دلنوشته لژیون دوم همسفران نمایندگی اردستان با دستور جلسه «هفته راهنما» تقدیم نگاه زیبای شما مهربانان
همسفر مهتاج
من به قربان خدا چون مرا غمگین دید
بهر خوشحالی من در دلم انداخت تو را
اولین روزی که بهعنوان تازهوارد در لژیون تازه واردین نشستم، همه نگاهم بهسوی لژیون شما بود که با مهربانی رهجوهای خود را که الآن خواهران من شدند، دور خود جمع کرده بودید و با مهربانی نگاهشان میکردید؛ مانند کبوتر جلدی بعد از پایان سه جلسه تازهواردین با خانم زهرا عزیز به سمت لژیون شما آمدم، ولی آن روز شما حضور نداشتید؛ اما من شما را حس میکردم، به خاطر اینکه محبت و عشقتان را در وجود تکتک رهجوهایتان دمیده بودید. وقتی شما را دیدم مهربانی صدایتان، امید را در دلم زنده کرد و با دیدن چشمهایتان میشد به پاکی دلتان پی برد.
در تمام لحظههای سخت که از همهجا بریده بودم تنها شما بودید؛ که با قلب مهربانتان و کلام نافذتان امید و آرامش را در دلم زنده میکردید. حال خوبم و خوشبختی الآن زندگیام را مدیون شما راهنما عزیزتر از جانم هستم؛ که با تمام عشق و محبتتان مسیر را برایم روشن و چراغی در مسیر زندگیام شدید. از صمیم قلبم دوستتان دارم و همیشه شاکر پروردگار هستم که ربی چون شما را سر راهم قرار داد.
بودنتان برای من شد دلیل زندگی
شد عشق، امید و لبخند
بودنتان آنقدر قشنگ است که
من فدای هرلحظه بودنتان
این هفته گرانقدر را به نجاتدهنده بیمنت جان، جناب مهندس و خانواده گرامی ایشان و به تمام راهنمایان عزیز تبریک عرض میکنم.
همسفر نسیم
راهنما عزیزم، روزی که شمارا دیدم، جسم و جانم را غبار غم فراگرفته بود. نه چیزی میدیدم، نه چیزی میشنیدم و نه امیدی به زندگی داشتم. آمدی و دنیای تازهای به من هدیه کردی، روح تازهای در من دمیدی، گاهی آموزگارم میشوی تا به من بیاموزی تمام دانستههایت را، گاهی همچون خواهر، رازدار تمام ناگفتههایم میشوی، رازهایی که همیشه به خاطر آنها نگران بودم که مبادا دیگران متوجه بشوند. همچون چشمهای هستی که زلال بودن را زیر سایه درخت دانایی به من آموختی، کلام روحبخش و دلنشین تو همچون موسیقی دلنوازی است که بر گوش جان مینشیند و آهنگ زندگی را به شور درمیآورد، عشق محبت، صداقت و عشق به خالق، اینها کلماتی هستند که به من میآموزی بیآنکه چشمداشتی داشته باشی. آرامش امروزم، حال خوشم، سلامت جسم و روحم، همه و همه به خاطر تلاشهای بیوقفه، ایثار و ازخودگذشتگی شما بوده است. از اعماق قلبم هفته راهنما را به شما و تمام راهنمایان کنگره ۶۰ تبریک میگویم.
همسفر طیبه
با چه زبانی قدردان زحمات بیدریغتان باشم از شما به خاطر اینهمه صبوری و دلسوزی که در حق من داشتید، سپاسگزارم.
راهنما عزیزم، شما من را به زندگی دلگرم کردید تا با امید از جاده پرپیچوخم زندگی عبور کنم. آب حیات را جرعهجرعه در پیمانه زندگی من ریختید، برای اینکه خزان زندگیام را به بهار تبدیل کنید و من قدمبهقدم جلو بروم تا به مقصد برسم. آموختم که راهنما مثل کوه استوار، در برابر حوادث تلخ روزگار ایستاده و اینک چراغ راه من شد که از تاریکی خارج شوم. راهنما عزیزم مانند آموزگاری مهربان به من یاد داد که چگونه پرواز کنم و اوج بگیرم. با آرزوی موفقیت روزافزون برای تمامی راهنمایان عزیز مخصوصاً راهنما بزرگوارم خانم مرضیه عزیزم.
همسفر بتول
هفته راهنما است و من دستان پرمهر راهنمای عزیزتر از جانم خانم مرضیه را میبوسم. او با شور عشقش چنان مرا سیر از علم و دانش کرد؛ که مسیر آیندهام تضمین شد و خودم را بهتر شناختم وقتیکه او به من درس میدهد با تکتک کلماتش به دنیایی که در آن زندگی میکنم و به کسی که هستم بیشتر فکر میکنم. او خاصترین، بهترین و نابترین موجودی است که خدا آفریده. او فراتر از یک انسان است او حتی فراتر از فرشته است. راهنما را میتوان عشق محض و حتی چیزی بالاتر از عشق نامید وقتی او با تمام وجودش تلاش میکند تا مرا به مسیر زندگی هدایت کند وقتیکه او تلاش میکند تا به من درس زندگی بدهد. راهنما برای من حکم همان ناجی را دارد که فردی در حال غرق شدن در مرداب است و او میآید و دستش را میگیرد و از مرداب نجاتش میدهد که این مرداب همان جهل است؛ اگر راهنمای عزیزم و بزرگوارم نبود و دستم را نمیگرفت شاید برای همیشه در این مرداب غرق میشدم و او بود که دستم را گرفت و روی زمین مستحکم گذاشت. کاش راهنمایم بداند که چقدر برایم عزیز است کاش بداند که چه مهر و عطوفتی در قلب من نسبت به او جاری است و من همیشه خودم را مدیون او میدانم با چه کلامی از او سپاسگزاری کنم که لایق اینهمه مهر و محبت و عشق باشد
همسفر زهرا
خدا را هزاران بار شکر که امسال هم توفیق سپاسگزاری از راهنما عزیزم شامل حالم شد؛ که بابت تمام زحمتهای بیدریغشان از ایشان تشکر و قدردانی کنم. زمانی که برای اولین بار به کنگره آمدم و اختیار انتخاب راهنما به من داده شد. آن زمان من اطلاعی در مورد نحوه عملکرد راهنماها نداشتم و فقط جذب آرامش کلام و صورت مهربان شما شدم و نمیدانستم که شما قرار است زیبا دیدن، زیبا اندیشیدن و زیبا زندگی کردن را به من بیاموزید. شما همیشه جلودار و پیشگام ما بودید و به ما آموختید که چگونه از جهل و نادانی عبور کنیم، چگونه سپاسگزار باشیم و چگونه محبت کنیم. با آموزشهایتان کلیدی به دستمان دادید؛ تا به خود اعتماد کنیم و قفلهای جهالت منیت و ترس را بازکنیم و وارد دنیای جدیدی بشویم و بدانیم که هیچکدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. همیشه تجربیاتش را در اختیار ما اعضای لژیون میگذارد؛ تا خودمان را بهتر بشناسیم و راه را برایمان هموار میکند. تنها دارایی من برای شما دعای خیری است که بهپاس تمام زحماتتان میتوانم بدرقه راهتان کنم و بتوانم آموزشهایتان را در رفتار و عمل به کار بگیرم و انشا الله همیشه سالم و پایدار باشید تا همانطور که برای من خورشید بودید برای هزاران نفر دیگر هم بدرخشید. آرامش و حس و حال خوبم همه از الطاف وجود و حضور شماست. بهترینهای خداوند را برای شما خواستارم.
خدا قوت همسفر
رابط خبری: همسفر مهتاج رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون دو)
عکس و ویراستاری و ارسال: راهنما همسفر الهام
همسفران نمایندگی اردستان
- تعداد بازدید از این مطلب :
622