انسانهای مورد لطف خداوند، توفیق خدمت به مخلوق را فراهم میکنند، آنها مانند قطعههای پازلی هستند که هر کدام میتوانند خود را در کامل شدن به انجام رسانند و هر فرد به هر اندازه که میتواند سهم خود را انجام خواهد داد و مقدار آن مهم نیست، بلکه انجام دادن آن مهم است. "سردار"
به مناسبت "هفته راهنما" فرصت را غنیمت شمردیم و مصاحبهای با راهنمایان در حال خدمت و راهنمایان در انتظار خدمت ترتیب دادیم که تقدیم نگاه شما مهربانان همیشه همراه مینماییم...
بفرمایید بهعنوان همسفری که تجربه خدمت در کسوت راهنمایی دارید، چه زمانی رشد و آموزش لازم را درک و لذت خدمت را دریافت میکنیم؟
راهنما همسفر فاطمه؛
شخصی که وارد کنگره میشود قطعاً کار خیری انجام داده است و در پی آن دعای خیری بدرقه راه او بوده که اِذن ورود به کنگره شامل حال او شده، متأسفانه در شهر اصفهان میلیونها مصرفکننده موادمخدر وجود دارد، اما تقریباً پانزدههزار نفر در کنگره عضو هستند، منِ فاطمه گاهی از روی جهالت و نادانی زیباییهای اعتیاد را نمیبینم درگذشته افرادی بودند که پس از آموزش گرفتن در جایگاه خدمتی قرار میگرفتند چه بسا از جان، مال و زمان خود برای خدمت صادقانه گذشت و بستر را برای آموزش گرفتن منِ فاطمه فراهم کردند، حال اگر من دست روی دست بگذارم و در کنگره نقش تماشاچی داشته باشم از پذیرفتن خدمت شانه خالی کنم و مانند مهرههای بازی شطرنج بدون استفاده باشم با ضربهای از دور خارج میشوم. خدمت در کنگره اندازه سرسوزنی کفایت میکند، هر فرد میتواند مقدار کمی از خیر و برکت کنگره را جبران نماید. طبق صحبتهای آقای خدامی؛ افرادی هستند که کشتزارهای کنگره را آبیاری کنند و هيچگاه بار کنگره روی زمین نمیماند، بنابراین من نیز باید تلاش کنم که در خدمت بیتأثیر و بینصیب نمانم، زیرا من در مسابقهای شرکت کردهام که میخواهم بدانم نقش من چیست؟ چه کاری از دستم برمیآید و به کجا خواهم رسید؟ حال اگر از خودم غافل شوم و زمان حرکت اتوبوس را فراموش کنم باید با نگاهی حسرتآمیز در ایستگاه منتظر اتوبوس بعد باشم و شاید اتوبوس دیگری در کار نباشد، با قرار گرفتن در جایگاه خدمتی میتوانیم آموزشهای گرفته شده را درک نماییم. خدمتکردن؛ مکان، شال و بستر نمیخواهد، بلکه برداشتن پوست شکلات یا لیوان آب از روی زمین خدمتهایی هستند که با انجام آن لذت را حس میکنیم. خدمت در کنگره دل عاشق، انسان عاشق و فهمیده میخواهد.
راهنما همسفر مهدیه؛
با توجه به نزدیک شدن به زمان تجلیل من این پروسه را مانند مرحله دانشجویی میبینم، در زمان دانشجویی ترس بیشتری داریم و چیزی نمیدانیم، اما بهمرور زمان که پیشرفت میکنیم و پس از اولین رهایی و مشاهده تغییرات رهجو این موارد ذرهذره سبب لذت میشود و در اواخر خدمت به حد اشباع میرسیم و آن احساس نشئگی از لژیونداری را حس میکنیم، زیرا کمکم ترسها را تجربه کردیم و نسبت به آن شجاعتر شدیم.
لطفاً بفرمایید چرا در کنگره خدمت میکنیم و چگونه از خود در این جایگاههای خدمتی نام نیک باقی بگذاریم؟
راهنما همسفر فاطمه؛
طبق پاسخ سوال اول در کنگره نباید در نقش تماشاچی باشیم، بلکه باید بازیگر و جز مهرههای اصلی قرار گیریم و تا زمانیکه به هدف و پیروزی نرسیدیم از تلاش دست برنداریم. اگر عضو کنگره باشم و خدمت نکنم، اولین ضرر به خودم برمیگردد. کنگره منتظر خدمت هیچ فردی نیست، بلکه باید برای خدمت سبقت بگیریم. راهنما الگوی رهجو است و عمل او باید عمل سالم و صالح باشد. زمان خدمت باید به رفتار و عملکرد خود نیز توجه داشته باشم و بپذیرم اگر کم کاری میکنم اشکال در سیستم نیست بلکه ایراد از من خدمتگزار است که توفیق خدمت را با سهلانگاری از دست میدهم. طبق صحبت راهنمای خوبم؛ زمانیکه در جایگاه خدمتی رشد کردی و توانستی خودت را تغییر دهی دیگر نیازمند تقدیر و تشکر نیستی، زیرا زمانیکه درخت رشد کرد و به بار نشست، قطعاً از دیوار باغ بیرون زده و نمایان خواهد شد. زمانیکه رهجوی خدمتگزار به کنگره تحویل دهم، لذت خدمت را حس میکنم. اگر راهنما به رهجو توصیه میکند که در جایگاه خدمتی قرار گیرد، قطعاً برای رسیدن به حالخوش خود او است. زمانی خدمتکردن عمل صادقانه است و در پی آن نام نیک از من باقی میماند که هر فرد نام من را شنید لبخندی زیبا گوشه لبش نقش بندد.
راهنما همسفر مهدیه؛
همانگونه که گفته شده در سفر اول باید آموزش گرفت و در سفر دوم با خدمت باید آموزش بگیریم و بدون خدمت رشد نمیکنیم درحقیقت لژیونِ تنها آن آموزش را نخواهد داشت. زمانیکه خدمتگزار میشویم باید با عشق و با تمام توان آن خدمت را انجام دهیم و از آن کار آموزش بگیریم، اما در مورد بخش دوم سؤال؛ نام نیک، یک محصول است بهمعنای اینکه اگر خدمت سالم داشته باشیم در جستجوی نام نیک نیستیم با انجام مسئولیتهای خود به خوبی از ما یاد میشود، اما برای فردی که در حال آموزش است اگر با نام نیک از او یاد نکنند، متوجه خطاهای خود میشود و با تلاش برای اصلاح این موارد نام نیک از خود به جای میگذارد.
به عنوان شخصی که در آزمون راهنمایی ۱۴۰۱ قبول شدید و مشتاق خدمت در این جایگاه هستید، الفبای ورود به قلب انسانهای دردمند را چگونه توصیف میکنید؟
راهنما همسفر محبوبه؛
زمانیکه من با حال آشفته وارد کنگره شدم در جستجوی آغوش و محبت دیگران بودم و به دور خود میچرخیدم، راهنمایان در آن دوره با عشق و محبت من را جذب کردند و این موضوع ملکه ذهن من شد که با عشق، محبت و احترام میتوانم به قلب افراد ورود کنم که با این موضوع در ابتدا به خود سپس به دیگران کمک میکنم و من پا به این عرصه گذاشتم در ادامه باید بدانیم که همانگونه که دیگران کاشتند و ما استفاده کردیم پس من هم موظف هستم که بکارم که دیگران برداشت کنند تا بتوانم دِین خود را ادا کنم. زمانی من در تاریکیها بودم، حال خوبی نداشتم و دیگران دست مرا گرفتند با آموزشها من را از چاه تاریکی بیرون آوردند، من نیز وظیفه خود میدانم که در حد توان در شعبه خدمت کنم.
راهنما همسفر شهناز؛
طبق سیدی وظایف رهجو با محبت باید وارد قلبها شویم و اساس کار راهنما عشق و محبت است، راهنمای من نیز با عشق بلاعوض و با جان و دل به رهجویان خود خدمت کرد و من از او الگوبرداری کردم و با آموزشهای کنگره تا حدودی به این محبت رسیدم، اما در مورد لژیون و رهجو محبت به تنهایی کافی نیست، گاهی مهر مادری و گاهی جذبه پدری تأثیر دارد، همانگونه که بارها شنیدیم؛ محبت اتفاق نیست، تقدیر نیست ما بر حسب اتفاق نمیتوانیم به یک نفر محبت داشته باشیم و محبت مانند کمانی بیانتها دامنه وسیع و بیانتهایی دارد، واقعی است سوری نیست و دیدن حقیقت چشم دل میخواهد و هدف راهنما رهایی رهجو است حتی اگر رهجو از راهنمای خود به نیکی یاد نکند راهنما تلاش خود را خواهد کرد. ما هر خدمتی را برای رسیدن به حالخوش خود انجام میدهیم، زیرا پایه عشق، عقل و ایمان، معرفت، جهانبینی و آگاهی است، بنابراین محبت باعث میشود که یک راهنما فاصلهها را نادیده بگیرد و بدون هیچ انتظاری از مسافت دور برای خدمت حضور پیدا کند و با محبت به صحبت رهجویانی با حال آشفته گوش دهد. محبت آغاز و پایان مشخصی ندارد درحقیقت محبت شامل سه ضلع گذشت، حال و آینده است که هر سه با هم در ارتباط هستند، عشق و محبت بها دارد و تفاوتی بین رهجو و راهنما نیست، مبدأ، مقصد و هدف حائزاهمیت است و خداوند را شاکرم که در کنگره یک همسفر هستم.
