مشارکت مکتوب مسافر نورمحمد لژیون ششم در مورد دستور جلسه «هفته راهنما»:
هفته راهنما بر بنیان کنگره ۶۰ و خانواده بزرگ کنگره مبارکباد. بچه که بودم مادرم دستم را میگرفت تا زمین نخورم و صدمه نبینم آغوشش امنترین جای دنیا برایم بود بزرگ که شدم سراغ جای امن میگشتم؛ اما پیدا نشد بهطرف هر کس رفتم دردی به دردهایم اضافه کرد سیگاری بودم مواد نشانم دادند، سال ها صداقتم را با دزدی، خیانت دروغ و هر ضدارزش دیگری عوض کردم دلتنگ؛ خسته، رنجور و سرگردان سراغ آرامشی آسایشی میگشتم دستگیری کسی که محبتی هرچند کم به من ببخشد سالها سوختم و همه ارزشهایم را به باد دادم تا رسیدم به دریایی که دارای آبی زلال، آسمانی پاک و جلوی آن راهی روشن پر از گلهای رنگین که عطرشان را به همه هدیه میدادند انسانهایی از جنس نور دردهایت را تحمل و به دوش میگرفتند بهجای امنی به نام کنگره میبردند؛ درد و رنج سالهایت را با عشق و محبت وجودشان درمان میکردند. آنها با همه وجودشان سعادت، خوشبختی، آرامش، آسایش و مهربانی را مجانی هدیه میدهند و لبخندشان هر چند غم سالهای رنجهای خودشان هنوز داشت آرامش عجیبی به من میبخشید. استادشان نام آنها را راهنما گذاشته بود و نام من و مصرف کنندههای مانند من را هم رهجو میگذاشتند از ظلمتکده دنیا خارج و راه نور را به ما نشان میدهند. شما ای راهنماهای خوب شعبه اسبیکو بدانید خدای مهربان، رفت آمدهای طاقتفرسای سالهایتان را میبیند، درختان بلند و زیبای پارک معلم چمن سبز گلهای رنگارنگ قشنگ پارک معلم، خانه ساده آجری آرامبخش پسکوچه شهر، مسافران و همسفران سالهای دور و نزدیک، خوب به یاد دارند که چگونه سالهاست بغضهای در گلو مانده را پاک و اشکها را به لبخند، عشق و محبت وجودتان را بیمنت بر همگان بدون هیچ چشم داشتی مجانی میبخشید که نشان از صفای دل و قلب مهربان و بزرگ شما دارد. ما هم قصه این همه مهربانیهایتان را بر قلبهایمان جاودان و به یادگار تا ابد با خود خواهیم داشت.
نگارنده: مسافر نورمحمد لژیون ششم
ویرایش و ارسال: مسافر محمد لژیون دوم
- تعداد بازدید از این مطلب :
447