به نام او که جاوید و ابدی است.
هر چه فکر میکنم واژه،سخن و کلامی را نمییابم که قدردان زحماتتان باشد.
با نا امیدی قلم را بر صفحه کاغذ میغلطانم شاید فرج و گشایشی شد.باخود میگویم چون سخن از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند.
روزهای تاریک زندگیوناامیدی و سردی که هم چون روزهای یخبندان زمستان بود، سالهای سال غبار یاس، ترس،وحشت زندگی مرا در بر گرفته بود شب هارا به امید اینکه به خواب ابدی بروم و روزها را با یاس و نا امیدی سپری میکردم گهگاهی روزنه امید و نوری کم سو وارد میشد ولی زود به خاموشی میگرایید، انگار همه جا تاریک و سرد بود.
ناگهان جرقهای ایجاد شد، سر در گم و بی هدف با مسافرم همراه شدم راهی مکانی شدم که آرامش عجیبی برایم به ارمغان داشت همه کسانی که آنجا بودند، گویی تمام دردها و رنج های مرا میدانستند و حس کرده بودند، انگار آب گوارایی بودند بر آتش جان خسته و قلب شکستهام هر چه بود حس خوبی داشتم، تا اینکه با فردی آشنا شدم که انگار بیشتر از همه مرا درک میکرد سخنانش چنان دلنشین بود که هرآنچه در ذهن و فکر من می گذشت را متلاشی کرد افکاری، که فقط دیگران را مقصر زندگی و سرنوشت خود میدانستم و دائم شاکی گلایهمند از خداوند بودم، چراهایی که هیچ وقت جوابی در این سالها برایشان نیافتم. رفتارش افکارش چنان مرا در خود فرو برد که مرا وادار به تغییر کرد و یأس و نا امیدیم را تبدیل به امید کرد
برای آرامشم برای عشقی که به من دادی و هر آنچه که به من آموختی بدون هیچ چشم داشتی، با همه وجودم از شما تشکر و قدردانی میکنم.
راهنمای عزیزم زیباترینم هفته راهنما هزار بار بر شما مبارک🌺🌺🌺🌺
نویسنده: همسفرمریمرهجوی راهنماهمسفرهما«لژیوندوم»
ویراستار:رابطخبریهمسفرفاطمهرهجوی راهنماهمسفرهما«لژیوندوم»
تنظیموارسال: همسفرمعصومهمرزبانخبری
- تعداد بازدید از این مطلب :
107