English Version
English

معلمین واقعی و راستین

معلمین واقعی و راستین

مشارکت همسفر بتول؛
خداوند را هزاران مرتبه شکر می‌کنم. این هفته‌ گران‌بها و ارزشمند را خدمت آقای مهندس معلم راستین و واقعی کنگره ۶۰ و قالب‌هایی همچون آقای مهندس که وجودشان سرشار از عشق و محبت است و وادی چهاردهم متعلق به این معلمان راستین و واقعی است. سخت است واقعاً صحبت کردن راجب کسی که بدون هیچ مزد و منتی برای سربلندی و حال خوب من همسفر تلاش می‌کند و زحمت می‌کشند و چقدر خوش حال می‌شود من را در جایگاه‌ها می‌بیند و من را با امید به زندگی برگرداند و علم درست زندگی را به من آموزش می‌دهد. خداوند را سپاسگزارم بابت وجودش، که وجود من را که مملوء از تاریکی و نفرت و کینه بود را خالی کرد و بذر عشقی که در وجود خودش بود را در وجود من کاشت تا همانا مانند خودش عشق بورزم، امیدوارم کافر نباشم و تلاش‌ها و خدمت‌هایی را که انجام می‌دهد را ببینم و به خوبی هر آنچه لایق او است را انجام دهم. این قدردانی بستگی به آن آموزشی که من گرفته‌ام دارد، همان‌طور که من در برابر خداوند باید قدردانی کنم و شکرگزار باشم باید در برابر خلق او و نیروهائی که فرستاده تا به من خدمت کنند باید سپاسگزار و قدردان باشم. من رهجو اگر مفهوم خدمت را به خوبی درک کنم و حرکت در مسیر آگاهی را با فرمانبرداری  انجام دهم حتماً آن قدردانی را به خوبی می‌توانم انجام دهم. راهنما با آن عشق بلاعوض و محبتی که می‌دهد و نوری که در وجودش مانند خورشیدی که بدون هیچ چشم داشتی به کل هستی می‌تابد را به رهجویانش‌ می‌تاباند تا آن نور امید وجودشان را روشن کند؛ آن‌ها فرشتگان خداوند هستند که نور خدا در آن‌ها دمیده شده است و به واسطه‌ آن عمل سالمی که انجام می‌دهند و صداقتی که در سیرت‌شان موج می‌زند هیچ وقت و هیچ کجا از هیچ چیزی ضربه نمی‌خورند، چرا که آن‌ها حقیقت را می‌گویند، آن‌ها ساز عاشقانه را با پیوند محبت و صمیمیت بین بیمارانی که با حال خراب وارد کنگره می‌شوند را کوک می‌کنند تا دردشان درمان شود. چراغی را در دست گرفته و راه را به رهجو نشان می‌دهد که همانا راهی را که رفته‌ای که تاریک بوده و در آن تاریکی فرو رفته‌ای حال می‌توانی در مسیری که من نشانت می‌دهم آرام‌آرام به همان اندازه به طرف روشنایی‌ها حرکت کنی و در مسیر ارزش‌ها قرار بگیرید. راهنما آنقدر سختی‌ها را تحمل کرده است که مانند طلایی که آبدیده و چکش‌کاری شده است و به گردنبندی با‌ارزش و قیمتی و قشنگ تبدیل شده و او را انسانی برجسته کرده است که حالش، قلبش، وجودش، عشقش، محبتش، درونش، خوبی‌هایش، خنده‌هایش، نفس‌هایش .... قابل توصیف نیست. من از انسان‌هایی که جذبه دارند را دوست دارم و قوی بودنشان برایم سرلوحه است. خدا را شکر می‌کنم راهنمایی همچون خانم سمیه عزیزم دارم و با نشستن کنارشان و نفس‌ کشیدن در کنارشان لذت می‌برم و تمام راهنمایان کنگره ۶۰ برایم عشق و عزیز هستند. من در کنگره از راهنمایم یاد گرفتم و آموزش می‌گیرم تا در کوره‌ سختی‌ها فولاد شوم. از صمیم قلبم، با تک‌تک سلول‌هایم تبریک و شادباش عرض می‌کنم، هفته راهنما را خدمت راهنمای عزیزتر از جانم خانم سمیه و تمامی راهنمایان راستین و واقعی کنگره ۶۰

مشارکت همسفر زهرا؛
خدا را سپاسگزارم که در مسیر کنگره، که مسیر حرکت به طرف ارزش‌ها و صراط‌ مستقیم است قرار گرفتم و می‌توانم از آموزش‌های ناب کنگره استفاده کنم به خودم می‌بالم که در جایی قرار گرفته‌ام و نفس می‌کشم که مکانی مقدس، امن و سرشار از انرژی مثبت است. چون من در این مکان به راه مستقیم هدایت می‌شوم و بر من لازم است که تشکر کنم از جناب آقای مهندس دژاکام که پایه‌گذار این مسیر هستند و در پایدار ماندن این راه تلاش و زحمت زیادی کشیده‌اند و می‌کشند. تشکر می‌کنم از خانواده‌ آقای مهندس که سهم بزرگی در پیشرفت کنگره داشته‌اند. ممنونم از تمامی افرادی که برای پیشبرد اهداف کنگره ۶۰ شبانه روز تلاش می‌کنند و این هفته که به نام هفته‌ راهنما نامگذاری شده است را ابتدا به اولین راهنمای کنگره ۶۰ آقای مهندس دژاکام و بعد به همه راهنمایان و کمک راهنمایان کنگره به ویژه راهنمای بزرگوار و مهربان خودم خانم سمیه عزیز تبریک عرض می‌کنم. استاد امین در سی‌دی مدرس می‌گویند: برای درست کردن جامعه، چیزی که نیاز داریم معلمین واقعی و راستین هستند. معلمین و راهنمایان واقعی و راستین با پرورش شاگردها و درست کردن تفکر و اندیشه آن‌ها انسان‌هایی را پرورش می‌دهند که آن‌ها هر کدامشان می‌توانند یک بخش از یک سیستم را درست و اصلاح کنند و اگر بخواهیم جامعه‌ای را نابود کنیم فقط کافی است که معلم‌هایش را از کار بیندازیم و اگر معلم‌های یک جامعه را از کار انداختیم این جامعه به طور خیلی‌خیلی ساده و با کمترین خرج ۲۰ سال دیگر نابود خواهد شد. اگر انسان مربی یا معلم داشته باشد و حرف مربی‌اش را گوش کند روح که در وجودش است توسط مربی هدایت می‌شود و وقتی روح قدرتمند می‌شود معنی آن این است که جن ضعیف می‌شود یعنی زورش نمی‌رسد که القائات منفی و افکار منفی را به انسان انتقال دهد؛ بنابراین فکر و ذهن انسان آرام می‌شود و وقتی فکر و ذهن آرام شد حسش آرام می‌شود و قدرت یادگیری مطالب را پیدا می‌کند و شرطش این است که حرف معلم را گوش کند، یعنی اگر سر کلاس نشست و حرف معلم را گوش کرد روح قدرتمند می‌شود و توانایی پیدا می‌کند و یادگیری مطالب آسان می‌شود. معلم چیزی که به انسان یاد می‌دهد اولین خاصیتش این باید باشد که آن موضوعی که به انسان یاد می‌دهد مرتبط با نیاز انسان باشد، و دوم آن مطالب باید حقیقی و واقعی باشد، و سوم اینکه معلم بایستی بتواند آن چیزهایی که بلد است را ساده و قابل فهم بکند و آموزش بدهد و هنر معلم این نیست که پیچیده صحبت کند. حال با توجه به گفته‌های استاد امین به نظر من دلیل ماندگاری و پیشرفت کنگره ۶۰ وجود راهنمایان واقعی و راستین کنگره ۶۰ می‌باشد که افرادی کار بلد هستند و در سطح بالایی آموزش‌ دیده‌اند که این آموزش مرتبط با نیاز رهجو می‌باشد و آموزشی واقعی و حقیقی می‌باشد و همچنین آموزشی همراه با عشق و محبت و از خودگذشتگی می‌باشد. شاعر می‌گوید: «درس معلم ار بود زمزمه محبتی
جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را »
در کنگره اینقدر راهنماها با عشق و علاقه و محبت و در عین حال با اقتدار با رهجو برخورد می‌کنند که این باعث می‌شود که رهجویی که حاضر به پذیرش بعضی از آموزش‌ها نبوده است آنقدر با علاقه بیاید و روی صندلی کنگره به آرامی بنشیند و آموزش بگیرد. من امیدوارم که بتوانم با گوش کردن به حرف راهنمای خودم روحم را تقویت کرده و مطالب و آموزش‌های مفید کنگره را دریافت کنم تا بتوانم در آینده آن‌ها را کاربردی کرده و گوشه‌ای از زحمت‌های راهنمای عزیزم را جبران کنم و بار دیگر این هفته‌ ارزشمند را به همه تبریک می‌گویم و از همه‌ خدمتگزاران کنگره ۶۰ ممنونم که هستند تا من بتوانم در کنگره با آرامش آموزش بگیرم و آگاهی و دانایی خودم را بالا ببرم و امیدوارم که خداوند عمر با عزت همراه با  تندرستی به همه‌ راهنمایان و خدمتگزاران کنگره ۶۰ بدهد.

مشارکت همسفر فاطمه؛
سال‌هایی را پشت سر گذاشتم به امید اینکه نقطه روشنی بیابم و به سمتش حرکت کنم. روزها می‌گذشت و من که درگیر روزمرگی شده بودم سرگردان‌تر از روز قبل، بی‌توجه به لحظه‌هایی که گذشت و فرصت‌هایی که از دست می‌رفت صبح را شب و شب را صبح می‌کردم. در یکی از همین روزها  زمزمه‌های مسافرم که به من می‌گفت راه زیبایی است تو هم با من بیا، مرا با خود همراه کرد و با خود گفتم یک‌بار امتحان کردنش که ضرر ندارد. برای اولین بار در این سفر با مسافرم همراه شدم و قدم به مکانی گذاشتم که به آن‌جا کنگره ۶۰ می‌گفتند، هیچ وقت حس لحظه ورود که با دیدن پوشش سفید حاضرین در آن مکان به من دست داد را فراموش نمی‌‌کنم انگار این لحظه را یک‌بار دیگر هم تجربه کرده بودم این حس، نقطه‌ شروع بود و حسی که مرا ماندگار کرد لبخند زیبا و آغوش باز انسانی بود که به او راهنما می‌گفتند.  راهنمای تازه‌واردین خانم محدثه عزیزم که با صحبت‌های زیبایشان من را مشتاق کردند که لژیون انتخاب کنم و در کنگره بمانم و راهنمای عزیزم خانم سمیه بزرگوار و مهربانم که از همان ابتدای دیدارم با ایشان انرژی و حس‌های زیبایی که در لبخند و آغوششان حس کردم من را مجذوب ایشان کرد. فرشته‌ زمینی، به فاطمه‌‌ای که فقط فکر می‌کرد حالش به‌‌خاطر اعتیاد مسافرش خراب شده نه تاریکی‌های وجود خودش آدرس داد آدرس من را به خودم، راهنمای عزیز و مهربانم خانم سمیه عزیزم، من با راهنمایی‌های شما حالم خوب شد و هر روز بهتر می‌شود. شما مرا به خودم شناساندید و من متوجه شدم که چقدر گره درونی دارم که باید آن‌ها را باز کنم. امروز که فکر می‌کنم من در روزهای قبل از کنگره هم خلاء وجود شما را در زندگی‌ام حس می‌کردم. همیشه دنبال کسی بودم که راه درست زندگی کردن را به من نشان بدهد و خداوند این خواسته من را اجابت کرد. خداوند بزرگ و مهربانم را بابت وجود سرشار از مهر و محبتتان در زندگی‌ام سپاسگزارم. قلب سرشار از عشق شما همیشه برای من و هم‌نوعان من می‌تپد و من می‌بینم که چقدر برای من و هم‌نوعان من زحمت می‌کشید. هیچ‌گاه ندیدم که خود را به من ترجیح دهید. همیشه و در هر شرایطی آمدید که به من راه درست را نشان دهید تا اشتباه نروم که حال خودم و خانواده‌ام خوب شود و خوب بماند. راهنمای عزیز و مهربانم، می‌دانم که نمی‌توانم قدردانی را آن‌طور که شایسته عشق و محبت شما و زحماتتان نسبت به خودم است انجام دهم از صمیم قلبم دوستتان دارم و این هفته‌ سرشار از عشق را ابتدا خدمت آقای مهندس و خانواده محترمشان و خدمت شما راهنمای عزیزتر از جانم، راهنمای بزرگوار شما اسیستنت محترم خانم سحر عزیزم، راهنمای محترم خانم محدثه عزیزم، راهنمای بزرگوار مسافرم آقای نقدی و تمامی راهنمایان کنگره ۶۰ که عاشقانه بدون مزد و منت به خلق خداوند خدمت می‌کنند تبریک عرض می‌کنم.

مشارکت همسفر سمیه؛
به نام خدایی که دوست داشتن را آفرید، لحظه‌ها را ثانیه‌ثانیه می‌شمردم و پس از هر ثانیه بیهودگی‌های زندگی‌ام را ورق می‌زدم نه تنها شب‌هایم بلکه روزهایم نیز تاریک بود نه امیدی به زندگی داشتم نه دستی که دستان سرد و لرزانم را گرم کند نفس‌های آخرم را می‌کشیدم فرشته‌ای پیدا شد چراغی در دست گرفت و مرا به سرزمین نور و عشق هدایت کرد، آرامش آغوشش و گرمای دستانش مرا تا به آسمان‌ها برد گویی تازه متولد شده‌ام، آمدی و به هیچ چشم داشتی با من پیمان بستی که در تمام لحظات سخت در کنارم همچون کوه بایستی تا بیاموزم اندیشیدن را، راه و رسم زندگی کردن را، امید را، آب حیات را جرعه‌جرعه در پیمانه‌ زندگی‌ام ریختی تا خزان زندگی‌ام به بهار تبدیل شود، مانند یک معلم نمونه و عاشق، الفبای زندگی را به من آموختی تا چگونه زندگی کنم و با صدای پر مهر در گوشم زمزمه کردی عشق را، گذشت را، صبر و مهربانی را، استاد عزیزم فرشته نجاتم خانم سمیه عزیزم سخنانت آنقدر دلنشین هستند که تمام ناخوشی‌هایم از یادم رفتند حتی نگاهت با من حرف زد مرا وادار به تغییر کرد، و ناامیدی و سکون را تبدیل به دنیایی از امید و حرکت نمود، آمدی‌ ای عزیزتر از جانم مرا دلگرمی دادی تا جاده پر پیچ و خم زندگی را با امید طی کنم، روزی که شما را دیدم جسم و جانم را غبار غم فرا گرفته بود نه چیزی می‌دیدم نه چیزی می‌شنیدم مسافرم جلو چشمم ذره‌ذره آب می‌شد و من قادر به دیدن آن نبودم انگار کور شده بودم امیدی به زندگی نداشتم، آمدی و دنیای تازه‌ای به من هدیه دادی و روح تازه‌ای در من دمیدی، شما استاد و مربی و راهنمای من هستید. راهنما یعنی نشان دهنده‌ راه تاریکی به نور، از غم به شادی، از نفرت به عشق، یعنی نمایان‌گر راه رسیدن به آرامش، نمایان‌گر راه بهشت و نجات از جهنم درون ممنونم که مرا از جهنمی که سال‌ها وجودم را تسخیر کرده بود نجات دادی هزاران بار این سوال را پرسیده بودم خدایا چرا کسی نیست که راه رسم زندگی کردن را به من بیاموزد می‌گفتم من از یاد خدا رفته‌ام، گویی خداوند حرف دلم را شنید و فرشته‌ای همچون شما را در سر راهم قرار داد برای نجات از ظلمت به تاریکی راهنمایی فرستاد. تنها دارایی من این بود دعای خیرم بدرقه‌ راهتان کنم تا پایدار باشید تا بمانید برای من و برای هزاران انسان دیگر مانند من، آرامش امروزم حال خوشم سلامتی جسم و روحم، همه و همه را مدیون تلاش‌های بی‌وقفه و ایثار و از خود گذشتگی شما هستم. خانم سمیه عزیزم استاد و سرورم خیلی‌خیلی دوستتان دارم و این هفته‌ عزیز را از اعماق قلبم تبریک عرض می‌کنم به آقای مهندس و خانواده محترمشان و به شما راهنمای بزرگوارم و خانم سحر عزیز و همه‌ راهنمایان مجموعه بزرگ کنگره ۶۰ تبریک عرض می‌کنم.

نویسندگان: همسفر بتول، همسفر زهرا، همسفر فاطمه، همسفر سمیه، راهنما همسفر سمیه(لژیون دوم)
رابط خبری: همسفر معصومه، راهنما همسفر سمیه(لژیون دوم)
ویرایش و ارسال: همسفر منصوره، راهنما همسفر مهدیه(لژیون یکم)
همسفران نمایندگی کریمان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .