هشتمین جلسه از دوره بیست و ششم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره 60؛ نمایندگی حسنانی با استادی راهنمای محترم امیر، نگهبانی مسافر علیرضا و دبیری مسافر علی با دستور جلسه "هفته راهنما" ، روز شنبه 8 اردیبهشت ماه 1403، ساعت 17 آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
خدا را شکر میکنم که در این جایگاه قرار گرفتم تا خدمت کنم و آموزش بگیرم، این هفته، هفته قشنگی است، در کنگره 60 چهار هفته را جشن میگیریم که شامل جشن راهنما، جشن همسفر، جشن دیدهبان و جشن مرزبان و ایجنت میباشد، چیزی را که من از این جشنها برداشت کردم این است که باید سپاسگزار باشم، زیرا من معتقد هستم که همانگونه که یک گیاه را آفت میزند آفت انسانیت هم ناسپاسی است، اگر ما انسانها نسبت به رب و مربی خودمان که برای ما وقت و انرژی میگذارد ناسپاس و قدرنشناس باشیم آفت وارد زندگیمان میشود، خواسته و ناخواسته رو به زوال خواهیم رفت.
در مورد دستور جلسه اگر بخواهم حس خودم را در جایگاه یک رهجو بگویم این است که قبل از اینکه وارد کنگره بشوم یک انسان افسرده، ناامید و عصبی بودم و به این موضوع فکر میکردم که قبل از کنگره چه چیزی داشتهام به هیچ چیزی نرسیدم، من در سن نوجوانی مصرفم شروع شد اول از مشروب شروع کردم و بعد به مصرف گل، تریاک، شیشه و هروئین رسیدم و از نظر اجتماعی،خانوادگی،مالی هیچ جایگاهی نداشتم، خاطرم نیست صبحی از خواب بیدار شده باشم و حالم خوب باشد، صبح قبل از مصرف هروئین 30 الی40 سیسی متادون میخوردم تا بتوانم 7 طبقه پله را پایین بیایم تا به ماشینم برسم و در آنجا مصرف کنم و من هر چی فکر میکنم قبل از وارد شدن به کنگره هیچ چیزی نداشتم و خیلی هم سخت سفر کردم در سن و سال پایین که بودم پدرم را که مصرف کننده بود از دست دادم و در نهایت جنازهاش را پیدا کردیم من پدر نداشتم که حمایت پدرانه وارد زندگیام بشود وقتی من وارد لژیون راهنمایم شدم برای من خیلی انرژی میگذاشت تا بتواند من را از این منجلاب بیرون بکشد هر چقدر فکر میکنم در این ده سالی که در کنگره هستم نتوانستم برای راهنمایم کاری انجام بدهم تا جبران زحماتش بشود به عنوان مثال همیشه در تخیلاتم وقتی که در سفر اول بودم فکر میکردم اگر کلیه راهنمایم از کار بیافتد و گروه خونیش با من یکی باشد من به بیمارستان بروم و یک کلیهام را به او هدیه کنم و واقعا دوست داشتم برایش به یک نحوی جبران کنم.
آنقدر بی اعتبار بودم که خانوادهام من را ترد کرده بودند و کلید خانهام را نداشتم و وقتی که همسرم میخواست جایی برود درب را از پشت قفل میکرد و چیزی به عنوان کلید دست من نبود اما حالا کلید شعبه را دست من میدهند و این به لطف جناب مهندس و آن اعتباری که راهنمایم به من انتقال داده است میباشد و من چگونه میتوانم برایش جبران کنم؟ با یک پاکت و یا دلنوشته!
روز رهایی من با روز رهایی راهنمایم در یک روز است ولی با اختلاف ده سال، هنوز آن شوق ذوق روز رهایی را که میخواستم از آقای مهندس گل رهایی را دریافت کنم یادم نمیرود، روز راهنما اولین کاری که کردم حضوری رفتم پیش راهنمایم تا با ایشان ملاقات کنم وقتی که کنارش راه میرفتم و با هم صحبت میکردیم دیدم آن حس اطمینان را به من دارد احساس کردم که از من راضی است و این بهترین کادو هفته راهنما بود که من به راهنمایم دادم ایشان متوجه شدند که خانوادهام کنارم آرامش دارند و من دیگر آزارم به کسی نمیرسد من به درمان رسیدهام و دارم خدمت میکنم نه فقط خدمت در کنگره بلکه به نظر من مسافری که به کنگره میآید اگر نتواند در خانهاش خدمتگزار باشد به درمان نمیرسد اگر نسبت به همسفرش سپاسگزار نباشد به درمان نخواهد رسید اینها را راهنمایم در من میدید و این بهترین کادویی بود که من میتوانستم به راهنمایم بدهم و این آموزشها را توانستهام از راهنمایم بگیرم و انجام بدهم.
امسال من ایجنت هستم و 4 سال است که لژیون دارم من اگر خدمت کردن را یاد گرفته باشم صددرصد بیرون از کنگره هم میتوانم خدمتگزار خانواده، همسایه و یا جامعهام باشم منِ رهجو جدای از اینکه باید با پاکت و یا کلامی از راهنمایم تشکر کنم میتوانم با عملکرد درست هم این کار را انجام دهم منِ راهنما زمانی خوشحال هستم که رهجوهایم مرتب با لباس سفید، سروقت، همه کارهایشان را درست انجام بدهند و درست سفر کنند این بهترین کادو برای من است که میتوانم از لژیونم دریافت کنم.
دوشنبه جشن راهنما در شعبه برگزار میشود همه رهجوها سعی کنند به احترام راهنماهایشان با لباس سفید منظم و مرتب سرساعت تشریف بیاورند که به بهترین نحو ممکن از راهنمایان تشکر و قدردانی کنیم.
تا الان نزدیک به 8 هزار نفر برای امتحان راهنمایی ثبتنام کردهاند و تا 10 هزار نفر هم خواهد رسید باید کل کتابها، نوشتارها،40سیدی و همچنین پروتکل را بلد باشند، آزمون خیلی سختی است شاید 500 نفر قبول بشوند و از آن 500 نفر 400 نفر شال بگیرند و آن 400 نفر دوره ببینند که شاید به 100 نفر آنها لژیون برسد یعنی میخواهم بگویم شال راهنمایی اگر گردن من و دوستان دیگر است ما یک دورهای را گذراندهایم تا به این جایگاه برسیم آقای مهندس اعلام کردند که یک راهنمای کنگره60 از استاد دانشگاه هم قویتر است ما هرچه داریم از این افراد داریم بهتر است دوشنبه در جشن راهنما به بهترین شکل از آنها تشکر کنیم.
تهیه و تنظیم: گروه سایت شعبه حسنانی
- تعداد بازدید از این مطلب :
250