همسفر عاطفه
درود خدمت بهترین معلم، استاد و راهنما. من معلم، استاد و راهنماهای زیادی داشتم ولی روزی که گفتند لژیون انتخاب کنید مهر عجیبی از شما به دلم نشست و برای ورود به لژیون مجبور شدم گریه کنم؛ چون لژیون شما بسته بود! اما به نظرم این گریه و صبر ارزشش را داشت که در کنار راهنمای عزیزی چون شما و دوستان عزیزم هستم. اولین بار است در زندگیام که حرف و صحبتهای یک شخص آنقدر روی من تأثیر میگذارد.
از صمیم قلب برایتان از خدا بهترینها را میخواهم. امیدوارم انرژی که برای ما رهجوها میگذارید را خداوند صد برابر بیشتر به زندگیتان برگرداند. دوستتان دارم.
همسفر مهناز
در ابتدا هفته راهنما را به راهنمای عزیزم خانم زینب و تمام راهنماها در کنگره۶۰ تبریک عرض میکنم. اگر بخواهم چیزی در وصف راهنمای عزیزم، خانم زینب، بگویم اینکه ایشان برای من مانند یک رب و یا مربی در زندگی است چون من در اعماق تاریکیها بودم. واقعا اسم راهنما در شأن و شخصیت ایشان است. با تمام وجود حس کردهام که مثل شمع میسوزد تا بتواند ذرهای از تاریکیهای مرا کم کند و به سوی نور و روشنایی هدایت نماید. خانم زینب آنقدر به رهجوهایش عشق میورزد که گویی مادر آنهاست، مادری دلسوز و مهربان، در عین حال با اقتدار و محکم! در لژیون خدمت میکند تا ما بیشتر خودمان را بشناسیم و از ناامیدی دور باشیم و بتوانیم بهتر زندگی کنیم. شک ندارم این همه خوبی که به ما میکند چندین برابر به خودش و زندگیش برمیگردد و از همینجا میخواهم به راهنمای عزیزم خانم زینب بگویم که تا جان در بدن دارم، با تمام وجود و از اعماق قلبم دوستش دارم.
همسفر سبا
راهنمای عزیزم تو را به چه مانند کنم؟ دل دریاییات لبریز از آرامش است و همچون کوهی استوار در برابر ناملایمتها ایستادهای و همچون ابر، باران پرشکوه معرفت را در ضمیر خشک ما فرو میریزی. خورشید نگاهت گرمابخش وجود ماست و حرارت آن، کلبهی سرد ناامیدی ما را گرم میکند و نور امیدی است بر دل تاریک ما. خندهی زیبایت طراوت لحظههای ابهام و زیباییبخش خانهی وجود ماست و این یعنی اصالت، یعنی رسالت. بانوی زیبای خلقت همیشه همینگونه باش؛ روزت هزاران هزاربار مبارک.
اندر دل من بدین عیانی که تویی
وز دیده من بدین نهانی که تویی
وصّاف ترا وصف نداند کردن
تو خود به صفات خود چنانی که تویی
همسفر حمیده
من وقتی وارد کنگره شدم راه درست زندگی کردن را نمیدانستم اما در کنار راهنمای عزیزم مسیر درست را یاد گرفتم. با تقدیر و تشکر شایسته از راهنمای فرهیخته سرکار خانم زینب که با نکتههای دلاویز و گفتههای بلند، صحیفههای سخن را علمپرور نمود و همواره راهنما و راه گشای نگارنده هستند.
همسفر فرزانه
هفتهی راهنما را به بنیانگذار کنگره۶۰ و تمامی راهنمایان گرانقدر، به ویژه راهنمای خودم، خانم زینب تبریک میگویم و بابت زحمات زیادی که برای من کشیدند و بدون هیچ دستمزدی آرامش، شور و شادی را به خانهی من و فرزندانم هدیه کردند سپاسگزارم.
