرت موسی مدتها در سختی به دنبال یافتن حضرت خضر و شاگردی وی بودند.
بنابراین زمانی که رهجو وارد سفر دوم شده و در حال شناخت خویش است، به ظاهر نیازی به راهنما ندارد اما این حیلت شیطان و نیروهای منفی است، زیرا بیداری و هوشیاری لازمه انجام سفر دوم برای حل مسائل و کسب دانایی است و آدمی از بدو تولد تا مرگ نیاز به معلم دارد و چه معلمی بهتر از تجربه!
وقتی از راهنما همسفر اسرین، جویای تأثیر راهنمایش در انجام سفر دوم شدم، گفت: «در سفر دوم که سفری است بر روی تلاطم امواج، بذر آموزشهایش در وجودم، کمکم داشت سر از خاک در میآورد؛ گاه این جوانهها ضعیف و ناتوان بودند و طاقت تلاطمها و نبردهای درونم را نداشتند اما او میآمد و با محبت و صبوری تمام از آنها محافظت میکرد تا نشکنند، خم نشوند، نسوزند. آقای مهندس حقیقت را میگویند که بدون راهنما طی مسیر نمیشود، میشود اما به سلامت نمیشود! زهراجان دو دقیقه زمان کمی است برای به روی کاغذ آوردن آنچه در این سفر گذشت، اما برای به تصویر کشیدن آن در ذهن بس است، قدرت ذهن را که میدانی!»
در واقع راهنمایان کنگره 60 هر روز گذشته خود را در تازهواردین و رهجوهای خود میبینند و برای عروج خود در گردباد به تزکیه و پالایش میپردازند و در همین حین با نیروهای القاء، احیا و تحرک به تربیت و پرورش رهجویانی میپردازند که شاید در روزهای نخست ورود بهخاطر عشق راهنما بیاید اما با آموزشهای صحیح راهنما، رهجو عاشق کنگره میشود و این عشق در نهایت از او انسانی میسازد که در یک روز پنجشنبه کرونایی برای شرکت در آزمون کمک راهنمایی راهی میشود و اگر قبول شود؛ مدت چهار سال برای خدمت به انسانها از بسیاری از منافع خود میگذرد و آموزش میدهد و آموزش میگیرد.
و شاید بهترین توصیف از جایگاه رب، مربی و راهنما را استاد شهریار در این دوبیتی آورده است:
مردم معادن زر و سیماند در سرشت
جویای این خزائن پنهان معلم است
هرگز گزافه نیست که گویم پس از خدای
آنکس که خلق میکند انسان، معلم است
نویسنده: راهنما همسفر زهرا (لژیون دوم)
رابط خبری: همسفر الهام، رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون دوم)
ارسال: همسفر سارا، خدمتگزار سایت
- تعداد بازدید از این مطلب :
110