در هفته راهنما هستیم این هفته یکی از زیباترین و پرشورترین جشنهای کنگره۶۰ است؛ زیرا پیوند محبت بین راهنما و رهجو بسیار مستحکم است چراکه راهنمایان همان کسانی هستند که زندگی ما را نجات دادهاند و به گفته آقای مهندس قدردانی کردن از راهنمایان عزیز بابت خدمت بزرگی که میکنند وظیفه همه ماست. راهنمایانی که معلم عشق هستند و بذر محبت را در قلب انسانها میکارند و به آنها درس زندگی کردن میآموزند و چهکاری زیباتر از این کار در دنیا وجود دارد. هفته راهنما را به همه راهنمایان کنگره۶۰ تبریک عرض میکنیم و به همین مناسبت خدمت یکی از راهنمایان نمایندگی اراک رسیدیم و گفتوگویی داشتیم با راهنما همسفر فاطمه که توجه شما را به این گفتوگو جلب میکنیم.
همسفر فاطمه به همراه مسافرشان با آنتیایکس مصرفی تریاک وارد کنگره۶۰ شدند و به روش DST با داروی OT به مدت ۱۲ ماه و ۱۲ روز به راهنمایی مسافر حمید و همسفر اکرم سفر کردند و درحال حاضر هم ۴ سال و ۱۰ ماه است که آزاد و رها هستند.
از داستان زندگیتان، آشنایی با کنگره۶۰، سفر اول و مشکلاتی که داشتید و سفر دوم برای ما بگویید.
ابتدا هفته راهنما را به اولین و عاشقترین راهنمای کنگره۶۰ آقای مهندس عزیز، معلم جهانبینی استاد امین عزیز و خانواده محترمشان و راهنماهای خودم همسفر اکرم و همسفر اعظم و تمام راهنمایان گرانقدر کنگره۶۰ تبریک عرض میکنم و از خداوند برای همگی سلامت، آرامش و توفیق بیشتر در راه خدمت را خواستارم. تازه ازدواج کرده بودیم که متوجه شدم همسرم مصرفکننده است، احساس میکردم همه دنیا روی سرم خراب شده و حال خیلی بدی داشتم بعد از مدت کوتاهی همسرم گفت که دوستش به او گفته که جایی به اسم کنگره۶۰ برای درمان اعتیاد وجود دارد و میخواهد به آنجا برود و اعتیادش را درمان کند، اوایل خودش تنها میآمد و بعد از دو ماه به دستور راهنمایش که گفته بود باید همسفر داشته باشی من را هم با خودش به کنگره۶۰ آورد. من قصد داشتم فقط یک یا دو جلسه به کنگره بیایم که ببینم مسافرم کجا میرود و اصلاً قصد ماندن نداشتم؛ ولی زمانی که وارد کنگره۶۰ شدم آنقدر حس خوب و انرژی گرفتم و جمع کنگره دوستداشتنی و صمیمی بود که انگار یک نیرویی من را به سمت آن جمع میکشاند. سفر اول و همینطور سفر دوم برای ما هم مثل بقیه فراز و فرودهای زیادی داشت که شاید گفتن همه آنها خارج از بحث و حوصله باشد؛ ولی بایستی این را بدانیم که نیروهای بازدارنده و منفی هیچ وقت بیکار نمینشینند به خصوص زمانی که متوجه شوند خواسته ما برای تغییر و حرکت در جهت ارزشها قوی است، مدام سعی میکنند جلوی پای ما سنگ بیندازند و مشکل ایجاد کنند؛ ولی با آگاهی نسبت به این قضیه میتوان با مقاومت، ایستادگی و صبر از مشکلات عبور کرد.
چه جایگاههای خدمتی را تجربه کردید و چگونه بودند؟
اولین جایگاه خدمتی که تجربه کردم مسئول کارت عضویت بود که خیلی برایم شیرین بود، بعد دبیر جلسه، نگهبان جلسه، جایگاه راهنمایی و عضو لژیون سردار بودن را هم تجربه کردم. همه جایگاههای خدمتی شیرین و دوستداشتنی هستند و پر از آموزش به شرطی که من بخواهم آموزش ببینم، هر کدام از جایگاهها در برههای که من واقعاً به آن نیاز داشتم برای من آموزشهای زیادی داشتند هم دبیری جلسات و هم نگهبانی که خیلی این جایگاه را دوست داشتم و برایم پر از آموزش بود و جایگاه راهنمایی هم که فوقالعاده است. خدمت لژیون سردار و عضوی از لژیون سردار بودن هم همیشه برایم افتخار است و جنس، انرژی و آموزش این لژیون برایم متفاوت و بسیار دلچسب میباشد. از خداوند بابت فرصتی که برای خدمت در جایگاههای مختلف به من داده سپاسگزارم و انشاءالله بتوانم در ادامه هم خدمت کنم.
از حستان در جایگاه راهنمایی بگویید.
یکی از بهترین اتفاقات زندگی من که خدا را شکر در جوانی برایم اتفاق افتاد تجربه جایگاه راهنمایی است و از این بابت بسیار خداوند را شاکر هستم. جایگاه راهنمایی و حس و حالش همیشه برایم فوقالعاده است همیشه! من فکر میکنم حسهایی که انسان در جایگاه راهنمایی تجربه میکند به ندرت بشود در جای دیگر جهان مانند آن را پیدا کرد. آموزشها، حسها و اتفاقاتی را انسان در جایگاه راهنمایی تجربه میکند که شاید برای تجربه آنها در زندگی عادی سالهای زیادی زمان لازم باشد.
کنگره۶۰ چگونه زندگی شما را متحول کرد؟
در ابتدای سیدی وظایف رهجو گفته میشود که سلام بر مردی که از قلبها وارد میشود و آقای مهندس مردی هستند که از قلبها وارد میشوند و این مهمترین راز موفقیت ایشان است. آقای مهندس عزیز و استاد امین عزیز که معلمهای راستین کنگره۶۰ هستند با آموزشهای کاربردی که ما به آنها نیاز داریم با زبانی ساده چنان در جان ما ریشه میدوانند که احساس میکنیم بخشی از وجود ما هستند و آموزشهایی که این سه مولفه را دارا باشند حتماً کاربردی هستند و قطعاً باعث ایجاد تغییرات میشوند. وقتی آموزشها درست و بینقص هستند حالا خواسته من مهم است که آیا خواسته تغییر و حرکت در جهت مثبتها را دارم یا نه، اگر خواسته تغییر داشته باشم و در این مسیر فرمانبردار خوبی باشم حتماً زندگی من متحول خواهد شد و روزی به یک فرمانده تبدیل خواهم شد. من هم سعی کردم در مسیر کنگره۶۰ فرمانبردار راهنمای خود باشم و هرچه که ایشان میگویند چشم بگویم و عمل کنم و آموزش بگیرم بعد از یک مدت وقتی به پشت سر نگاه کردم دیدم که چقدر در صور آشکار و پنهان زندگی من تغییرات ایجاد شده و خیلی از این بابت خوشحال شدم. ما در کنگره۶۰ همیشه از طبیعت الگو میگیریم و رشد کردن و تغییر کردن هم مثل طبیعت باید ذرهذره و کمکم صورت بگیرد و حرکات خیلی سریع و انقلابی نه تنها راه به جایی نمیبرند بلکه مخرب هم هستند.
مهمترین رهتوشه برای یک همسفر در سفر اول چیست؟
مهمترين رهتوشه برای یک همسفر در سفر اول ایمان و باور داشتن نسبت به کنگره۶۰ و روش DST است که این باور و ایمان با شناخت و معرفت به دست میآید به همین دلیل است که به تازهواردین گفته میشود بدون هیچگونه قضاوتی دو الی سه ماه فقط بیایند و آموزش بگیرند تا به شناخت و ایمان نسبت به کنگره۶۰ و روش DST دست پیدا کنند و بین آنها، کنگره۶۰ و راهنما پیوند محبت برقرار گردد. مورد بعدی فرمانبردار بودن است، کسی که آموزش میبیند باید حرف راهنمایش را اجرا کند یعنی وقتی من شاگرد هستم و سر کلاس نشستم اگر حرف معلمم را گوش کنم روح من قدرتمند میشود و توانایی پیدا میکنم برای تشخیص و انجام کارهای درست و بهتر میتوانم در مقابل القائات منفی بایستم اما اگر سر لژیون نشستم، حرفها را گوش کردم ولی وقتی به خانه رفتم آن کارهایی را که خودم صلاح میدانم و به نظرم درست است را انجام دادم این اتفاق در من نمیافتد و نتیجهاش حال خراب و بد است چون از فرمانبرداری تا خودفرمانی فاصله زیاد است و مورد آخر اینکه طبق پیام سفر اول من به عنوان یک همسفر باید در جای خود بنشینم و به آنچه علاقه دارم مشغول باشم تا با یاری همسفران به پایان نقطه برسم یعنی اینکه سرم به کار خودم باشد و دچار حاشیه نشوم و خودم را فقط با دیروز خودم مقایسه کنم و سعی کنم هر روز یک ذره بهتر از دیروز باشم، در کار و سفر مسافرم دخالت و تجسس نکنم، حسهای منفی مثل قیاس، قضاوت، ترس و... نسبت به او نداشته باشم و اجازه دهم او با راهنماییهای راهنمایش سفر کند و من هم به فکر ترمیم زخمهای خودم باشم. وقتی مسئلهای در زندگی من پیش میآید مثل اعتیاد باید دو سوال را از خود بپرسم اول اینکه این مسئله و مشکل چه چیزی را میخواهد به من آموزش دهد؟ دوم اینکه برای حل این مسئله چه کاری از دست من برمیآید؟ شاید جواب سوال اول این باشد که اعتیاد هم یک بیماری است و فرد مصرفکننده یک بیمار است و باید ۱۱ ماه به روش DST سفر کند تا درمان شود و اعتیاد یک درد لاعلاج نیست. جواب سوال دوم هم این میتواند باشد که برای حل مشکل اعتیاد من به عنوان یک همسفر باید آموزش ببینم، روی خودم کار کنم تا تبدیل به یک همسفر آگاه و قوی شوم و بالی برای پرواز مسافرم باشم تا با کمک هم این آتش ویرانگر را مهار کنیم.
در هفته راهنما هستیم به نظر شما چگونه میتوانيم از راهنمای خود قدردانی کنیم؟
جایگاه راهنما آنقدر جایگاه بالا و ارزشمندی است که آقای مهندس میفرمایند 《 من در مقابل جایگاه راهنما سر تعظیم فرود میآورم 》 و این نشان از عظمت این جایگاه دارد. گاهی وقتها با خودم فکر میکنم اگر قرار بود مسیری را که در کنگره طی کردم در بیرون از کنگره طی میکردم باید چقدر زمان، هزینه و سختی را متحمل میشدم تا به یک سری مفاهیم دست پیدا کنم؛ ولی با حضورم در کنگره۶۰ راهنمایانی در اختیار من قرار داده شد که با عشق، صداقت و اخلاص مسیر را برای من هموار کردند، به من درس محبت آموختند و روح درونم را بیدار کردند، با ناراحتی من ناراحت شدند و از خوشحالی من صدها برابر خوشحالتر، آن هم به رایگان و بدون هیچ چشمداشتی! در مقابل عمل عظیمی که راهنمایان عزیزم برایم انجام دادند سر تعظیم فرود میآورم و دستشان را میبوسم و از خداوند برای ایشان سلامتی میخواهم. خداوند در قرآن میفرمایند انسان ذاتاً فراموشکار است و نسبت به رب و مربی خود ناسپاس، یکی از دلایلی که آقای مهندس جشنهایی را برای جایگاههای مختلف قرار دادند این است که قدردان بودن و سپاسگزار بودن را به من یاد دهند که من فراموش نکنم کجا بودم و با کمک این عزیزان به کجا رسیدم، نه تنها در این هفته بلکه باید همیشه قدردان و سپاسگزار معلمها و راهنمایان خود باشم. به نظرم مهمترین روش قدردانی از راهنما، فرمانبردار بودن و چَشم گفتن، هم قلباً و هم با زبان و هم با عمل میباشد و در ادامه حرکت کردن و به یک فرمانده خوب تبدیل شدن است؛ چون وقتی یک رهجو به یک خدمتگزار یا راهنما تبدیل میشود گویی تمام تلاشهای راهنما به بار نشسته است و از دیدن رشد رهجو، حال خوب رهجو و خدمتگزار بودنش خوشحال میشود.
ما در کنگره۶۰ آموختیم که حس انسان خیلی مهم است، یک همسفر چکار کند که حسش آلوده نشود؟ و اگر حسش آلوده شده چه کاری انجام دهد؟
استاد امین میفرمایند نیروهای منفی فقط یک کار بلدند و آن کار را هم به صورت حرفهای انجام میدهند و آن آلوده کردن حس انسان است، چگونه؟ با سوق دادن انسان به سمت انجام کارهای ضدارزش مثل قیاس کردن، تجسس کردن، قضاوت، غیبت، تهمت، ترس، منیت داشتن، قدرتطلبی و هر حس و صفت منفی دیگری. اگر من به عنوان یک همسفر این را بدانم که حس همه چیز است و من توسط حسهایم اطلاعات را جمعآوری میکنم و آن اطلاعات را به عقل میدهم و عقل با توجه به آن اطلاعات تصمیم میگیرد و فرمان میدهد که من چه کاری انجام دهم پس انجام کارهای درست و غلط من به دانایی و حسهایم وابسته میباشد، تلاش میکنم که مراقب حسهایم باشم. استاد امین در جایی فرمودند که لازم نیست من تلاش کنم که کارهای ضدارزشی انجام ندهم همین که تلاش کنم کارهای ارزشی انجام دهم ضدارزشها خودشان از بین میروند، من به عنوان یک همسفر همین که فرمانبردار راهنمای خود باشم و فکر و انرژی خود را به سمت انجام کارهای ارزشی ببرم؛ مثل سیدی نوشتن، ورزش کردن، کتاب خواندن، حضور به موقع در جلسات، مشارکت کردن و تزکیه و پالایش با توجه به آموزشهای جهانبینی، کمکم و ذرهذره ضدارزشها خودشان از بین میروند. شرط ورود به تاریکیها و آلوده شدن حس نقض فرمان است و اگر من حسم آلوده شد و در تاریکی قرار گرفتم تنها راهش فرمانبرداری و حرکت در راه مستقیم و تزکیه و پالایش است یعنی همان انجام ارزشها و دوری از ضدارزشها و راه دیگری ندارد.
در پایان اگر صحبتی دارید بفرمایید.
خدا را شکر میکنم که عضو کوچکی از خانواده بزرگ کنگره۶۰ هستم و از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم که بسیار تلاش کردند تا کسی مثل من در این بستر قرار بگیرد و دنیایی دیگر را ببیند و طعم دیگری را از زندگی بچشد. سپاسگزار و خوشحالم که به من فرصت خدمت در کنگره۶۰ داده شد انشاءالله بتوانم به خوبی خدمت کنم. در آخر اینکه امیدوارم بدانم کجا قرار دارم و قدر کنگره۶۰ و آموزشهایش را بدانم و در صراط مستقیم حرکت کنم. ممنونم از شما و گروه سایت همسفران که این فرصت را در اختیارم قرار دادید.
با تشکر از راهنما همسفر فاطمه که وقت خود را در اختیار ما گذاشتند.
عکس: همسفر فرزانه مرزبان خبری
مصاحبه، تایپ و ارسال: همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر رضوان( لژیون ششم )
همسفران نمایندگی پروين اعتصامی اراک
- تعداد بازدید از این مطلب :
356