English Version
English

راهنماها چراغ‌های کنگره هستند

 راهنماها چراغ‌های کنگره هستند

سلام دوستان زهره هستم همسفر

خدا را شاکرم که راه و مسیر کنگره را به من نشان داد، کنگره هم من را با وجود تمام تاریکی‌ها، ترس و ناامیدی‌هایی که داشتم، با آغوش گرم و مهر و محبت پذیرفت و من را با انسان‌های بامحبت که هم‌چون فرشتگانی پاک و بی‌توقع همه‌ی تلاششان را برای رهایی انسان‌ها از بند اعتیاد می‌کنند، آشنا کرد.

از نظر من این فرشتگان پاک خاص‌ترین و ناب‌ترین موجوداتی هستند که خداوند آفریده و سر راه ما قرار داده است که ما از آموزش‌ها و تجربیاتشان استفاده کنیم و راه بهتر زیستن را بیاموزیم. هم‌چنین آن‌ها چراغ‌های کنگره هستند که بر مبنای عمل سالم و معرفت درس عشق و محبت را می‌آموزند و ما می‌دانیم که نمی‌توانیم، هیچ‌گونه محبت آن‌ها را جبران کنیم. 

یکی از این فرشته‌ها راهنمای دلسوز خودم خانم ساره عزیز هستند، کسی که با شور عشقش و کلام نافذ خود مرا سیراب از علم و دانش کردند، تا مسیر زندگی‌ام روشن‌تر و هموارتر شود.

عزیزم شما منبع علم و دانشی هستید که می‌توانم، جهان را به واسطه‌ی وجود شما روشن‌تر ببینم. وای کاش بدانید که چقدر برای من عزیز هستید و همواره دعای خیر ما بدرقه‌ی زندگی شما خواهد بود.

 من همیشه قدردان زحمات و آموزش‌های شما هستم و با تمام وجود از شما تشکر می‌کنم. 

هفته‌ی راهنما را به جناب مهندس و راهنمایان کنگره۶۰ و هم‌چنین شما تبریک و تهنیت عرض می‌کنم.

سلام دوستان سحر هستم همسفر

به نام خدایی که عشق را آفرید. 

لحظه ها را ثانیه به ثانیه می‌شمردم و پس هر ثانیه بیهودگی‌های زندگی‌ام را ورق می‌زدم، نه تنها شبهایم بلکه روزهایم نیز تاریک بود، نه امیدی به زندگی داشتم، نه دستی که دستان سرد و لرزانم را گرم کند، نفس‌های آخرم را می‌کشیدم، فرشته‌ای پیدا شد، چراغی در دست گرفت و مرا به سرزمین نور و عشق هدایت کرد.

 آرامش آغوشت و گرمای دستانت مرا تا به آسمان‌ها برد، گویی تازه متولد شده‌ام. آمدی و بدون هیچ چشم‌داشتی در تمام لحظات سخت در کنارم هم‌چون کوه ایستادی و به من اندیشیدن، راه رسم زندگی کردن، امید را آموختی.

 آب حیات را جرعه، جرعه در پیمانه زندگیم ریختی، تا خزان عمرم به بهار تبدیل شد. مانند یک معلم نمونه و عاشق، الفبای زندگی به من آموختی، تا چگونه زندگی کنم و با صدای پر مهر در گوشم عشق، گذشت، صبر و مهربانی را زمزمه کردی.

 استاد عزیزم فرشته نجاتم سخنانت آن‌قدر دلنشین است که تمام ناخوشی‌هایم ازیادم رفتند، حتی نگاهت با من سخن گفت و مرا وادار به تغییر کرد و ناامیدی و سکون را تبدیل به دنیایی از امید و حرکت نمود. روزی که شما را دیدم، جسم و جانم را غبار غم فرا گرفته بود، نه چیزی می‌دیدم و نه می‌شنیدم، انگار کور و کر شده بودم. امیدی به زندگی نداشتم، آمدی و دنیای تازه‌ای به من هدیه دادی و روح تازه‌ای در من دمیدی.

سپاس‌گزارم که مرا از جهنمی که سال‌ها وجودم را تسخیر کرده بود، نجات دادی. سلامتی جسم و روحم همه و همه را مدیون تلاش‌های بی‌وقفه، ایثار و از خودگذشتگی شما هستم.

خانم ساره نازنینم خیلی خیلی دوستتان دارم و این هفته عزیز را از اعماق قلبم به شما، آقای مهندس، خانواده محترمشان و همه راهنمایان کنگره ۶۰ تبریک عرض می‌کنم. سپاس سپاس سپاس دعای خیرم بدرقه راهتان و امیدوارم هزاران برابر این عشق به زندگیتان بازگردد.

نویسنده متن: همسفران لژیون نهم، رهجوهای راهنما همسفر ساره (لژیون نهم)

ویرایش و ارسال مطلب: همسفر الهام، رهجوی راهنما همسفر رویا (لژیون هشتم)

همسفران نمایندگی فردوسی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .