جلسه هشتم از دوره ششم کارگاههای آموزشی- خصوصی خانمهای مسافر و همسفر نمایندگی گنجعلی خان کرمان، با استادی ایجنت محترم مسافر فاطمه، نگهبانی مسافر سحر و دبیری مسافر محدثه، با دستور جلسه «وادی دوم و تاثیر آن روی من» روز چهارشنبه ۵ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ راس ساعت ۱۴:۳۰ آغاز به کار نمود.
سخنان استاد :
سلام دوستان فاطمه هستم یک مسافر
دستور جلسه امروز وادی دوم و تاثیر آن روی من است، و در ادامه یک سال رهایی خانم عصمت را جشن میگیریم. وادی دوم میگوید؛ «هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد، هیچکدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم» ما وادی اول را پشت سر گذاشتیم و به وادی دوم رسیدیم. به نظر من وادیهای کنگره مثل دندههای اتومبیل هستند، باید همه آنها را پشت سر هم یاد بگیریم تا بتوانیم دنده بعدی را تعویض کنیم. وقتی سوار خودرو هستیم، اول باید دنده یک، بعد دو و سه را به ترتیب جا بزنیم، یکدفعه نمیتوانیم از دنده یک برویم دنده چهار، چنین چیزی امکانپذیر نیست در کنگره نیز به همین شکل است.
وادی اول به ما درست فکر کردن را آموخت و یاد داد که چگونه فکر کنیم، به چه چیزی فکر کنیم و به چه چیزی فکر نکنیم. پس از اینکه وادی اول را اجرا نمودیم، درست فکر کردیم و به نتیجه رسیدیم، وادی دوم به ما میگوید هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد، یعنی هیچکدام از مخلوقات مخصوصاً انسان، بدون ماموریت قدم به حیات نمینهند. هر کدام از ما که به زمین آمدهایم حتماً ماموریتی داشتیم. برای مثال وقتی که من میخواستم به زمین بیایم، از من سوال کردند برای پاس کردن چه واحدی میخواهی به زمین بروی؟ گفتم برای درمان اعتیاد. حالا که این اجازه به من داده شده بیایم و اینجا تکامل پیدا کنم، باید در جهت این درمان کاری انجام بدهم و پرونده اعتیاد را برای همیشه ببندم. اگر نتوانم این واحد را پاس کنم، این مسئله آنقدر برای من تکرار میشود تا بالاخره این کار را انجام دهم.
در ادامه وادی میگوید؛ هیچکدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. ممکن است من در اجرای وادی اول به از دست دادنهایم فکر کرده باشم، زیرا اعتیاد ساختار از دست دادنهاست، ممکن است بعضی از ما خانواده، آبرو، شغل، ثروت، سلامتی و... را از دست داده باشیم و این باعث ایجاد ناامیدی در ما بشود.
میدانیم ناامیدی اسلحه شیطان و یکی از اضلاع مثلث جهالت است، جلوی حرکت ما را میگیرد و موتور محرک ما را از کار میاندازد. این وادی ما را امیدوار میکند و میگوید تا زمانی که عمق تاریکیها را تجربه نکرده باشیم، به عظمت روشناییها پی نمیبریم. ما در زمان مصرفکنندگی تا آخر تاریکیها رفتیم و سختیها و مشکلات زیادی را پشت سر گذاشتیم، تا اینکه مسیر کنگره برای ما باز شد و وارد دنیایی پر از نور شدیم. حال میتوانیم با آموزشهای کنگره و حرکت در صراط مستقیم، به عظمت روشناییها پی ببریم.
در جایی دیگر میگوید؛ خوشحالیم که به جنگ نرم خود ادامه میدهید. جنگ نرم یعنی چه؟ یعنی ما نمیتوانیم اعتیاد را با گریه، دعوا، سقوط آزاد، کمپ و روشهای تهاجمی درمان کنیم، اعتیاد را فقط با جنگ نرم میتوان درمان کرد. جنگ نرم چیست؟ همین کارهایی که در کنگره انجام میشود، همین که شما سر ساعت در کارگاه حضور پیدا میکنید، هر هفته سی دی مینویسید، OT را سر ساعت و به میزان مشخص میخورید، فرمانبردار هستید، مشارکت میکنید، و در حال درمان اعتیاد و بازسازی سیستم شبه افیونی بدن خود هستید. با انجام این کارها بعد از ده الی یازده ماه پرونده اعتیاد برای همیشه در زندگیتان بسته میشود، به این میگویند جنگ نرم.
تجربه خودم را از وادی دوم؛ من قبل از ورود به کنگره فکر میکردم هیچ هدفی در زندگی ندارم و خیلی بیانگیزه بودم. درمان در کنگره و آموزشها مخصوصاً خدمت کردن، به من انگیزه و هدف داد. فهمیدم این دنیا بر اساس نظم بسیار دقیقی آفریده شده و آفرینش هیچچیز در این جهان بیهوده نیست، پس من هم بیهوده آفریده نشدهام و نباید وقت و انرژیام را صرف کارهای ضد ارزشی کنم، من آمدهام که به تکامل برسم. انشاالله همه ما بتوانیم در صراط مستقیم باشیم و به تکامل و تعادلی که مدنظر کنگره است برسیم.
مسئله مهم دیگر؛ هفته آینده جشن هفته راهنما را داریم. راهنما در کنگره کسی است که یا خودش مصرفکننده مواد بوده یا در خانواده فرد مصرفکنندهای داشته، به کنگره آمده و درمان شده، در کنگره آموزش گرفته، امتحان جهانبینی و فنی داده، توسط جناب مهندس، ایجنت، مرزبانان و راهنما تایید شده و یک متخصص در مسئله اعتیاد است، و الان چراغ راهی شده است برای هم دردان خودش.
در کنگره راهنما جایگاه بسیار والایی دارد. جایگاه راهنما جایگاه استادی و معلمی است. هفته آینده به پاس زحمات راهنماها جشن میگیریم، همه ما باید از راهنماهایمان خود به نحو احسن تقدیر نماییم، یک پاکت تمیز برمیداریم و دلنوشتهای که از عمق قلبمان سرچشمه میگیرد، و مبلغی درخور ایشان در آن میگذاریم و با عشق تقدیم میکنیم. راهنمایان به این مبالغ نیازی ندارد، عزیزانی که از تهران و اصفهان میآیند، هر هفته مقدار زیادی هزینه میکنند، برخی عضو لژیون سردار و بعضی دنور هستند، پس هیچ نیازی ندارند. این من رهجو هستم که باید قدردانی را یاد بگیرم، اگر قدردان نباشم نعمت از من گرفته میشود؛ "شکر نعمت نعمتت افزون کند".
اگر یک حساب دو دوتا چهارتا کنیم، میبینیم در دورهای که عصا از کور میدزدند، افرادی هستند که بدون هیچ چشمداشتی به ما کمک میکنند تا بتوانیم بزرگترین مشکل زندگیمان که همان اعتیاد است درمان کنیم. اعتیادی که هیچکس حتی پدر و مادر و نزدیکانمان نتوانستند آن را درمان کنند. ما در سیستم کنگره درمان میشویم و پرونده این مسئله را برای همیشه میبندیم، پس باید قدردان باشیم. اگر قدردان باشیم این نعمت افزون میشود. انشاالله هفته آینده از راهنماهایمان به نحو احسن و شایسته تقدیر کنیم.
سخنان استاد درباره یک سال رهایی مسافر عصمت :
اولین سال رهایی خانم عصمت را ابتدا به آقای مهندس، خانم مونای عزیز، خود خانم عصمت و خانواده محترمشان و همه شما عزیزان تبریک میگویم و این جایگاه را برای تکتک شما آرزومندم. خانم عصمت از اول که وارد لژیون من شد بسیار فرمانبردار بودند، هر چیزی به ایشان میگفتم گوش میدادند، دارویشان را سروقت میخوردند، مشارکت میکردند، سی دی مینوشتند، منظم بودند و اولین رهجوی لژیون من هستند که به درمان رسیدند. در جایگاه دبیری و نشریات خدمت کردند، در پارک حضور فعال دارند و عضو لژیون سردار هستند. خانم عصمت به هر نحوی سعی میکنند به کنگره وصل باشند و خدمت کنند، خیلی برایشان خوشحال هستم و امیدوارم ایشان را در جایگاههای بالاتر ببینیم.
مسافر عصمت- نام راهنما: خانم فاطمه- آنتی ایکس مصرفی: شیره و تریاک- روش درمان: DST- داروی درمان: OT- مدت سفر: ۱۰ ماه و ۳ روز- رشته ورزشی: ایروبیک
صحبتهای مسافر عصمت :
سلام دوستان عصمت هستم یک مسافر
یک سال از رهایی من گذشت، برای من باوری بود در ناباوری. خیلی خوشحال هستم و خداوند را شکر میکنم که مرا فراموش نکرد و درب کنگره را به روی من گشود تا امروز یک سال رهایی خودم را اعلام کنم. این حال خوش را اول مدیون خدای بزرگ، و بعد جناب مهندس، خانم مونای عزیز و راهنمای گرانقدرم خانم فاطمه هستم. امیدوارم همگی این عزیزان در کنار خانواده سالم و تندرست باشند. از عزیزانی که از تهران و اصفهان تشریف میآورند و بدون هیچ چشمداشتی برای ما زحمت میکشند خیلی تشکر میکنم. از خانم اعظم عزیز اولین مرزبان خانمهای مسافر کرمان قدردانی میکنم.
اگر بخواهم مروری به گذشته داشته باشم؛ قبل از ورود به کنگره حال خوبی نداشتم، حسهایی مثل افسردگی، دلهره، ترس و ... در درون من وجود داشت. تا اینکه وارد کنگره شدم، خانم فاطمه عزیز سه جلسه به من مشاوره دادند، و چون حس قوی نسبت به خانم فاطمه داشتم، وارد لژیون ایشان شدم. استاد گرانقدرم آموزشهای ناب کنگره را به من آموختند. من به کنگره ایمان داشتم، فرمانبردار بودم و سعی میکردم آموزشها را کامل بگیرم. بهمرور این حسها کنار رفت و من به حال خوش رسیدم.
امروز که اینجا هستم معنی عشق و محبت را درک میکنم. عشق و محبت چیزی نیست جز خدمت کردن به خلق خداوند. من نباید فقط دریافتکننده باشم، باید بازپرداخت داشته باشم تا حال خوش از من گرفته نشود. امیدوارم با خدمت مالی و معنوی بتوانم ذرهای از کارهایی که برای من انجام شده را جبران نمایم. در پایان مجددا از آقای مهندس، خانم مونای عزیز و راهنمای عزیزم تشکر میکنم. خانم فاطمه عزیز؛ شما در عمق تاریکیها دستم را گرفتید و مرا از تاریکیها به سمت روشناییها هدایت نمودید. دوستتان دارم، انشاالله همیشه سالم و تندرست باشید. امروز این حال خوب را مدیون شما هستم.
از همسفران عزیزم تشکر میکنم. گرچه امروز در کنگره حضور نداشتند، اما در منزل همسفران خوبی برای من بودند و بسیار کمکم کردند.
تایپ : مسافر نسرین لژیون اول- نمایندگی گنجعلی خان کرمان
ویرایش : مسافر فاطمه راهنما- نمایندگی گنجعلی خان کرمان
بازبینی و ارسال: مسافر خاطره
- تعداد بازدید از این مطلب :
143