جلسه چهاردهم از دوره پنجاه و هشتم از سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، ویژه مسافران نمایندگی خلیجفارس بوشهر با استادی مسافر حجت، نگهبانی مسافر علی و دبیری مسافر محسن، با دستور جلسه «هفته راهنما» روز یکشنبه 09 اردیبهشتماه 1403، ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان حجت هستم یک مسافر،
خداوند را شاکر و سپاسگزارم به خاطر امروز و به خاطر شرایطی که در آن هستم. از اینکه میبینم مرزبانان با قدرت جلسه را اداره میکنند و خدمت خود را به درستی انجام میدهند، احساس خوبی دارم و از آنها سپاسگزارم. سپاسگزاری میکنم از جناب مهندس و خانواده محترمشان و همه آنهایی که در مسیر درمان به من کمک کردند.
هفته راهنما هفته مهمی است و باید به اهمیت این دستور جلسه پی ببریم و هرکس به زعم خودش باید بتواند آن را بیان و ابراز کند و این ابراز کردن نشانهای است برای اینکه آیا من هستم یا نیستم؟! آیا بیدارم یا خوابم؟! من این افتخار نصیبم شد که در کنگره شصت راهنما باشم و از این بابت خدا را بسیار بسیار سپاسگزار هستم. اتفاقاتی در این جایگاه برایم افتاد که شاید از بچگی آنها را میخواستم. سختیهایی که برای رسیدن به این جایگاه متحمل شدم، در زمان قبل از اعتیادم بود و مسائل و مشکلاتی را که در این مسیر برای من اتفاق افتاد، شاید بخشی از همین خواستن بود.
عنوانی تحت آموزش و پرورش داریم که هیچکدام از ما با آن بیگانه نیستیم، من فکر میکنم آموزش و پرورشی که در کنگره هست با سیستم آموزشی که در کشورمان و در دنیا وجود دارد متفاوت است و تفاوتش در جای این دو کلمه است، یعنی اگر بخواهیم آموزش درستی بگیرم، اول باید بستر مناسبی داشته باشیم که بتوانیم آن آموزشها را بگیریم.
این جمله را من بارها و بارها شنیدهام و حتی حرف خودم هم بود، کاری که راهنما برای من کرد، پدرم هم برای من نکرد! یا تربیتی که در کنگره به من داده شد در خانوادهام نبود! من همیشه فکر میکردم مشکل از فرستنده است، ولی نه مشکل از گیرنده بود، مشکل از من بود که اجازه نمیدادم آموزش به سمت من بیاید. امروز میبینم که همه معلمهایی که در زندگی سر راهم قرار گرفتند، به نوعی همه آنها خوب بودند یا حداقل سعی داشتند که چیزی به من یاد بدهند.
امروز میبینیم که سفر دومیها دارند این بستر را ساپورت میکنند و بعد کم کم آموزش از همان بدو ورود شکل میگیرد و به جاهای خوبی میرسد. یک قسمت از صحبتهای مهندس را میشنیدم که راجع به آرامش صحبت میکرد؛ آرامش چیزیست که همه به دنبال آن هستند و همه دوست دارند که آن را به دست بیاورند، جناب مهندس میگوید: چیزی که آرامش را برای ما به ارمغان میآورد این است که کارمان را درست انجام بدهیم.
جناب مهندس میگوید: از آن چیزهایی که دارید درست استفاده کنید و قدر آنچه که دارید را بدانید! امروز نگاه میکنم که در کنگره و در مسیر درمان خودمان چه چیزهایی داریم که با آن اعتیاد را حل میکنیم؟ خیلی چیزها هست! مهمتر از همه خدمتهایی است که انجام میدهیم و من را روی ریل نگه میدارد و جلو میبرد و یکی از این خدمتها، جایگاه راهنمایی است.
لژیون یک بستر امن، مناسب و خلوتی است که هر فرد با راهنمای خودش مسیرش را طی میکند تا به درمان برسد. راهنما کسی است که باید از یازده خان عبور کند و مسیر سختی را طی کند تا به این جایگاه برسد، ولی لذت بخش است و چیزی که یک فرد را تبدیل به راهنما میکند صرفا تسلط به آموزشهای کنگره است.
راهنمایی یک تفکر است، یک عشق است که باید به تو داده بشود، یعنی با تمام وجود بخواهی و به دنبال آن باشی! گاهی اوقات باید سالها بروی تا آن عشق به تو داده شود.
چیزی که در این هفته مهم است و ما روی آن متمرکز هستیم این است که سپاسگزاری کنیم است همان طور که در ابتدای صحبت عرض کردم، کسی حالش خوب است که از داشتههای خود لذت ببرد و اگر بتواند از ابزارها و آن چیزهایی که در اختیارش است استفاده کند حالش خوب است و راهنما یکی از آن ابزارهای بسیار قوی است که در کنگره در اختیار فرد قرار میگیرد.
سه عضو مهم در بدنمان داریم که در وادی دهم بسیار زیبا در این باره توضیح داده شده است، قلب، ریه و مغز؛ رابط بین آنها خون است. کسی که بتواند بهترین هماهنگی را در بین این سه عضو به وجود آورد، از عمر خود لذت میبرد و کسی که نتواند این سه را سالم نگه دارد همیشه در رنج و عذاب است.
سپاسگزاری در کنگره باید توسط سه قسمت و به طور کامل انجام شود و اتفاقی که در آخر برای رهجو میافتد رهایی است و بعد از چند ماه آموزش گرفتن و تلاش کردن و فرمانپذیر بودن به وجود میآید.
پله اول سپاسگزاری به صورت زبانی است که سادهترین و مهمترین نوع سپاسگزاری است که باید حتما آن را یاد بگیریم که از رب یا مربی خودمان سپاسگزار باشی و اگر این سپاسگزاری، صرفا هیجانی نباشد، مطمئنا در مرکز احساسات بدن که قلب است هم اتفاق میافتد و آن ارتباط قلبی شکل میگیرد و انسان میتواند به واقع آن عملی که باید در شان خودش و در شان رب یا مربیاش است را به طور کامل انجام بدهد و هیچ مانع دیگری نمیماند و اگر کسی در این مسیر مانعی دارد، قطعا پله قبل را درست کار نکرده است.
نگارش: مسافر صالح (لژیون هفتم)
ثبت: مسافر اسماعیل (لژیون هشتم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
162