دل نوشته همسفران لژیون چهارم نمایندگی اردستان با دستور جلسه "هفته راهنما " تقدیم نگاه زیبای شما مهربانان
ای راهنما تو را سپاس، ای آغاز بیپایان تو را سپاس، ای وجود بیکران تو را سپاس، ای بالا مقام تو را سپاس، ای فراتر از کلام تو را سپاس، ای که همچون باران بر کویر خشک اندیشهام باریدی هزاران بار تو را سپاس.
روزی که با چشمان اشکبار و دلی اندوهگین وارد کنگره شدم، راهنمای تازه واردین خانم زهرا من را در آغوش گرفت که همان لحظه حس خیلی خوبی به من دست داد انگار خواهرم من را بغل کرد. همین حس زیبا باعث شد من مصمم به کنگره بیایم. بعد از گذشت سه جلسه خانم فاطمه را بهعنوان راهنما انتخاب کردم. وقتی وارد لژیون شدم فقط اشک میریختم اما در دلم نور امید موج میزد. چه جمع زیبایی بود و چه حس خوبی که در کنار خواهران مهربان و همدرد بودم. با دلگرمی و آموزشهای راهنمای خوبم هرروز حالم بهتر از روز قبل میشد. تا اینکه روز موعود فرارسید و برای دریافت گل رهایی به تهران رفتیم. راهنمای بزرگوارم با مهربانی در کنارم ایستاد درحالیکه اشک شوق از چشمانم سرازیر بود، جناب مهندس ما را صدا زد و گل رهایی را گرفتیم و با لبخند تبریک گفتند. بهراستی بهترین روز عمرم همان روز بود که شادی و شعفش اصلاً وصل شدنی نیست، امیدوارم همه این حال خوش را تجربه کنند.
خداوند را شکر بابت درک این روز و سپاس بابت داشتن چنین راهنمایی که مربی من دررسیدن به مسیر درست زندگی هست. مهربان راهنمایم، تنها دارایی من در سبد توانم، دعای خیری است که بهپاس همه مهربانت بدرقه راهت میکنم.
به قلم: همسفر آسیه
ابتدا خدای مهربان را شکر و سپاس میگویم که من را با کنگره آشنا کرد و اینکه به من فرصت داد تا با خود و دنیای بیرونم آشنا شوم و در این مسیر، راهنمای مهربان و دلسوزی را به من هدیه داد تا بتوانم با آموزشها و راهنماییهای ایشان بهتر گام بردارم.
کنگره عشق است و راهنما نوری ساطعشده که بر دلهای انسانهایی میتابد که در ظلمت و تاریکی درون خود به دام افتادهاند. نور عشق من، خانم فاطمه عزیز، راهنمای مهربان و صبور من، زبانم قاصر است برای بیان خوبیهای شما و وجودم ناتوان برای سپاسگزاری از لطف و محبت شما. روزی که وارد کنگره شدم و لژیون خانم فاطمه را انتخاب کردم گرما و نوری را حس کردم که تا به آن لحظه احساس نکرده بودم. اگر امروز آرام، خوشحال، امیدوار و خوشبخت هستم، همه اینها را مدیون آقای مهندس دژاکام گرامی و خانم آنی عزیز و همچنین خانم فاطمه عزیزم و دیگر اعضای محترم کنگره ۶۰ میدانم خدا را سپاسگزارم به خاطر وجود شما عزیزان.
به قلم: همسفر ستاره
هفته راهنما را به بنیان کنگره ۶۰ آقای مهندس و راهنماهای شعبه اردستان تبریک عرض میکنم.
من وقتیکه وارد کنگره شدم راهنمای تازهواردم خانم الهام عزیز برای من میگفتند: که بدون هیچ مزدی از راه دور تشریف میآورند تا خدمت کنند، خیلی برای من عجیب بود که چگونه میشود بدون هیچ مزدی اینقدر تلاش کرد. عجیبتر از اینکه خانم الهام گفتند: دنور شدن و مبلغی هم به کنگره کمک کردند، اصلاً نمیتوانستم باور کنم، وقتی علت اینهمه فداکاری را پرسیدم گفتند: برای آموزش و برای حال خوش رسیدن. من آنقدر غرق در تاریکیها بودم که محبت و کمک دیگران را در زندگیام ندیده بودم که کسی بخواهد بدون هیچ چشمداشتی به دیگران کمک کند. من آن حال خوشی که خانم الهام در مورد آن صحبت میکردند را درک نمیکردم. وقتیکه وارد لژیون شدم راهنمای عزیزم خانم فاطمه با آموزشهایشان باعث شدند به روشنایی برسم، او با عشق از خانواده و وقت خودشان گذشتند، زحمتهای زیادی کشیدند تا طعم رهایی را به ما بچشانند، آن رهایی و حال خوشی که الآن میتوانم درک کنم، دوست دارم با خدمت به کنگره باعث شوم که دیگران هم این طعم رهایی را بچشند و به حال خوش برسند. راهنمای من تنها کسی بود که درس زندگی و انسان بودن را با عشق به من آموخت. آرامش امروزم، حال خوشم، سلامت جسم و روحم، همه و همه به خاطر تلاشهای بیوقفه و ایثار و ازخودگذشتگی راهنمای عزیزم بوده است.
راهنما؛ بارانی که بیمنت همه را سیراب میکند و جانی دوباره میبخشد.
به قلم: همسفر فاطمه
رابط خبری: همسفر ستاره رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون چهارم)
عکس و ویراستاری و ارسال: راهنما همسفر الهام، خدمتگزار سایت
همسفران نمایندگی اردستان
- تعداد بازدید از این مطلب :
215