من زمانی که وارد کنگره شدم، حال خوبی نداشتم چون در آن زمان در شرایطی بودم که اگر کنگره نبود شاید این زندگی ادامه پیدا نمیکرد و سرنوشت من و مسافرم از یکدیگر جدا میشد و اینگونه بگویم، من زندگی و آرامشم را مدیون کنگره و راهنمای خوبم، خانم زینب هستم که مانند فرشتهای بودند که با سخنان دلنشین و آموزشهایشان، من را به سمت روشنایی هدایت کردند. قبل از کنگره فکر میکردم باعث و بانی تمام مشکلات زندگی من، مسافرم است اما با آموزشهایی که گرفتم، متوجه شدم من هم در آن مشکلات سهیم بودم. خانم زینب نوری در تاریکی برای من بودند که با دیدن آن نور، راه خودم را پیدا کردم و ادامه میدهم تا به روشنایی برسم و بتوانم همسر و مادر خوبی برای فرزندانم باشم و این آرامش امروز و حال خوشم، همه به خاطر از خود گذشتگیهای شما، راهنمای عزیزم بوده و از اعماق قلبم امیدوارم هزاران برابر این محبت، به زندگیتان باز گردد.
همسفر باران
خانم زینب عزیزم از شما ممنونم که در روزهای سخت، که همه درها به رویم بسته شده بود و راه به جایی نداشتم، به من انگیزه و قدرت دادید تا در برابر مشکلاتم قوی باشم. وقتی نزدیکترین افراد زندگیام هم نمیتوانستند به من کمک کنند شما به من کمک کردید و راه درست و نادرست را به من نشان دادید. اگر راهنمایی شما نبود من هرگز نمیتوانستم به تنهایی مشکلاتم را حل کنم و به این آرامش برسم. هر دقیقه حضورم در کنار شما را دوست دارم و از راهنمایی شما استفاده میکنم و شما خالصانه و عاشقانه و بدون چشم داشتی به من آموزش میدهید. برای همه راههای کوچک و بزرگی که پیشروی من قرار دادهاید متشکرم. برای همه چیز ممنونم، إنشاءالله بتوانم با خدمت کردن، گوشهای از زحمتهای شما را جبران کنم و امیدوارم خدمات و آموزشهایی که به من دادید برکت زندگیتان باشد و بهترینها را برای شما از خداوند میخواهم.
همسفر زهرا.ط
خانم زینب راهنمای بزرگوارم
اولین روزی که میخواستم لژیون انتخاب کنم شما استاد جلسه بودید و چقدر لحن صحبت و بیانتان شبیه خواهرم بود، خواهری که همیشه در زندگیام نقش مادرِ دوم من را داشت و همیشه و همهجا مراقبم بود! با خودم گفتم من کیلومترها از خواهرم دور هستم اما انگار کسی مثل او را پیدا کردم! همین اتفاق باعث شد مهر شما عجیب در دلم فرو رود. امروز بعد از گذشت دوسال که شما را انتخاب کردم همچنان خوشحال و مسرورم. البته راستش را بخواهید روزهایی که حسم خوب نبود و در وجودم معرکهگیری داشتم نمیخواستم حرفها و نکاتی که به من میگفتید را قبول کنم و خود را اینگونه توجیه میکردم که خانم زینب شرایط من را نداشتهاند و شاید در این موضوع مرا درک نمیکنند. اما پایانِ همه گوش نکردنها، پشیمانی و پایان همه گوش کردنها رضایت از خودم بود. بارها از شما راهنمایی خواستم و چنان خوب مرا راهنمایی کردید که حقیقتاً هیچکدام از مشاور و روانکاوها نکردند چرا که آنها باعث جنگ درونی در من و شما باعث صلح درونی در من شدید و من را با خودم آشتی دادید. شما همیشه تشخیص دادید کِی و چگونه موضوعی را به من بگویید و به نظرم این تشخیصِ درست و بهموقع گفتن، بزرگترین خصلت شماست. هروقت اِسمتان میآید ناخودآگاه صورت دلنشین، خندهی پر انرژی و زیبایتان در ذهنم مجسم میشود. خانم زینب شما نمیدانید چه روزهایی که من در قعر غم و اندوه بودم و شما دستانم را گرفتید. چند روز پیش که فکرم درگیر دلنوشته بود شب خواب دیدم که به من گفتند باید از لژیون شما بروم! شوکه شده بودم و کنگره یک لحظه همهی زیباییاش را برایم از دست داد. وقتی که میخواستم لژیون دیگری انتخاب کنم با خود مرور میکردم همهی روزهایی که در لژیونتان بودم و به من آموختید، روزهایی که به شما زنگ زدم و به من مسائل را گوشزد کردید و خدا میداند که چه غمی داشتم؛ وقتی از خواب بیدار شدم گویی دنیا را به من داده باشند، نفس راحتی کشیدم و از اینکه همچنان میتوانم در کنارتان باشم غرق لذت شدم. خانم زینب شما برای من مصداق همراه و همدل بودن، دلسوز و مادر بودن، مهربان و با معرفت بودن هستید. با اشک و از اعماق قلبم برایتان نوشتم، میخواهم بدانید به وجود راهنمایی چون شما افتخار میکنم و به خود میبالم که رهجوی شما هستم. امیدوارم کاستیهای من را به بزرگی خودتان ببخشید. از خدا میخواهم زندگیتان همیشه سرشار از عشق و خوشبختی باشد و سایهتان بر سر ما رهجوها مستدام.
همسفر سمیه
دستهایی که کمک میکنند، مقدستر از لبهایی هستند که دعا میکنند.
از همان ابتدا با گرمی و انرژی وجودتان، دلگرم به زندگی سرد و بیروحم شدم و در ادامه با پندها و
تجربیات گرانقدر شما، مسیر غلط زندگیام را تغییر دادم و به سمت نور و عشق هدایت نمودم. چهره و صدای دلنشین شما در قلب و خاطراتم ثبت شده است و تا ابد خواهد ماند و از شما به عنوان الگو، چراغ مسیر زندگیام و هدایتگر مسیر صلح و آرامش یاد خواهم نمود.
از خالق خویش بسیار سپاسگزارم که اذن ورودم به بهشت روی زمین (کنگره) را صادر نمود و باز از او نهایتِ قدردانی را میکنم که بنده برگزیدهاش را سر راهم قرار داد تا به من بیاموزد هنر درست زیستن را و چگونه طی کردن مسیر تکامل را. راهنمای عزیزم، خانم زینب، هرچه به زبان آورم باز زبانم قاصر میشود از تشکر و سپاسگزاری از شما؛ ولی هم به زبان میگویم و هم آن را مکتوب مینمایم که بماند برای همیشه. شما بذر امید و صبر را در دلم کاشتید که نویدبخش آن، رهایی مسافرم و روانه عشق، محبت و حال خوش در زندگیام شد. از صمیم قلب، شما را دوست دارم و تا نفس در سینه دارم دعاگوی شادکامی و سلامتی شما هستم و از ایزد منان بهترینها را برایتان خواستارم. خیر و برکتِ خدمتتان همواره خیر و برکت زندگیتان باد.
هفته راهنما را به اولین راهنمای کنگره۶۰ آقای مهندس و همسفر گرامیشان خانم آنی بزرگ و تمام راهنمایان نمایندگی وکیلی یزد به ویژه راهنمای عزیزم خانم زینب تبریک میگویم. إنشاءالله در راهی که قدم نهادهاید که سرشار از عشق و محبت است، موفق و سربلند باشید.
همسفر فائزه.ا
ناخودآگاه اولین آغوش راهنمایم در لژیون به من حس قدرت و اطمینان داد! حس دوستانهای که سالها گم کرده بودم. با خود گفتم راه را پیدا کردهای، این انسان برای نجات تو از طرف خداوند فرستاده شده! گاهی خداوند از طریق آدمهایی که سر راهت قرار میدهد به تو میگوید من کنارت هستم. از راهنمای عزیزم آموختم که باید زندگی کرد، رسم زندگی زمینی و عوض کردن خصلت های بدم را از ایشان آموختم. هفته راهنما را به ایشان تبریک میگویم و آرزوی سلامتی برایشان خواهانم.
آنجا که دلت آرام گرفت مقصد است.
همسفر مهدیه.ح
از طرف همه رهجوها مینوسیم
عزیزترین راهنمای من در این لحظات آرام و خلوت، قلم به دست گرفتهام تا از شما سپاسگزاری کنم برای هرلحظهای که زندگی را در من به جریان انداختهای.
در گوشهای از زندگیام حضور داری؛ در خنده و در هر اشک احساس میکنم مهربانیات را.
خانم زینب عزیزم در این دنیای پر از چالش، شما برایم چراغی هستی که راه را برایم روشن میکند.
با هر ایدهای که در ذهنت جرقه میزند، با هر رؤیایی که در دلت جوانه میزند، نه تنها خودت را بلکه جهان اطرافت را نیز زیباتر میسازی! برای درک و فهمی که به من دادهای، برای صبر و استقامتی که در قلبم نهادهای سپاسگزارم.
شما نوری در تاریکترین شبها و آرامشی در میانهی طوفانها و راهنمایی در مسیر ناشناختهها هستی!
از شما متشکرم برای هرچیزی که به من دادهای و درسهایی که به من آموختهای.
با عمیقترین احترام و محبت.
همسفر محبوبه
اول از همه، هفته راهنما را به آقای مهندس عزیز، خانوادهی محترمشان و همینطور به راهنمای عزیز خودم تبریک میگویم. امیدوارم بهترینها نصیب قلب مهربانشان شود. اولین روزی که من وارد کنگره شدم، روح و روانم پر از غم و غصه بود و نمیدانستم که به چه کسی پناه ببرم و دردهایی که نمیتوانستم به کسی بگویم را با او در میان بگذارم. وقتی به من گفتند باید راهنمایت را انتخاب کنی خیلی حس عجیبی بود و وقتی شما را انتخاب کردم، احساس غریبی داشتم و وارد دنیای تازهای شدم! مرا هدایت کردید به سرزمینی پر از نور و امید! حرفهای شما آنچنان دلنشین بود که تمام ناخوشیهایم از ذهنم دور شد و آن موقع بود که فهمیدم با حرکت کردن راه نمایان شده است. راهنمای عزیزم شما مرا دلگرمِ زندگی کردید تا جاده پر پیچوخم زندگی را با امید طی کنم و نور تازهای به آن ببخشم. میدانم راه سختی را برای رسیدن به این مقصود طی کردهاید، این جایگاه و این شال برازندهی شماست و شما را زیباتر از آن چه که هست کرده است. خدا را سپاس میگویم به خاطر وجودِ شما. امیدوارم بتوانم رهجوی خوبی برایتان باشم و قطرهای از زحمات شما را جبران کنم.
همسفر ناعمه
آقای مهندس دژاکام در سیدی وظایف رهجو می گویند: رهجو باید راهنما را بر اساس حسش انتخاب کند.
استاد عزیزم خانم زینب، حس من بدون لحظهای تردید شما را انتخاب کرد و حسم چه انتخاب هوشمندانهای داشت. از این بهتر مگر میشد؟ شما مهربان، صبور، دانا، متین و در عین حال پرانرژی هستید. در واقع همانی هستید که باید باشید.
خدا را شاکرم برای داشتن شما و دوستتان دارم.
همسفر زیبا
از خداوند سپاسگزارم چون زیباست و زیبایی را دوست دارد و زیباییهایی چون شما را آفرید.
بوسه میزنم بر دستان راهنمایی که بهترین معلم من در این راه هستند و با تمام وجود برای یادگیری من زحمت میکشند؛ هرچه آموختم در مکتب عشق شما آموختم. قطرهای از دریای بیکران مهربانیتان را سپاس نتوانم گفت؛ این لحظات گرانبها را مدیون شما هستم دوستتا دارم راهنمای عزیزم.
همسفر مهدیه.م
به نام حضرت دوست که هرچه داریم از اوست
ورود من به کنگره با جشن رهایی مسافر یکی از رهجویان راهنمای عزیزم خانم زینب مصادف شد. در لحظهی اول چنان مهرشان در دلم نشست که گویی سالهاست ایشان را میشناسم.
آن زمان نمیدانستم که خود باید راهنمایم را انتخاب کنم و آرزو کردم بتوانم در کنارشان آموزش ببینم. در آن لحظات من فکر میکردم حالم خیلی خوب است غافل از اینکه حال من در آن زمان خوب نبود و نیاز به آموزش داشتم. خانم زینب چنان مهر و عشق بیپایانی را نثار رهجویانشان میکنند که هیچ کلمه و حرفی قدرت توصیف کردنش را ندارد. ایشان معتقدند که هر رهجو باید فرمانبردار خوبی باشد، خدمت کند و پیرو قوانین باشد تا سفر خوبی را طی کند و این موضوعات را نه در صحبت کردن بلکه با عمل کردن و انجام آن به ما میآموزند.
نمونهی کامل از یک راهنمای عالی و انسان واقعی از وجود و وجناتشان میبارد.
الگوی یک مادر خوب، همسر خوب، فرزند خوب، همسفر خوب و در نهایت راهنمایی بینظیر هستند. بسیار بسیار شاکر و سپاسگزار خداوند هستم برای حضور ایشان و بودنم به عنوان رهجو در کنارشان. امیدوارم بتوانم روزی زحماتشان را جبران کنم و همانند خانم زینب راهنمایی آگاه، مهربان، دلسوز و محبوب شوم.
برایشان سلامتی، خوشبختی، ثروت، آرامش و حال خوب آرزومندم.
همسفر فائزه.م
ابتدا هفته راهنما را به جناب مهندس دژاکام و خانواده محترمشان تبریک میگویم. همچنین تبریک ویژه به خانم زینب عزیز، راهنمای عزیز خودم که زحمت بسیاری برای من و بقیه رهجوها میکشند.
راهنما، چه واژه زیبایی! برای منی که راه را گم کردهام و درتاریکیها زندگی میکنم. راهنما کسی است که تمام این راه را رفته است و باتمام نیرو، تجربهی خود را به ما منتقل میکند و به ما امید میبخشد. خداوند را شاکرم که شما را سر راه من قرارداد تا راه و روش درست زندگی کردن را به من یاد بدهید. ممنون که وقت گرانبهایتان را برای ما میگذارید تا چیزی را به ما آموزش دهید و در سختیها و مشکلات کنارمان هستید. به خاطر زحمت، وقت و کاری که برای ما انجام میدهید از شما سپاسگزارم.
چقدر خوششانسم که شما را به عنوان دوست کنار خود دارم.
میگویند اگر عزیزی جزئی از خاطرات خوب زندگیات شد برای بودنش از او تشکر کن،
متشکرم که هستید راهنمای عزیزم.
همسفر مرضیه
شمع را میسازند تا بسوزد اما راهنما میسوزد تا بسازد.
از خدای خودم متشکرم که کنگره را در مسیر زندگی من قرار داد. راهنمای عزیزم، خانم زینب، خیلی خوشحال هستم که خداوند شما را سر راه من قرار داد تا راه درست زندگی کردن را به من بیاموزید. شما با زحمت فراوان به من کمک کردید که چگونه زندگیام را بسازم. میدانم که نمیتوانم زحمتهایی را که برای من کشیدهاید جبران کنم؛ فقط از شما متشکرم. منِ همسفر که حال و احوالم از مسافرم خرابتر بود، به راهنما نیاز داشتم و در هیچ کجا راهنمایی دلسوزتر و مهربانتر از شما ندیدم. استادی که همانند کوه در این راه ماندید، رشد کردید و با شال نارنجیرنگ، راهنمای دیگران شدید؛ با لبخند، عشق و محبت به هر رهجویی که با قلب شکسته به شما مراجعه میکند با راهنماییها دوباره آنها را مثل یک پزشک احیا میکنید. شما به من آموختید تا راه و رسم درست زیستن را فرا بگیرم و زمانی که عشق و محبت را در زندگیام جاری ساختم، معجزات خداوند و کنگره برایم اتفاق افتاد؛ علاوه بر اینکه اعتیاد مسافرم درمان شد، به مرحله خودشناسی و انسانی نیز رسیدم. اگر شما دست من را نمیگرفتید شاید هنوز در مرداب تاریکیها غرق بودم. راهنمای عزیزم، آنقدر جایگاهت والا و ارزشمند است که من توانایی تشکر را ندارم؛ تنها دارایی من، دعای خیری است که همیشه بدرقه راهتان میکنم و با تمام وجودم از خداوند میخواهم همواره زندگیتان سرشار از شادی و سلامتی باشد. سایهتان مستدام و برقرار باشید.
همسفر نجمه
خدا را شاکرم که ارزشمندترین مکان را در مسیر تاریکیهای زندگیام قرار داد تا بتوانم به روشناییها برسم؛ برای راهنمای گرانقدرم خانم زینب عزیز نمیدانم چه بنویسم؟ نمیدانم چگونه شما را توصیف کنم؟ دوستی از جنس بلور، آسمانی، مهربان و زیبا و خواهری دلسوز که همیشه با لبخند زیبایی که روی صورتتان میببینم سرشار از انرژیای خواستنی میشوم. از خداوند تعالی آرزو میکنم همه زحمات، محبت و آرامشی که به من بدون هیچ منتی دادید هزاران برابر که لایقش هستید در زندگیتان جاری باشد. این هفته طلائی راهنمایی را به شما هزاران بار تبریک میگویم. همیشه پایدار و مستدام باشید.
همسفر فاطمه.ع
آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است.
راهنمای خوب و مهربانم خانم زینب عزیز
نمی دانم در مقابل زحمات شما چه بگویم و حتی نمیتوانم واژهای در مقابل مهربانی، صبوری، از خود گذشتگی و محبت شما به کار ببرم.
همیشه شاکر خداوند هستم که شما را در مسیر زندگی من قرار داد تا از تاریکی به سوی روشنایی هدایت شوم و این مسیر که با همراهی شما بود بهترین قسمت زندگیِ من بوده و هست.
از تمامی کمکها، زحمات، راهنماییها و درسهایی که به من آموختید سپاسگزارم.
تا فرصتی برای زندگی پیش رو دارم هرگز شما را از یاد نخواهم برد؛ زیرا آرامش حال زندگیام را از محبت شما و کنگره دارم.
امیدوارم شادی و نشاط در مسیر زندگی شما جاری و مستدام باشد.
همسفر زهرا.ع
به نام خداوندی که عشق و محبت آفرید.
در ابتدا فرارسیدن هفته راهنما را خدمت آقای مهندس، خانواده محترمشان و تمام راهنمایانِ عزیز کنگره۶۰ تبریک میگویم و خدمت راهنمای بزرگوارم خانم زینب عزیز عرض تبریک و خداقوت دارم.
راهنما بارانی است که بیمنت همه را سیراب میکند و جانی دوباره میبخشد.
راهنمای عزیزم، شما من را بدون هیچ توقعی و با آن حالِ آشفته پذیرفتی! به راستی که راه را برایم نمایان کردی و مرا از تاریکیها به سمت روشناییها هدایت نمودی. هیچوقت فکر نمیکردم کسی را پیدا کنم که تمام درد و دلها و حرفهایی که سالها سنگینی آن را به دوش کشیدم را برایش بگویم. شما به حرفهایم گوش دادی و من را به زندگی برگرداندی و تنها دارایی من دعای خیر است که به پاس همه مهربانیتان بدرقه راهتان میکنم؛
راهنمای خوبم خانم زینب دوستتان دارم.
همسفر زهره.م
خیلی عجیب است افکارم به دو دسته، قبل و بعد از کنگره تقسیم شده است.
گاهاً از تفاوت بین این دو دسته خودم هم تعجب میکنم.
تفاوت بارزی که مدتها ذهنم را مشغول کرده این است که قبل از اینکه با کنگره آشنا شوم فکر میکردم وقتی از خدا طلبِ برکت در زندگی میکنیم یا کسی این دعا را برایمان میکند، منظورش از لحاظ مالی است؛ همیشه گلهمند بودم از این بابت که چرا با این همه دعا چرا آن طور که باید زندگی پر برکتی ندارم؟ اما وقتی با کولهباری از حسِ بد و متناقض پا به کنگره گذاشتم نظرم تغییر کرد.
به نظرم برکت میتواند در قالب یک انسان باشد که آن را با تمام جان، موهبتی از طرف خدا دانست، کسی که مادرت نیست اما مادرانه محبت خرج میکند برای فرزندانش و میشود مرهم دردهایشان، کسی که هم خونت نیست اما خواهرانه خرج میکند و میشود سنگ صبورت، با گوشِ دل میشنود حرفهایت را، برکت یعنی کسی که مانند یک دوست محرم اسرارت میشود، کسی که شاید روانشناس و مشاور نباشد اما بهتر از آنها راهکار پیشِ پایت میگذارد و با کمکها و دلسوزیهایش برایت پُلی میسازد تا از دریای پر تلاطم زندگی بگذری. یکی از برکتهای پر رنگ زندگی من راهنمای خوبم است که در لحظات و دوراهیها، روشناییها را به من نشان داد.
خانم زینب عزیزم، راهنمای خوبم خدای بزرگ را شاکرم که شما را همچون دُر و الماس در میان تاریکی دلم پیدا کردم؛ سایهتان مستدام و عمرتان جاویدان.
همسفر زهره.ط
فقط یک راهنمای توانا مانند شما میتواند به ما کمک کند تا درد تلخ شکست را به طعم شیرین پیروزی تبدیل کنیم. راهنمای عزیزم بهخاطر تمام آموزشها و زحماتت متشکرم.
گردآوری: رابط خبری همسفر زهرا.ط لژیون راهنما همسفر زینب
ارسال: همسفر زهرا لژیون راهنما همسفر زینب (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی وکیلی
- تعداد بازدید از این مطلب :
6322