به نام خدایی که دوستداشتن را آفرید، خدایی که ایثار و محبت را آفرید.
من در اوج ناامیدی به سرمی بردم، پر از خشم، کینه و نفرت بودم، از همه چیز و از همهکس خسته و نالان بودم؛ ولی شما بامحبت، مهربانی و صبوری مرا به روشناییها رساندید. مانند آموزگاری عاشق الفبای زندگی را به من سرمشق دادید، خورشید نگاهت چنان گرمایی به وجود یخزدهام تاباند که جان تازهای به من بخشید و مرا از جهنمی که سالها وجودم را تسخیر کرده بود نجات داد، از راهنماییهای بسیار ارزشمندتان استفاده کردم و توانستم خود را از نیروهای منفی بیرون بکشم و زندگیام را نجات بدهم. از ته قلبم دوستان دارم و همیشه دعایتان میکنم انشاءالله اجر خدمت خالصانهتان هزاران برابر در زندگیتان جاری باشد.
نویسنده: همسفر معصومه، راهنما همسفر فاطمه (لژیون یازدهم)
ویرایش: همسفر نغمه، راهنما همسفر کبری (لژیون سوم)
ارسال: همسفر پریسا، راهنما همسفر سحر (لژیون دهم)
همسفران نمایندگی البرز (کرج)
- تعداد بازدید از این مطلب :
150