English Version
English

باید قدردانی کنیم تا لکنود نشویم

باید قدردانی کنیم تا لکنود نشویم

بنام قدرت مطلق

دوازدهمین جلسه از دوره سی‌‌ و هفتم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی صالحی، به استادی راهنمای محترم مسافر احسان ، نگهبانی مسافر کیان و دبیری مسافر مصدق با دستور جلسه "هفته راهنما" در روز شنبه 8 اردیبهشت ۱۴۰۳ راس ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.


خلاصه سخنان استاد:


سلام دوستان احسان هستم مسافر، خدا را هزاران بار شاکرم از دادن این فرصت و از آقای مهندس و خانواده‌شان سپاس‌گزارم بابت تمام آموزش‌ها، از ایجنت و گروه مرزبانی شعبه صالحی تشکر می‌کنم بابت این جایگاه خدمتی و به دبیر و نگهبان هم خدا قوت می‌گویم و ارادتمند تک‌تک شما هستم. درراه که می‌آمدم با خود گفتم که می‌روم که چه بگویم تا حق مطلب ادا شود در این چنددقیقه‌ای که فرصت دارم؟ ندای درونم گفت که قرار نیست که حق مطلب را ادا کنی، حق مطلب ادا شده، تو فقط باید شکرگزاری کنی و سپاس‌گزار باشی. امروز یک تلنگری است برای اینکه من به یاد بیاورم، این روزها یادآوری تمام عمر من است، یک تلنگری این روزها به من زده می‌شود که من قدردان و سپاس گذار باشم، از ابتدا قدردان رب‌العالمین خداوند منان و ایزد توانا و قادر این خداوند عزیز (و هو العزیز الحکیم) این رحیم و رحمان، کلام‌الله را که باز می‌کنیم اولین آیه یک رمز دارد و رمز آن این است که الحمد و لله رب‌العالمین یعنی به تو می‌گوید که اگر تو این رمز را یاد بگیری، راز برایت نمایان می‌شود. سپاس‌گزاری و قدردانی اولین قدم است در تمامیِ مراحل زندگی بایستی به یاد بیاوریم و فراموش نکنیم چه کسانی به ما کمک کردند که از بٌعد زندگی اول به دوم برسیم از پدرانمان، مادرانمان از ناپدری‌ها و نامادری‌هایمان، قدردانشان باشیم و سپاس‌گزاری کنیم، این روزها تذکر و یادآوریِ این چیز است و این همان رمز است. امروز جشن هفته راهنما در کنگره 60  است و حکایت راهنما هم خارج از این مطلب نیست.

در کتاب شازده کوچولو، می‌گوید: شجاعانه‌ترین کلمه‌ای که گفتی چه بوده؟ می‌گوید کمک، کمک نشانه‌ی تسلیم شدن نیست برعکس نشانه‌ی تسلیم نشدن است، نشانه‌ی امید است، من یک روزی از خدای خودم کمک خواستم که من را از این افیون خلاص کند و ندای صدای من و نداهای عزیزانی مثل من را خداوند شنید و راهنمایی را در این زمین قرارداد که راه رها شدن از این افیون و تاریکی را به من نشان بدهند، نه‌فقط برای من بلکه برای عالم (و ما ارسلناک الی رحمت للعالمین) و ما کسی را نفرستادیم مگر اینکه رحمتی باشد برای این عالم، این دانشمند، این معلم عزیز، استاد بزرگوار، این مرد دوست‌داشتنی، این کسی که علم را می‌گیرد و پخش می‌کند. امروز بایستی به یاد بیاورم که چه موقع کمک خواسته‌ام و این انسان توانمند و توانا، بابت مأموریتی که داشت انسان‌هایی را پرورش داد که قبلاً همه کمک خواسته بودند و دست یاری به انسان‌های دیگر دراز کردند، برای رهایی از این دام از این سیاهی و تاریکی، از این بی‌مهری، به رسم کنگره بایستی همیشه یاد بیاورم این روزهای خودم را و بایستی پاکتی تهیه کنم، (این حرف‌ها را از جایگاه یک رهجو عرض می‌کنم): بایستی قدردان بود من بایستی پاکتی تهیه کنم و دلنوشته ای در آن بگزارم، دلنوشته ای که دلم، احساسم و وجودم را در قلم بیاورم و سیاهه‌ای بنویسم که بتوانم گوشه‌ای از زحمات را جبران کنم و در کنار آن مبلغی، آن پاکت را به راهنمای عزیزم که به من کمک کرد از سیاهی‌ها بگذرم و به سمت نور بروم، هرکجا که هست باید به آن برسانم. حکایت این پاکت حکایتی نیست که همه‌ی منظور آن راهنما باشد، غالب آن برای خودِ من است و برای اینکه من از مثلث تاریکی فاصله بگیرم چون اولین ضلع مثلث تاریکی فراموشی است، اول فراموش می‌کنی و بعد طغیان می‌کنی و عصیان می‌کنی، اگر همیشه این را به یاد بیاوری هیچ‌گاه دچار منیت نمی‌شوی، من باید این قدردانی را بکنم که لکنود و لکفور نشوم. من به تمام راهنماهای کنگره 60 تبریک می‌گویم مخصوصاً راهنمایان همسفران محترم و راهنمایان مسافران عزیز و امیدوارم که در این راستا زندگی‌شان غرق نور و شادی و عشق باشد و خداوند این خدمتشان را به زندگی‌شان بازگرداند امروز قرار است گل بگوییم و گل بشنویم و یک هفته‌ی پر از عشق و محبت و قدردانی را در کنار هم بگذرانیم، قدردان خدای خودمان رب‌العالمین باشیم و رمز تشکر و قدردانی را یاد بگیریم که تمام اسرار و راز نمایان بشود. خیلی ممنون که به صحبت‌های من گوش کردید.

 

تایپ و تنظیم: مسافر اسماعیل لژیون هشتم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .