English Version
English

هفته راهنما مبارک باد

هفته راهنما مبارک باد

به پاس تمام عاشقانه‌هایی که پای رویشمان نثار کردید، مقام والای‌تان را ارج می‌نهیم.

هفته راهنما را در رأس به جناب مهندس دژاکام و شما راهنمایان با عشق و محبت تبریک و تهنیت عرض می‌کنیم و امیدواریم در مسیر عشق و نور همواره بدرخشید و سلامت و پایدار باشید.

به مناسبت «هفته راهنما»، راهنمایان نمایندگی زاگرس دلنوشته‌ای ارائه دادند که تقدیم نگاه همیشگی شما می‌گردد.


 

دلنوشته راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)

هفته راهنما را به آقای مهندس، خانم آنی بزرگوار، استاد امین، خانم کماندار عزیز و خانم شانی تبریک می‌گویم و امیدوارم همیشه پاینده و سلامت باشند تا من به‌عنوان یک رهجو بتوانم از این عزیزان آموزش بگیرم و به‌کار ببندم و همچنین این هفته را به راهنمایان عزیزم خانم قصه و خانم مرجان عزیز تبریک می‌گویم و به خاطر آنچه به من آموختند از آن‌ها سپاسگزارم و در آخر به همه راهنمایان کنگره ۶۰ تبریک و خدا قوت می‌گویم و خدا را شکر می‌کنم به‌خاطر داشتن راهنما و الگوی بزرگی به نام آقای مهندس دژاکام که در هر جایگاهی که باشم چه در کنگره ۶۰ و چه در زندگی به‌عنوان یک رهجو همیشه فرمانبردار آقای مهندس هستم و سعی می‌کنم همیشه از ایشان بیاموزم و عمل کنم. از ایشان یاد گرفتم که سن یک عدد است و ما هر روز باید تلاش کنیم، یاد بگیریم و به‌درستی حرکت کنیم تا انسان بهتری باشیم و همیشه سعی کنیم از مسیر درست منحرف نشویم.

هفته راهنما برای من یادآور صبر و گذشت آقای مهندس و خانواده محترم ایشان و راهنمایان عزیزم است که در لحظه‌لحظه زندگی‌ام جایی که حتی از طرف نزدیک‌ترین افراد زندگی‌ام رانده شده بودم، این عزیزان از عصاره جانشان از وقت و زندگی‌ خود به من بخشیدند تا من بتوانم دوباره بایستم و زندگی خود را از نو بسازم. چقدر شیرین است، بودن در کنار کسانی‌که کلامی جزء عشق و محبت بر زبانشان جاری نمی‌شود و تو می‌توانی با تمام وجودت همه حس‌های خوب را از آنها دریافت کنی. جایگاه راهنمایی؛ یعنی بخشیدن. یعنی؛ هر آنچه می‌دهی، چندین برابر دریافت می‌کنی، آموزش می‌دهی و در عوض می‌آموزی. عشق می‌ورزی و هر روز عاشق‌تر می‌شوی. اشک می‌ریزی و هر روز زلالتر می‌شوی. در آغوش می‌گیری و هر روز صبورتر می‌شوی و در آخر سپاسگزار خداوندی هستم که این فرصت را به من داد که همه حس‌های خوب را با هم تجربه کنم و طبق پیام آقای مهندس: «از خداوند خواستارم که یاریم دهد تا خدمتگزار دردمندان باشم نه آقا و سرور آنها».

دلنوشته راهنما همسفر نرگس (لژیون دوم)

در ابتدا هفته راهنما را تبریک عرض می‌کنم، خدمت استاد و راهنمای بزرگ کنگره ۶۰، آقای مهندس دژاکام و کلیه راهنمایان کنگره ۶۰ و خدمت این عزیزان خدا قوت عرض می‌کنم. هیچ زمانی روزی را که با کوله باری از غم و اندوه و ناامیدی وارد کنگره شدم را فراموش نمی‌کنم، زمانی‌که همه با تحقیرها و سرزنش‌هایشان باعث بزرگ‌تر شدن غم من شدند و تنها کسی‌که مأمن امنی شد برای تمام دردها و رنج‌هایم راهنمایی بود از جنس عشق و محبت، آغوشی که بدون قید و شرط برای همه خستگی‌هایی که از جهان تاریکی‌ها با خود به همراه آورده بودم تسکین و مرهمی شد، بر روی زخم‌های جسم و روانم. روز اولی که وارد کنگره شدم، محبتی از راهنمای عزیزم دریافت کردم که اولین جرقه زده شد برای اینکه تبدیل به انسانی شوم که چنین محبتی از خودم نسبت به دیگران داشته باشم و باعث شد خواسته‌ای در من شکل بگیرد که تمام تلاش خود را برای رسیدن به جایگاه راهنمایی که اولین مؤلفه آن عشق به خدمت و عاشق انسان‌ها بودن است در من ایجاد شود و با کمک و آموزش‌های راهنمای عزیزم موفق شدم که جایگاه‌های خدمتی را تجربه کنم و توانستم در جایگاه راهنمایی شروع به خدمت کنم و حس و حال خیلی زیبایی را در این جایگاه کسب کردم.

یکی از اتفاق‌هایی که در جایگاه راهنمایی می‌افتد این است که هر رهجویی با داستان خودش وارد لژیون می‌شود و راهنما با تک‌تک این عزیزان با همه دردها و رنج‌ها همسو می‌شود و سفری آغاز می‌کنند که از جهان تاریکی‌ها به طرف روشنایی‌ها حرکت می‌کنند و در نهایت به وادی عشق خواهند رسید و برای منِ راهنما، دیدن تغییر یک انسان که حال بد و خراب روزهای اولش از بین می‌رود و به درجه‌ای از حال خوش می‌رسد که می‌تواند به دیگران خدمت کند، بهترین اتفاقی است که در جایگاه راهنمایی تجربه کرده‌ام و امیدوارم خداوند توفیق دهد بتوانم به‌درستی رسالتی که بر عهده‌ام است را به انجام برسانم.

دلنوشته راهنما همسفر زینب (لژیون سوم)

به نام خدایی که دوست داشتن را آفرید. هفته راهنما را به اسطوره عشق و محبت، پیام‌آور آرامش، فرشته نجات انسان‌های دربند جهل و تاریکی، پیک رهایی و شادی درمان دردمندان، مظهر خوبی‌ها و نیکی‌ها و آرامبخش دل‌ها، آقای مهندس حسین دژاکام، اساتید ایشان و خانم آنی بزرگوار، اولین راهنمای گروه خانواده تبریک عرض می‌کنم و همچنین تبریک به راهنمای مهربان و صبورم خانم نرگس عزیز و تمام راهنمایان و راهنمایان تازه‌واردین کنگره ۶۰ به ویژه راهنمایان ارجمند شعبه زاگرس. خداوند را شاکر و سپاسگزارم که در این بُعد از زندگی به من اجازه داده شد در کنگره باشم و از حضور این عزیزان بهره‌مند شوم و آموزش بگیرم و به من لیاقت خدمت به بندگانش را عطا کرد. خدمت با آگاهی و حس خوب، حال خوش را به همراه دارد و راهنمایی سرشار از عشق و محبت و حس خوب است. خدمت راهنمایی، بزرگ‌ترین نعمتی است که خداوند در مسیر زندگی من قرار داد و من در هر خدمتی که باشم، رهجوی آقای مهندس و کنگره هستم. زمانی می‌توانم رهجوی فرمانبرداری باشم که خوبی‌هایی که در این مسیر، در حق من توسط افراد زیادی انجام شده‌است، در کنگره فراموش نکنم، به‌خصوص راهنمای عزیزم، راهنمای مسافرم و مسافرم که اجازه ورود به کنگره را به من داد و هیچگاه یادم نرود که راهنمایی بخشی از پروسه درمان است.

بهترین حس و حال و انگیزه‌ام در کنگره ۶۰، عشق و محبت است؛ زیرا خودم با تمام وجود این عشق و محبت را در کنگره حس کردم، وقتی به از خود گذشتگی و فداکاری آقای مهندس، خانواده محترم ایشان و همه خدمتگزاران کنگره ۶۰ که بدون هیچ چشم داشتی برای احیای انسان‌ها تلاش می‌کنند، نگاه می‌کنم دیگر سخنی باقی نمی‌ماند و اکنون وظیفه من در قبال چنین انسان‌هایی که با تمام وجودشان، خود را در اختیار دیگران قرار می‌دهند چیست؟ من حس خوب، عشق، محبت و ایمان را در چشمان پر از اشک همسفری دیدم که لحظه رهایی مسافر خود با گرفتن گل رهایی از دستان پر از مهر آقای مهندس تماشا می‌کرد. من عشق و محبت را در چشمان کودکی که کنگره، پدرش را به او هدیه داده بود دیدم و عشق و محبت را در اشک‌های مادری که فرزند خود را از منجلاب اعتیاد پس گرفته بود دیدم و تمام این حس‌های خوب عامل انگیزه و حضور من در کنگره است. در کتاب «عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر» آمده است: «انسان برای آموزش و خدمت قدم به حیات نهاده است و جایگاه راهنمایی هم آموزش است و هم خدمت، خدمتی پر از عشق بلاعوض». امیدوارم که بتوانم ادامه دهنده این زنجیره عشق باشم و صادقانه و عاشقانه در این جایگاه خدمت کنم و چراغ راهی باشم برای کسانی که راه را گم کرده‌اند و امیدوارم در هر جایگاه خدمتی که هستیم، بهترین بهره را از آن ببریم و از خداوند خیر و برکت و سلامتی برای بنیان کنگره، خانواده محترم ایشان، راهنمای عزیزم و تمام خدمتگزاران کنگره ۶۰ را خواستارم.

دلنوشته راهنما همسفر نرگس (لژیون چهارم)

خدا را شاکر و سپاسگزارم بابت حضور در کنگره ۶۰ و دریافت آموزش‌های کنگره۶۰. در ابتدا این هفته را خدمت آقای مهندس، اولین استاد راهنمای کنگره ۶۰ تبریک عرض می‌کنم و همچنین خدمت خانواده محترم ایشان که همگی در جایگاه راهنمایی بهترین الگوها برای حرکت یک راهنما هستند و همچنین به تمام راهنمایان کنگره ۶۰ و راهنمای خودم خانم زهرا عزیز تبریک عرض می‌کنم. در مورد جایگاه راهنمایی و حس و چیزی‌که باعث شد من علاقه پیدا کنم در این جایگاه قرار بگیرم در وهله اول، خود جایگاه راهنما بود؛ یعنی شخصیت و جذبه این افراد و ارزش و احترامی که برای این جایگاه قائل بودند، چنین تصور می‌کردم که این افراد نسبت به تمام مطالب آگاهی و دانایی دارند و این برای من خیلی خوشایند بود و دوست داشتم این جایگاه را تجربه کنم؛ ولی چیزی‌که از همان ابتدا متوجه آن شدم این مسئله بود که رسیدن به این جایگاه آسان و راحت نیست و باید برای آن تلاش کنم. وقتی با خواست قلبی و تلاش توانستم شال راهنمایی را از دستان آقای مهندس دریافت کنم، هنوز باور نمی‌کردم که توانستم در این جایگاه قرار بگیرم و همان لحظه با دریافت شال از دستان آقای مهندس فهمیدم که جایگاه خیلی باارزشی را دریافت کردم و آن لحظه بهترین لحظه و بهترین حال برای من بود و با پیمانی که بستم، دانستم مسیر سخت و دشوار، ولی همراه با آرامش در پیش دارم. زمانی‌که در جایگاه راهنمایی قرار گرفتم  و شروع به خدمت کردم از همان ابتدا هدفم  تغییر خودم بود، چون فهمیده بودم در این جایگاه افراد بهتر گره‌های درونی خودشان را پیدا می‌کنند و اینکه راهنمایی بخشی از پروسه درمان است؛ پس من هم به دنبال درمان خودم بودم، ولی چیزی‌که به من کمک می‌کرد به این هدف برسم، این بود که من باید این مسیر را برای انسان‌های دیگر نیز باز کنم تا بتوانیم در کنار هم به نتیجه مطلوب برسیم.

وقتی در این جایگاه آموزش دادن، آموزش گرفتن و کمک به افرادی که در تاریکی خود زندگی می کردند را در کنار هم انجام بدهیم، بهترین اتفاقات و بهترین حس‌ها را قطعاً تجربه خواهیم کرد. این جایگاه سراسر عشق و حال خوش است و این حال خوش با رهایی رهجو به اوج خود می‌رسد و تو فکر می‌کنی چیزی بهتر و ارزشمندتر از این وجود ندارد؛ ولی هر چه در این مسیر جلوتر می‌رویم و هرچه پربارتر و افتاده‌تر می‌شویم، می‌فهمیم که این حال خوش هیچ وقت تمام نمی‌شود. تو به چیزی رسیدی که هرچه بیشتر بدهی، بیشتر دریافت می‌کنی و اینکه بتوانی یک انسان را از اوج ناامیدی و تاریکی‌ها به امیدواری و روشنایی برسانی، بسیار لذت‌بخش و شیرین است و برای تغییر، همین‌ها به تو کمک می‌کند و یک زمانی متوجه می‌شوی بسیار تغییر کردی، بدون اینکه سختی را متحمل شده باشی و این همان خاصیت جایگاه راهنمایی است. در این مسیری که تو قدم برداشتی خانواده‌ها و کودکان، رنگ شادی و صدا شادی را دوباره دریافت می‌کنند، آیا چیزی بهتر ازاین وجود دارد؟ از نظر من هیچ چیزی ارزشمندتر از این نیست. کلام آخر اینکه رسیدن به این جایگاه سخت است؛ ولی چیزی‌که در این جایگاه دریافت می‌کنیم، قابل توصیف نیست، باید در این جایگاه قرار بگیریم تا بتوانیم بهترین حس‌ها و عشق به مخلوق را یاد بگیریم. در آخر قدردان آقای مهندس و خانواده‌‌ ایشان هستم که چنین آموزش‌هایی و مسیری را پیش روی زندگی من قرار دادند.

دلنوشته راهنما همسفر نرگس (لژیون پنجم)

«چشمان باز را ببندید و دریچه قلب را باز نمایید، آنگاه خواهید دید که قدم‌هایتان به سویی می‌روند که روزی از آن راه به زمین آمده‌اید؛ پس خوب گوش کنید تا صداها را بشنوید و در اعماق وجودتان به فراسو راه یابید». در ابتدا این هفته را به جناب آقای مهندس، خانواده محترم ایشان، تمام راهنمایان کنگره ۶۰ و راهنمای عزیزم خانم زهرا تبریک عرض می‌کنم و برای همگی خیر و برکت خواهانم. راهنما؛ یعنی سراسر عشق، امید و صبر. راهنما؛ یعنی از خود گذشتن برای رسیدن به خود. راهنما؛ یعنی بخشیدن آرامش و لبخند. هر جایگاهی در کنگره ۶۰ برای خود عظمتی دارد و به ما تجربه‌ای جدید خواهد داد. یک راهنما تلاش می‌کند بدون چشم داشت چیزی‌که آموزش دیده است را به دیگران آموزش دهد. همه می‌دانیم که جایگاه راهنمایی بخشی از پروسه درمان و سراسر آموزش است و من در هر جایگاهی که باشم، ابتدا به خودم خدمت و در ادامه برای حال خوش دیگران تلاش می‌کنم.

تمام جشن‌های کنگره برای من حکم یادآوری را دارند؛ اینکه من قبل از کنگره در کجا قرار داشتم و الان در چه جایگاهی هستم. یک روز خودم با تمام ناامیدی‌ها وارد کنگره شدم و امروز برای امید دادن به دیگران تلاش می‌کنم. این هفته به من یادآوری می‌کند که بابت جایگاهی که امروز در آن خدمت می‌کنی  در هر لحظه شکرگزار خداوند و قدردان آقای مهندس وعزیزانی باشم که من را در این مسیر یاری دادند. فراموش نکنیم که همه ما رهجوی آقای مهندس و کنگره هستیم و اگر می‌خواهیم همیشه حال خوشمان پایدار باشد، فرمانبرداری، رعایت قوانین و حرمت‌ها را فراموش نکنیم که این دو بهترین هدیه برای راهنما است و از آقای مهندس بسیار سپاسگزارم که اجازه دادند من هم عضوی از خدمتگزاران کنگره ۶۰ باشم.

دلنوشته راهنما همسفر سمیه (لژیون ششم)

در ابتدا هفته راهنما را به اولین راهنمای کنگره ۶۰ آقای مهندس، استادان ایشان، خانم آنی بزرگ، راهنمای عزیزم خانم زهرا، ایجنت شعبه خانم نرگس عزیز و تمامی راهنمایان به خصوص راهنمایان شعبه زاگرس تبریک عرض می‌کنم و امیدوارم همیشه حال دلشان خوب باشد و خدا را شاکر و سپاسگزارم که با کنگره ۶۰، این مکان مقدس آشنا شدم. هر خدمتی برای خودش حال و هوایی دارد، جایگاه کمک راهنمایی هم بسیار لذت بخش است. یک راهنما در جایگاه کمک راهنمایی وظیفه دارد بر مبنای عدالت، معرفت و عمل‌سالم در راستای اهداف کنگره حرکت کند و در این راستا راه درست را به رهجو نشان دهد. افرادی که در کنگره تلاش می‌کنند و شال کمک راهنمایی را دریافت می‌کنند، وقتی در جایگاه کمک راهنمایی قرار می‌گیرند، قطعاً آن عشق و محبتی که در وجودشان هست خیلی بیشتر می‌شود و با تمام وجود و بدون چشم داشت می‌خواهند که فرد مصرف‌کننده‌ای را به رهایی برسانند و افراد را به صراط مستقیم نزدیک کنند. من هم از خداوند شاکر هستم که به من این اجازه را داد که بتوانم با خدمت در این جایگاه به خودم خدمت کنم و رشد کنم.

استاد سردار در «کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر» می‌فرمایند: «ما برای خدمت و آموزش پا به این هستی گذاشته‌ایم»؛ وقتی خوب فکر کنیم متوجه می‌شویم که رسالت همه ما در این دو کلمه خلاصه می‌شود و با آموزش دادن در لژیون، ابتدا به خودم خدمت می‌کنم. با ایمانی که به این مسیر دارم مطمئن هستم بخشی از رسالت انسان بودن را انجام و یا در مسیر آن گام برمی‌دارم؛ بنابراین احساس رضایت و آرامشی دارم که تا قبل از راهنما شدن این را احساس نمی‌کردم. روزی که در آزمون شرکت کردم و بعد از گذشت دو ماه به من خبر رسید که در آزمون کمک راهنمایی قبول شدم، واقعاً حس بسیار شیرین و خوبی داشتم که نمی‌شود توصیف کرد و هر کس باید خودش آن را حس کند تا متوجه شود که چه حسی دارد. وقتی خدمتی در کنگره می‌گیریم باید ببینیم هدفمان چیست و این خدمت چه تأثیری در زندگی من و دیگری خواهد داشت. هر خدمتی می‌تواند باعث ایجاد تغییرات مثبت در جهت ارزش‌ها و باعث رشد دانایی، عشق، ایمان و معرفت من و دیگران شود.

من خدمت کردن در کنگره را اول از مهمانداری، مسئول پذیرایی و … شروع کردم و حس و حال خیلی خوبی داشت و حال خوشی که از خدمت به دست می‌آوردم باعث شد که بخواهم حال خوش خدمت در جایگاه‌های مختلف خدمتی را تجربه کنم. سال اول که آزمون شرکت کردم به لطف خداوند توانستم در جایگاه راهنمای تازه‌واردین خدمت خود را شروع کنم؛ پس لازم است برای انجام هر خدمتی خودم پیش قدم شوم و تمام توانم را برای انجام هر چه بهتر آن خدمت به کار ببرم. توصیه‌ای به سفر اولی‌های عزیز دارم، روزی که وارد کنگره می‌شوید و حال خرابی دارید سعی کنید با گرفتن خدمت در کنگره آن حس خوب را به خودتان انتقال دهید. وقتی خدمتی در کنگره انجام می‌شود، قطعاً حس و حال خوب به خود همسفر برمی‌گردد و از وقتی‌که وارد کنگره شدم همیشه آرزوی چنین روزی را داشتم. جایگاه کمک راهنمایی جایگاه بسیار حائز اهمیت و حساسی است. از خداوند می‌خواهم به من این قدرت را دهد تا بتوانم در این مسیر موفق و سربلند باشم. در آخر هم از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان و راهنمای عزیزم خانم زهرا بسیار سپاسگزارم‌ که اگر امروز من حال خوبی دارم و آرامش و آسایش در زندگی من جاری است به خاطر وجود بسیار باارزش این عزیزان است و سلامتی برایشان خواستارم .

دلنوشته راهنما همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر نرگس

قبل از هر چیز هفته راهنما را به بنیان و نگهبان کنگره ۶۰ که اولین راهنمای کنگره ۶۰ می‌باشند و همچنین راهنمایان بسیار گران‌قدرشان تبریک و تهنیت عرض می‌‌کنم. هفته راهنما را به سرکار خانم آنی، اولین راهنمای گروه خانواده و همسفران کنگره ۶۰ تبریک و تهنیت عرض می‌نماییم. هفته راهنما را به‌تمامی راهنمایان ارجمند کنگره ۶۰ تبریک می‌گویم و همچنین به راهنمایان نمایندگی زاگرس به ویژه راهنمای خوبم خانم نرگس عزیز تبریک می‌گویم. استاد سردار در کتاب «عبور از منطقه ۶۰درجه زیر صفر» می‌فرمایند: «عشق به دانستن و یافتن، مانند سکه‌ای است که هر دو طرف آن یک جور است». تشنگی در مسیر آموزش؛ یعنی یک قدم نزدیک شدن به آگاهی و چه زیبا در این مسیر، راهنمایانی از جنس نور ما را همراهی می‌کنند و چه قدر خوشبختم که بعد از تاریکی‌ها به نور کنگره رسیدم، تمام ناامیدی‌ها تبدیل به امیدی شد وصف ناپذیر، من این حال خوش را مدیون کنگره هستم و از خداوند می‌خواهم یاری‌ام کند تا خدمتگذاری برای دردمندان باشم. راهنما؛ یعنی تجربه و حس ناب، عاشقی کردن و سرخوشی از حال خوش دیگران و در یک کلام؛  یعنی وادی عشق و محبت. امیدوارم شایسته این جایگاه باشم و امانتدار خوبی برای حرمت و مطالب کنگره ۶۰ باشم و آنچه فرا می‌گیرم را به‌درستی در اختیار رهجویانی که راهنمایان آینده هستند بگذارم.

 

سپاس از همه راهنمایان عزیز شعبه زاگرس، مسیر زندگی‌تان همیشه سبز باد.

 

عکاس خبری: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر نرگس (لژیون چهارم)
ویراستاری و ارسال: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر نرگس (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی زاگرس

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .