مشارکت همسفر محدثه:
به مردم بیاموز، دانش دیگران را فراگیر تا دانش خود را استوار سازی و آنچه را ندانستهای بدانی، هفته راهنما یعنی بزرگداشت عشق و محبت تجلیل از کسانی که آموختند جرعه جرعه در جانهایمان جاری میکنند با فراگیری دانش خود به دیگران جامعه را میسازند و فردای باشکوه را نوید میدهند و کار آنها ساختن جامعه سلامت است بر اساس آموزههای دینی، آموختن دانش به دیگران آثار معنوی و ماندگاری برای آموزگار در پی خواهد داشت تو گلی خوشبو از بهشت خدایی در قطعهای از بهشت زمینی، گلخانه دلم از عطر شما سرشار است از تبار نوری گویی وجودت را با نور سرشتند همیشه دعایم کن دعایت و زیبایی کلامت چراغ روشنی بخش زندگیام است کارت سختترین کار دنیا است و تنها چیزی که میخواهی اندکی اطاعت است و فرمانبرداری در زندگیام. فداکارتر از شما را تا به حال ندیدهام شما تمام مشکلات زندگیام را به شیرینترین اتفاقات دنیا تبدیل کردید و راه درست زندگی کردن را به من آموختی هیچ کس مثل شما خوبیهای دنیا را برای من نشان نداده بود کاش که زودتر از اینها شما را یافته بودم هر چقدر از خوبیهایتان بگویم باز هم ذرهای از خوبیهای شما را نمیتوانم جبران کنم با تمام وجودم دوستتان دارم واقعأ راهنما یعنی کسی که بهترین حس خوبیها را به رهجو انتقال میدهد کسی که حال خوب شاگرد براش بهترین حس دنیا است خدا به حدی شما فرشتهها را مهربان آفریده است که با دیدن شما کلی خوشحال میشویم واژه سپاس در برابر از خودگذشتگیها و ایثار شما ذرهای بیش نیست تنها دارایی من برای شما دعای خیر است که به پاس تمام لطف شما میتوانم بدرقه راهتان کنم تا پایدار باشید تا بمانید برای من و برای هزاران هزار انسان دیگر مانند من آرامش امروزم، حال خوشم، سلامت جسم و روحم، همه و همه به خاطر تلاشهای بیوقفه و ایثار از خود گذشتگی شما بوده است هر ثانیه بیهودگیهای زندگیام را ورق میزنم نه تنها شبهایم بلکه روزهایم نیز تاریک بود نه امیدی به زندگی داشتم و نه دستی که دستان سرد لرزانم را گرم کند نفسهای آخر را میکشیدم فرشتهای پیدا شد چراغی در دست گرفت و مرا به سرزمین نور عشق هدایت کرد آرامش و آغوشت و گرمای دستانت من را تا به آسمانها برد گویی تازه متولد شدهام آمدی و بدون هیچ چشمداشتی با من پیمان بستی که در تمام لحظات سخت در کنار من همچون کوه بایستی تا بیاموزی اندیشیدن راه و رسم زندگی کردن را، امید را، آب حیات را، جرعه جرعه در پیمانه زندگیام ریختی تا خزانه زندگیام به بهار تبدیل شود مانند یک معلم نمونه و عاشق الفبای زندگی و به من آموختی تا چگونه زندگی کنم و با صدای پر مهر در گوش من زمزمه کردی عشق را، گذشت را، صبر و مهربانی را، استاد عزیزم فرشته نجات خانم محدثه سخنانت آنقدر دلنشین هستند که تمام ناخوشیهایم از یاد رفتهاند حتی نگاهت با من حرف زد زیرا من را وادار به تغییر کرد و ناامیدی و سکون را تبدیل به دنیایی از امید حرکت نمود آمدهای عزیز تر از جانم مرا دلگرمی دادی تا جاده پر پیچ و خم زندگی را با امید طی کنم روزی که شما را دیدم جسم و جانم غبار گرفته بود نه چیزی میدیدم نه چیزی میشنیدم.