توصیه خود را برای افرادی که برای انتخاب این مسیر ارزشمند تردید دارند بفرمایید تا بلکه راحتتر راه را برای رسیدن به شناخت کاملتر از خودشان، دیگران و نسبت به دانش راهنمایی هموار کنند؟
راهنما همسفر فاطمه؛
هر جایی که شک و تردید پدیدار شد نباید اعتنا کرد، همانگونه که بزرگان میگویند؛ هنگام خواندن نماز به شکهای بیشمار توجه نکنید، زیرا شک و تردید از ترفندهای نیروهای بازدارنده هستند. اگر منِ فاطمه سیدی ایمان آقای مهندس را با پوست، گوشت و استخوانم لمس کرده و با وجودم درهم آمیخته باشم، زمانیکه راه نمایان شد بدون تردید به مسیر ادامه خواهم داد، زمانیکه راهنما در هر حال فرمان خدمتکردن صادر میکند حتی گاهی با پای شکسته باید فرمانبرداری کرد، زیرا راهنما گرهای در من میبیند که شاید گشایش گره من همان خدمت با پای شکسته است. تردید داشتن با ترک خوردن برابری میکند و روزی باعث انهدام سد خروجی میشود، بنابراین خدمت در کنگره به ایمان برمیگردد هر چه ایمان قویتر، خیر و برکت نیز بیشتر و زمانیکه ایمان ضعیف باشد گیرندههای منِ فاطمه ضعیفتر خواهد شد، خدمت باید با تکتک سلولهای جسم در صورآشکار و پنهان انجام گیرد. زمانیکه من بپذیرم جایگاه اول من جایگاه همسفر بوده و به اِذن خداوند و آقای مهندس در جایگاه راهنمایی قرار میگیرم، باز مورد حمایت خداوند و آقای مهندس قرار خواهم گرفت. خدمت در جایگاه راهنمایی نیازی به علم كُن فَيَكون ندارد که انتقال دهیم، بلکه آموزشی را که در کنگره از زبان آقای مهندس فرامیگیریم انتقال میدهیم و در لژیون جاری و روان میکنیم در واقع طبق سیدی تعالیم زنجیرهای هیچگاه قطعکننده تعالیم نباشیم. نقش اصلی، آموختن و پس از آن بازپرداخت میباشد که آموزشها در زندگی شخصی خود نیز جاری و روان خواهد بود و قطعاً در مهار گرههای خود نقش خواهند داشت. هر راهنما قبل از دریافت و بعد از دریافت شال راهنمایی تغییرات چشمگیری در خود مشاهده میکند، از درخت پربار تبدیل به درختی متواضع و خاشع میشود که شاخههایش به زمین رسیده و این به داشتن خواسته قوی برمیگردد، بنابراین هر فرد برای رسیدن به جایگاه راهنمایی نیاز به علم غیب، ابزار و وسیله و علم خداوندی ندارد تنها یک تصمیم، اراده قوی و سپاسگزار بودن میخواهد در هر جایگاه خدمتی هر فرد برای آموزش خود تلاش میکند قطعاً خداوند و نیروهای الهی در این مسیر یاریرسان من خواهند بود، بنابراین ترس و تردید ترفند نیروهای بازدارنده هستند. نیمی از سؤالاتی که رهجو در لژیون دارد پاسخش به ذهن راهنما به عینه خطور کرده و همان کلام آقای مهندس است، فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا جواب سؤال القا و با این القا پاسخ از زبان راهنما جاری شود. خود را در دریای محبت رها کنید و ترسی از نبود قایق نداشته باشید، زیرا نیروهای الهی محافظ شما هستند. رسالت رهجو پس از آموختن، آموزش دادن است، بنابراین بدون ترس و تردید باید قدم بردارد با بها دادن به ترس گودالی از نادانی و جهالت ساخته و در آن غرق خواهید شد. زمانیکه تلاش کردید و نتیجه زحمات به بار نشست دعاگوی خود میشوید و خوشحال از اينکه بار را روی زمین نگذاشتید.
راهنما همسفر مهدیه؛
به نظر من تردید به علت این است که انسان احساس نیاز ندارد، زمانیکه این احساس نیاز باشد هیچ تردیدی باقی نمیماند. من زمانیکه در آزمون راهنمایی شرکت کردم در این افکار بودم که اگر در امتحان قبول نشوم این یکسال بینتیجه میماند و به دنبال این بودم که اول راهنمای تازهواردین شوم و بعد پروسه بعدی، مانند زمان مدرسه، که اول دوره ابتدایی را طی میکنیم در این مقطع باید تصمیم بگیریم که میخواهیم در خانه بمانیم و بیسواد باشیم یا اینکه میخواهیم ادامه دهیم و وارد دانشگاه شویم، اما زمانیکه احساس کردیم که باید ادامه دهیم باید با تمام توان به جلو برویم و تعلل نکنیم تا به هدف خود برسیم، در این مسیر با حقهها روبهرو میشویم که اگر من امسال به هدف نرسیدم برای سال آینده برنامهریزی میکنم و باید بدانیم که اگر یک ماه هم فرصت داریم با تمام توان تلاش و در امتحان شرکت کنیم.
پیشنهاد شما به افرادی که در آستانه آزمون راهنمایی و آمادگی برای این خدمت ارزشمند و بلاعوض هستند چیست؟
راهنما همسفر محبوبه؛
بهعقیده من اول به علت نیاز افراد است و در ادامه باید خواسته قوی داشته باشند، اگر به آموزشها با دید خدمت نگاه کنند، بسیار راحت در امتحان شرکت میکنند و موفق خواهند شد، زمانیکه خواسته قوی باشد با تلاش بیشتر آموزشها را فرا میگیرند و بهتر است که مطالب را حفظ نکنند و فهمیدن این آموزشها بیشتر به آنها کمک میکند و مسیر هموار میشود.
راهنما همسفر شهناز؛
پیشنهاد من به افرادی که میخواهند در این آزمون شرکت کنند پیام جناب مهندس میباشد؛ افرادی که میخواهند به مصرفکنندگان و خانوادههای این عزیزان کمک کنند، لازم است صبر ایوب، مهر، تفکر و گذشت رسول خدا(ص) عدالت علی(ع) شجاعت حسین (ع)را مد نظر خود قرار دهند و بدانند اینها امانت دست ما هستند و ما بر اینها برتر نیستیم، اگر خدمتی انجام میدهیم برای رسیدن به حالخوش، تکامل و همچنین آرامش و آسایش خود ما و اطرافیان است، بنابراین راهنما یک الگوی آموزشدیده و تزکیهشده است که باید بدون نقص عمل کند و جایگاه خود را محترم شمارد و شاکر خداوند باشد.
کلام پایانی راهنما همسفر فاطمه؛
کنگره؛ بهشت روی زمین است، از خداوند بابت ورودم به کنگره تشکر میکنم، از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان سپاسگزارم و همچنین از راهنمای عزیزم همسفر الهه تشکر میکنم چراکه چگونه خدمتکردن را به من آموزش داد و از اسیستانت همسفر زری عزیز بابت سه دوره خدمت و آموزش کنار ایشان سپاسگزارم. از رهجویان لژیون پانزده که نقش بسیاری در آموزش من داشتند تشکر میکنم. زمانیکه شال راهنمایی را دریافت کردم هر فرد در شعبه از حس زیبای خود صحبت میکرد صحبت آن زمان کلام آخر این مصاحبه است؛ خداوندا روزی که شال راهنمایی را تحویل میدهم شرمنده زمین، زمان، کائنات و طبیعتی که در برابرشان پیمان بستم و آقای مهندس نباشم و شرمندگی در وجودم حس نکنم، زیرا عمل سالم من میتواند نقطه عطفی باشد برای افرادی که خواهان خدمت در این جایگاه هستند.
کلام پایانی راهنما همسفر مهدیه؛
از خداوند برای اجازه خدمت در این جایگاه تشکر میکنم و در ادامه، از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان که معلمان ما هستند و راهنمای عزیزم، همسفر زیبا که به من آموختند در خدمت فقط باید خدمت باشد نه هیچ چیز دیگری، فکر میکنم بزرگترین آموزشها را از ساختار لژیون گرفتم و از این تفکر زیبا تشکر میکنم و از تمامی کسانی که در دایره زیبا آمدند و ماندند و یا حتی رفتند، اما ذرهذره به من درس زندگی آموختند، امیدوارم میوه خواسته و تلاش خودشان را برداشت کنند و در مسیر تفکر آقای مهندس قدم های محکم برداریم.
تایپ؛ همسفر زهره و همسفر مهناز رهجویان راهنما همسفر فاطمه (رابطین خبری لژیون ششم)
تنظیم و ویرایش؛ همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون هجدهم)
عکس؛ همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر وجیهه (لژیون نوزدهم)
نمایندگی همسفران سلمان فارسی
- تعداد بازدید از این مطلب :
794