English Version
English

خدمتی سالم است که نتیجه‌اش درست باشد

خدمتی سالم است که نتیجه‌اش درست باشد

راهنما همسفر مریم به همراه مسافرشان، راهنما مسافر ابراهیم، با تخریب بیش از ۲۵ سال وارد کنگره شدند. آخرین آنتی‌ایکس مصرفی مسافر ایشان؛ تریاک و شیره بود. مدت ۱۱‌ ماه و ۱۱‌ روز به راهنمایی مسافر سعید و همسفر زهره سفر کردند و اکنون به شکر خداوند و دستان پر‌مهر آقای مهندس ۵‌ سال و ۳‌ ماه است که آزاد و رها هستند در ادامه نیز مسافر ایشان، سفر ویلیام خود را ادامه دادند و رهایی از بند سیگار نیز، حدود ۴‌سال و ۱۰‌ ماه می‌باشد. رشته ورزشی هر دو در کنگره، دارت است. اینک به مناسبت هفته راهنما، مصاحبه‌ای با مسافر ابراهیم و همسفر مریم ترتیب داده‌شده که تقدیم نگاه پرمهرتان می‌شود:

راهنما همسفر مریم

خدمت سالم به چه معناست و نقش آن را در تداوم رهایی همسفران بفرمایید؟
خدمتی سالم است که نتیجه‌اش درست باشد. اگر ما به کنگره آمدیم و رهایی گرفتیم و به حال خوش رسیدیم، دلیلش این است که نتیجه‌اش، نتیجه خوبی بوده است. شاید در انجیوهای دیگر، ترک مواد داشته‌اند، یا کارهای دیگری انجام داده‌اند؛ اما به آن حال خوش نرسیدند؛ چون نتیجه‌اش درست نبوده است. در ابتدا وقتی یک رهجو به کنگره می‌آید، با حس و حال بد، ناامیدی، ترس، خشم و طلبکارانه بر سر لژیون حاضر می‌شود در ادامه وقتی آمد و شروع به سفر کرد و یک‌یک  رهجوهای لژیون را که یکی، دو سال است رهاشده‌اند را دید‌ کمی امیدواری پیدا می‌کند و زمانی که حال خوش هم‌لژیونی‌هایش را می‌بیند در ادامه می‌تواند، به حال خوش ‌دست یابد.

چه انگیزه‌ای باعث گرفتن شال راهنمایی برای شما شد و چه تفاوتی بین آن زمان که تنها بودید و بعد که مسافر شما نیز به این جایگاه رسیدند وجود داشت؟
انگیزه‌ راهنمایی را، مسافرم در وجود من ایجاد کرد، در سفر اول به من می‌گفت: که بیا در آزمون‌های شعبه شرکت کنیم، من از امتحان می‌ترسیدم؛ ولی ایشان می‌گفت: که اگر در آزمون‌هایی که در شعبه برگزار می‌شود شرکت کنیم، موفقیتمان نیز بیشتر خواهد بود. مسافرم می‌گفت: شاید آقای مهندس از روی حس، راهنما را انتخاب می‌کنند؛ ولی من گفتم باید علممان را بالا ببریم. من همیشه درس خواندن را دوست داشتم، همیشه می‌گفتم: ای کاش می‌توانستم ادامه تحصیل بدهم، دانشگاه بروم؛ ولی هیچ زمان، موقعیت آن برای من به وجود نیامد. در سن پایین، زمانی که هنوز به دیپلم نرسیده بودم، ازدواج کردم، بچه‌دار شدم و نتوانستم ادامه تحصیل بدهم و این‌ها همه انگیزه‌ای برای من شد که باید راهنما شوم. روز آزمون راهنمایی، آقای حکیمی فرمودند: اگر نمره‌هایتان خراب شد، نگران نباشید، مهم این است که شما به راهنمایتان احترام گذاشته‌اید و سر جلسه تشریف آورده‌اید و به ترستان غلبه کردید و من چون از حال خوش برخوردار شده بودم، درصدد گرفتن شال بودم، می‌گفتم باید این حال خوش را به دیگران هم انتقال بدهم. من یک زن ناامید، افسرده و خانه‌نشین شده بودم که هیچ کجا نمی‌رفتم، زمانی که تغییرات را در خود دیدم تلاش زیادی برای دست‎یابی به این جایگاه انجام دادم در ادامه، وقتی‌که مسافر در خدمت باشد، همسفر نيز بهتر می‌تواند سفر کند و این یک کلید، برای همسفر است. هردوی  ما در کنگره، برای خدمتگزار بودن، تلاش می‌کردیم، مسافرم در حال خدمت مرزبانی و سپس، در قسمت راهنمای تازه‌واردین بودند و به قول خودشان، با خدماتی که انجام دادند، در حال حاضر می‌توانند خیلی بهتر و قوی‌تر در لژیون عمل کنند.

با توجه به اینکه به امتحان راهنمایی نزدیک هستیم، پیام شما برای همسفران و مسافران چیست؟
خطاب به همسفران می‌گویم: شما تمام تلاش خود را بکنید و به نحوی باشید که فراموش‌کار نشوید، همیشه یادمان باشد کجا بوده‌ایم و الآن کجا هستیم! یک روز من با حال خراب و ناامیدی به کنگره آمدم؛ اما اکنون چگونه هستم؟ امروز یک همسفر با حال بسیار خوب هستم که به‌راحتی می‌تواند با تمام مشکلات کنار بیاید و آن‌ها را حل کند. همیشه در لژیون به رهجوها می‌گویم: خیال نکنید که من به‌عنوان راهنما دیگر مشکلی ندارم، هنوز در زندگی ما مشکلات هست؛ اما من اکنون یاد گرفته‌ام که چگونه با آن‌ها کنار بیایم و حل مسئله کنم. اصلاً چنین چیزی نیست که کسی بدون مشکل باشد؛ بنابراین سعی کنید آن چیزی که دریافت کرده‌اید را بازپرداخت کنید، ببخشید تا بخشیده شوید، اگر به این‌ها توجه کردید در این صورت آرامش بیشتری به زندگی‌تان برمی‌گردد، گره‌های خودتان باز می‌شود.

راهنما مسافر ابراهیم

تاکنون در چه جایگاهی خدمت نموده‌‌اید؟
بنده مدتی در قسمت اوتی خدمتگزار بودم، یک دوره مرزبانی نیز در نمایندگی سلمان فارسی بر عهده داشتم، در جایگاه راهنمای تازه‌واردین خدمت کردم و پس‌ازآن راهنمای ایکس شدم و اکنون خداوند این توفیق را به من داده است که در شعبه شهرضا خدمتگزار باشم.

بعد از قرار گرفتن در جایگاه راهنمایی، دیدن چه واکنش‌ها و رفتارهایی از رهجوهایتان شما را به چالش کشیده و شما به این باور رسیدید که قطعاً گره وجودی شما بوده است؟
همان‌طور که می‌دانیم سیستم و ساختار کنگره، به روش الگویی است. همه کارهایی که آقای مهندس از ابتدا تاکنون برای درمان اعتیاد، شروع سفر، درمان سیگار و حتی کاهش وزن تنظیم کرده‌اند، الگویی برای همه ما شده است و باعث شد این سیستم درمانی و متد دی‌اس‌تی برای ما پدیدار شود؛ یعنی هر چیزی در کنگره برای ما یک الگو است. زمانی که ۲۰ نفر رهجو در لژیون کنار من نشسته‌اند، در لحظه، ۲۰ نوع آموزش متفاوت می‌گیرند و این خیلی برای من جالب بود و باعث شد من به این نتیجه برسم که به‌عنوان راهنما در لژیون حضور دارم تا آموزش بدهم. زمانی که دیده‌بان محترم آقای منصوری، شال دیده‌بانی را گرفته بودند، بارها به من می‌گفتند: ابراهیم، نمی‌دانی که لذت راهنمایی چقدر بالا است. در طول سال، ممکن است ۱۰ یا ۱۲ رهجو در لژیون حضورداشته ‌باشند و راهنما به آن‌ها آموزش می‌دهد؛ مانند نور خورشیدی است که ۲۰ نفر، از آن انرژی، درس و آموزش می‌گیرند. این نقطه عطفی بود برای من که مراقب باشم و فراموش‌کار نشوم که از کجا به کجا رسیده‌ام. ما نباید پنهان‌کار باشیم و اگر چیزی را نادیده گرفتیم؛ یعنی کافر و پنهان‌کار هستیم.

چرا جایگاه راهنمایی در کنگره ۶۰، به‌عنوان خط مقدم فعالیت‌های کنگره می‌باشد؟
همان‌طور که‌ در صحبت قبلی نیز اشاره کردم، راهنما همان‌طور که از اسمش مشخص است؛ یعنی چراغ مسیر و راه‌بلد که راه را به افرادی که خواستار درمان و رهایی هستند، نشان می‌دهد. چرا افراد دیگر نمی‌توانند راهنما شوند؟ چرا دکترها موفقیت ندارند؟ چرا کلینیک‌ها و دیگر مؤسسات درمان اعتیاد، موفقیت ندارند؟ زیرا طبق آموزش‌های استاد امین، این افراد در مرتبه علم‌الیقین هستند و فقط علم آن را دارند و ما راهنمایان در مرتبه حق‌الیقین هستیم، اگر در سیستم و ساختار کنگره حرفی برای گفتن داریم، به این دلیل است که اعتیاد را با گوشت، پوست و تک‌تک سلول‌های بدنمان لمس کردیم و زمانی که یک مسافر، رو‌به‌روی ما نشسته است و یا از کنار ما رد می‌شود، وقتی به او نگاه می‌کنیم متوجه می‌شویم که در چه شرایطی است. ازنظر خماری، نشئگی، حال خوب و از همه جوانب، شرایط آن تازه‌وارد را متوجه می‌شویم؛ چون من راهنما، فقط راهنما نیستم که علم آن را داشته باشم، بلکه راهنمایی هستم که آن موضوع را با تک‌تک سلول‌های بدنم لمس کردم. آقای مهندس نیز می‌فرمایند: من از بچه‌های کنگره، علم کنگره‌ای و دانش کنگره‌ای می‌خواهم. ایشان میزان تحصیلات، برایشان مهم نیست؛ بلکه فقط علم کنگره‌ای و به‌روز بودن مهم است و مابقی مسائل به‌صورت خودکار در سیستم برای ما نمایان می‌شود.

خانواده شما به‌عنوان یک خانواده خدمتگزار در کنگره معروف‌اند، به چه مفهومی از عشق رسیدید و یا چه دریافت‌هایی از کنگره داشتید که این‌گونه خدمتگزار هستید؟
اگر تیتر وادی ۱۴؛ یعنی «آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است» را متوجه بشویم، به همه مسائل می‌رسیم. اگر ما خانواده خدمتگزاری هستیم قطعاً برگرفته از آموزش‌های آقای مهندس، منابع کنگره و سیستمی است که از سال ۷۲، اساتید آقای مهندس داشتند و به آقای مهندس گوشزد می‌کردند که دود برایت بد است، از آن موقع ساختار کنگره چیده می‌شد. ما نیز همانند یک تخته پازل بودیم که از ۱۰۰ قطعه تشکیل‌شده است و ما یک قطعه‌اش بودیم؛ ولی همه را فراموش کرده‌ایم که حساب‌وکتاب‌هایی بوده است که الآن اینجا هستیم و خداوند این اجازه را به ما داده که خدمتگزار باشیم و کنار هم خدمت کنیم.

کلام آخر
اولین و مهم‌ترین نکته برای این ساختار این است که چون کنگره، خط قرمزها و سلسله‌مراتب را تعیین کرده است، من باید مراقب اعمال خود باشم، کاری نداشته باشم که ایجنت، راهنما و یا مرزبان چه عملی انجام می‌دهد، به من ربطی ندارد. من اگر بخواهم رشد پیدا کنم و بزرگ شوم باید از آموزش‌ها فاصله نگیرم و در شرایط خدمتی دیگران ورود پیدا نکنم، اگر این کار را توانستم انجام دهم، اجازه رشد را به خود می‌دهم و روزبه‌روز هم ترقی خواهم کرد. همان‌طور که آقای مهندس می‌فرمایند: درختی که به زیبایی، نور خورشید و منابع انرژی را دریافت می‌کند و کشاورز هم آبیاری‌اش می‌کند، هرچه هم که کشاورز بخواهد آن درخت را نادیده بگیرد، روزبه‌روز از دیوار بالا می‌آید و خودش را نمایان می‌کند، خدمت هم همین‌گونه است، باید در جایگاه خودمان قرار بگیریم و به خدمت‌های دیگر ورود نکنیم تا بتوانیم رشد کنیم و بزرگ شویم.

طراح سوالات: راهنما همسفر مهین، راهنما همسفر اعظم (ر)
تایپ: همسفران گروه تایپ
ویرایش: همسفران گروه ویراستاری
عکاس خبری: راهنما همسفر فاطمه (ک)
تنظیم و ارسال: راهنما همسفر اعظم (ع)
همسفران نمایندگی دنا

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .