جلسه هشتم از دوره سیام کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰، ویژه همسفران نمایندگی شفا مشهد، با استادی ایجنت محترم همسفر اعظم، نگهبان همسفر زهرا و دبیری همسفر محبوبه، با دستور جلسه «هفته راهنما» دهم اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز بهکار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان اعظم هستم همسفر
خداوند را ممنون و سپاسگزارم، یکبار دیگر با این دستور جلسه زیبا، توفیق خدمت پیدا کردم و در خدمت شما عزیزان هستم.
«هفته راهنما» را به استاد راهنمای بزرگ کنگره۶۰، آقای مهندس و خانواده محترم ایشان، تبریک و شادباش میگویم و همچنین به راهنمایان عزیز و محترم شعبه شفا، تبریک میگویم.
یکی از هدفهایی که این جشنها دنبال میکنند، این هست که سپاسگزار داشتههای خود باشیم؛ شاید از چیزهایی که زندگی ما را تخریب کرد، این بود که قدر سلامتی، همسر، فرزند یا زندگی خود را ندانستیم یا اینکه از آن بهدرستی محافظت نکردیم! ولی برای آنکه بتوانیم، قدر راهنما یا ارزش او را بدانیم، بهقول یکی از بزرگان: باید معنی آن کلمه را بدانیم چیست؛ کلمات معنا دارند ما تا زمانی که نفهمیم، «راهنما» یعنی چه؟ تا زمانی که نفهمیم راهنما در کنگره ۶۰، چه کسی هست و تا زمانی که متوجه نباشیم و درک نکنیم که مفهوم خدمت بلاعوض یعنی چه؟ چگونه میتوانیم بفهمیم که از عصاره جان بخشیدن یعنی چه؟ راهنما در کنگره ۶۰، رهجو را با خودش روبرو میکند، یعنی چه؟ یعنی: تواناییهایش را به فعل تبدیل میکند و در حقیقت او را بیدار میکند؛ راهنما به رهجو امید میدهد که بتواند هدفمند زندگی کند و برای زندگی خودش، هدف داشته باشد و برای موفقیتش مبارزه کند تا پیروز شود و مسئولیت پذیر باشد.
راهنما به رهجو، عشق ورزیدن را یاد میدهد؛ اینکه خانوادهاش و تمام موجودات هستی را دوست داشته باشد.
کار یک راهنما در کنگره ۶۰، واقعاً کار سختی است؛ اشتیاق راهنما را اگر بدانید، برای اینکه بخواهد آموختههای خود را به رهجو انتقال بدهد، اشتیاق یک راهنما برای اینکه میخواهد، رهجو را به رهایی و حال خوش برساند، واقعاً ستودنی است.
راهنما به من و زندگیام جانِ دوباره داد؛ راهنما از جانش مایه گذاشت تا تغییر در فکر و اندیشه من بهوجود بیاید.
شما عزیزان میدانید، راهنما با شما و زندگیتان چه کار کرد؟ اگر روز اوّلی که به کنگره آمدید، بهخاطر بیاورید، حال جسمی و روحی آن زمان که در جهل و نادانی خود غوطهور بودیم، شما خیلی خوب میدانید که کنگره و آموزشهای کنگره و راهنما که واسطه بود تا آنها را به ما انتقال بدهد، چه کرده؟ اگر اینها را در ذهنتان مرور کنید، خوب میدانید که چه اتفاقی برای شما افتاده است؛ اینکه من اگر امروز فکر بکنم، میتوانم محبتی که راهنما در طبقِ اخلاص گذاشته و بدون هیچ چشمداشتی به من داد، آیا میتوانم جبران کنم؟!
راهنما حرف من را شنید، گوش شنوا داشت، ولی من را قضاوت نکرد؛ راهنما به من محبّت داد، من را راهنمایی کرد، اما هیچ چشمداشتی نداشت؛ اگر من میتوانم ذرهای اینها را جبران کنم؟ بسم الله!
من خودم یک رهجو هستم و از طرف خودم صحبت میکنم؛ اگر در جشن راهنما شرکت میکنم، اگر میآیم و میخواهم سپاسگزاری کنم، همیشه گفتهام که اگر ۲۰ خود را هم بگذاری باز هم آن لطفی است که منِ رهجو در حق خودم میکنم! میخواهم آن حس و حال خوب، آن حس و حال مفید بودن و آن سپاسگزار بودن را به خودم هدیه بدهم و آن را به خودم ثابت بکنم که لکنود نیستم و سپاسگزارم.
ممنونم که از اینکه به صحبتهای من گوش کردید.
در ادامه جلسه، جشن هفته راهنما با حضور همسفران پر عشق، با شوق، شادی و سپاسگزاری، برگزار گردید.
با تشکر از لژیون خدمتگزار، همه لژیونها
مرزبان کشیک، همسفر زینب عزیز
با سپاس از لژیون مرزبانی
------------------
ضبط، تایپ، ویراستار: همسفر مینا، رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون ششم)
صوت: همسفر وجیهه، رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون نهم)
ارسال: همسفر اعظم، رهجوی راهنما همسفر اعظم
همسفران نمایندگی شفا
- تعداد بازدید از این مطلب :
424