مشارکت همسفر سمیه:
به نام قدرت مطلق الله که خود بزرگترین و عاشقترین راهنما و هدایتکننده ما انسانها است در ابتدا هفته راهنما را خدمت بزرگترین راهنمای کنگره 60 جناب آقای مهندس دژاکام و خانواده محترمشان تبریک عرض میکنم این هفته گرانقدر و ارزشمند و مهم را خدمت تمامی راهنمایان گنگره 60 مخصوصاً راهنمایان شعبه کریمان و راهنمای عزیزتر از جانم و معلم و آموزگار و استاد مهربان و دوستداشتنی و با محبت خودم خانم محدثه عزیز تبریک میگویم و امیدوارم که خداوند همیشه نگهدار و مراقب ایشان در تمام مراحل زندگی باشد و من حال خوب و خوش خودم را مدیون ایشان میدانم. من روزی که به کنگره آمدم با حالی خیلی خراب و با دلی شکسته وارد این محیط گرم و صمیمی شدم در آنجا همه چیز برای من گنگ و نامفهوم بود و از خودم میپرسیدم که آمدن من به اینجا کار درستی است یا نه وقتی که با راهنما تازه واردین خانم زهره آشنا شدم این سوأل را از ایشان پرسیدم و ایشان هم با آرامش و محبت و با علاقه و مثل یک معلم و استاد مهربان من را راهنمایی کرد و از خصوصیات و ویژگیها و خوبیهای کنگره برای من گفتند و حال بد و خراب را تبدیل به حال خوب و خوش کردند به طوری که من برای رفتن به کنگره لحظه شماری میکردم چون با عشق و علاقه و محبت به من آموزش و دانایی را دادند بعد از اینکه سه جلسه را پشت سرگذاشتم برای انتخاب کردن راهنما وقتی که راهنمای عزیزم خانم محدثه را دیدم در همان لحظه اول به خاطر آرامش و مهربانی و همچنین لبخندی که بر چهره داشت من مصمم شدم که وارد لژیون ایشان بشوم و ایشان با روی باز و اخلاقی خوش از من استقبال کردند و هر سوأل و مشکلی و مسئلهای که ذهن من را به خود مشغول کرده بود را از ایشان میپرسیدم با صبوری و دلسوزی بسیار برایم توضیح میدادند و حل میکردند و من را با دانایی و گذشت و فداکاری و دانش و معرفت و عدالت و عمل سالم آشنا کرد و مثل یک مادری دلسوز من را در آغوش کشیدند و از تمام تجربیات و آموختههای خود به من آموخت و یاد داد و من را از تاریکی به روشنایی، از نفرت به آرامش، از قهر به آشتی و از غم به شادی هدایت کرد و مسیر را به من نشان داد بدون هیچ چشم داشت و حق و حقوقی و این وظیفه من همسفر است که با دادن هدیهای هر چند کوچک داخل پاکت و دلنوشتهای زیبا از این مادر دلسوز و مهربان تشکر و قدردانی کنم که شما کسی بودید که در این روزهای سخت و طاقتفرسا که زندگی برایم همانند جهنمی بود حتی از مادر و خواهر برای من نزدیکتر بودید و هیچ وقت با اینکه من شما را اذیت کردم ناراحت نشدید و تندی نکردید و همیشه با گشادهرویی و لبخند که چهره شما را زیباتر میکند مرا راهنمایی کردید و الان که دارم این نوشته را مینویسم چشمان من خیس و پر از اشک است و با همین حال خوبم که همه را مدیون شما هستم از خداوند برای شما سلامتی و طول عمر باعزت را از خداوند میخواهم که به من عاشقی را آموختید و یاد دادید که مادری دلسوز و مهربان و همسری فداکار و از خود گذشته باشم در برابر تمامی سختیها و مشکلات زندگی و به امید سلامتی و طول عمر برای همه راهنمایان مخصوصاً راهنمای عزیز خودم خانم محدثه.
مشارکت همسفر اسماء:
در ابتدا خداوند را شاکرم که در کنگره ۶۰ هستم و آموزش میگیرم و همچنین هفته راهنما را به آقای مهندس و خانواده محترمشان تبریک میگویم. راهنما یعنی کسی که راه را نشان میدهد یعنی کسی که از آرامش و آسایش و زمان خودش میگذرد تا من رهجو به حال خوب و آرامش برسم. وقتی قبل از ورودم به کنگره در ناامیدی و در تاریکیها و ضد ارزشها بودم راه کنگره برای من نمایان شد و من وارد کنگره شدم اولین چیزی که من را جذب آنجا کرد آغوش باز راهنمای تازه واردین بود وقتی که با حس خودم راهنمایم را انتخاب کردم و وارد لژیون شدم و راهنمای خوبم خانم محدثه مرا پذیرفتند با لبخند و مهربانی و روی خوش مرا بغل گرفتند یک حس آرامش خیلی خوبی به من دست داد مثل یک مادر که فرزندش را بغل میکند و به او آرامش میدهد. راهنما خودش این مسیرکه پر از فراز و نشیب سختی و ناامیدی را طی کرده است و حال رهجوی خود را به خوبی درک میکنم و این حس و حال خوبش را به رهجوی خود منتقل میکند در وادی چهاردهم که همان عشق و محبت است میتوان در راهنما دید آنها تمام حال خرابیهای ما را و صحبتهای ما را با دل و جان گوش میکنند و با لبخندشان ما را تحمل میکنند آنها نه پولی نه حقوقی دریافت نمیکنند و صادقانه و عشق خدمت میکنند. راهنما یک الگو برای ما است ما باید به بهترین شکل از زحماتشان تشکر کنیم من در کنگره۶۰ قدردانی کردن را آموختهام باید با دل و جان این قدردانی را انجام دهیم این قدردانی میتواند با یک دلنوشته زیبا یا پاکت باشد البته در مقابل زحمات راهنمایان عزیز که بیمنت انجام میدهند ناچیز است ما مدیون راهنمایان عزیز هستیم. از آقای مهندس بسیار سپاسگزارم که در طول سال یک روز را به راهنما و رهجو اختصاص دادند و در پایان این هفته را به راهنمای بسیار خوب و مهربان و دلسوزم خانم محدثه و همچنین راهنمای تازه واردین خانم معصومه عزیز تبریک عرض میکنم و امیدوارم همیشه تنشان سالم و دلشان شاد و لبشان خندان باشد در پناه خداوند باشید.
نویسندگان: همسفر محدثه، همسفر سمیه، همسفر اسماء، راهنما همسفر محدثه (لژیون چهارم)
رابط خبری: همسفر سمیرا، راهنما همسفر محدثه (لژیون چهارم)
ویرایش و ارسال: همسفر اعظم، راهنما همسفر مهدیه (لژیون یکم)
همسفران نمایندگی کریمان
- تعداد بازدید از این مطلب :
135