از تمام راهنمایان نمایندگی وکیلی خواستم تا به سوال زیر پاسخ دهند. در بخش دوم این گفتوگو پاسخهای راهنمای محترم لژیون دوم، همسفر زینب را تقدیم نگاه شما عزیزان مینمایم.
باتوجه به اینکه انسان جهت رشد و ارتقای خود لازم است در تمام مراحل زندگی، آموزش ببیند لطفا بهترین، با ارزشترین و بزرگترین آموزشی که از شخصیتهای زیر گرفتهاید را برایمان بازگو نمایید:
آقای مهندس دژاکام
راهنمای محترم خودتان
یکی از دوستان هملژیونی
یکی از رهجویان خودتان
سلام دوستان زینب هستم همسفر
عرض خدا قوت خدمت شما خانم صدیقه عزیز. متشکرم بابت سوالات قشنگی که پرسیدید. من را یک بار دیگر به سفر اولم بردید.
در مورد مهندس دژاکام باید بگویم، من و تمام کسانی که در کنگره آموزش میگیریم تمام اتفاقات خوب زندگیمان را مدیون این مرد بزرگ و هوش ایشان هستیم. من فکر میکنم آقای مهندس دژاکام مرد بسیار باهوشی هستند زیرا هیچ وقت فکر نمیکردم مشکل اعتیاد مسافرم، این دریچه زیبا را در زندگی من باز نماید. آقای مهندس به ما یاد دادند میشود از مشکلات خودمان پلی برای پیروزی و پیشرفت در آینده بسازیم و من از ایشان یاد گرفتم که مشکلات، لعنت خداوند نیستند بلکه رحمت او میباشند.
در مورد راهنمای عزیزم خانم افسون عزیز، باید بگویم که از ایشان آموختم این خدمتها و جایگاهها هستند که ما را انتخاب میکنند نه اینکه ما آنها را انتخاب میکنیم. وقتی جایگاهی به من پیشنهاد میشود، یعنی یک نفر ظرفیتِ این جایگاه را در من دیده که آن را به من پیشنهاد میکند. هیچ وقت از هیچ خدمتی شانه خالی نمیکردند؛ من از ایشان خدمت کردن را آموختم و اینکه هر خدمتی بارِ آموزشی خاص خودش را دارد و باید وقتی در آن خدمت قرار گرفتی با جان و دل آن مسئولیت را به بهترین شکل انجام بدهی و تمام انرژی خودت را بگذاری. ایشان برای من نمونه بارزی است از یک خدمتگزار واقعی و دلسوز در کنگره۶۰.
من و خانم فهیمه در یک لژیون در حال آموزش بودیم. برای آزمون بسیار تلاش میکردم ولی نتیجه درستی از تلاشم نمیگرفتم. من از فهیمه، دوست عزیزم در لژیون چگونه خواندن و توجه کردن به موضوعات را یاد گرفتم. ایشان در سختترین شرایط، دست از مطالعه و خواندنِ دقیق برنمیداشت و چنان مطالب را دقیق، تجزیه و تحلیل میکرد که گاهی اوقات متعجب میشدم. آقای مهندس در روز همسفر گفتند که همسفر میتواند هملژیونی تو باشد و خانم فهیمه در سفر اول من به عنوان یک همسفر در کنار من کمک کرد تا بتوانم این سفر را به بهترین شکل به پایان برسانم و خودم را مدیون این دوست مهربان و دلسوزم میدانم. هیچ وقت محبتها و فداکاریهای او را از یاد نخواهم بود و از همین جا از او تشکر میکنم.
در مورد رهجویانم باید بگویم که خداوند این توفیق را به من داده که فرصت داشته باشم طی مدت ۴ سال از تکتک این عزیزان آموزش بگیرم؛ بیاموزم که باید خدا را بابت سفر استاندارد مسافران شاکر باشم، بیاموزم که اگر حرکت به درستی انجام نشود موفقیت حاصل نمیشود، بیاموزم که آموزش باید در کنار ورزش و خدمت باشد. اگر هر کدام از اینها را از سفر حذف کنم سفربه درستی انجام نمیشود. آموزش گرفتم که اگر فرمانبردار خوبی نباشم هرگز به فرماندهی نخواهم رسید. خداوند به من این توفیق را داده تا بتوانم در طی این سالها بیاموزم و آموزش دهم. چقدر زیباست وقتی رهجویی به رهایی میرسد و امید در چشمانش موج میزند و چقدر سخت است که ببینی رهجویی آموزشها را جدی نمیگیرد و مدام در رنج و عذاب است. منِ راهنما نمیتوانم به جای او حرکت کنم و او باید خودش به گوهر وجودیش پی ببرد و آن را رشد دهد. وادی دوم بسیار زیباست، هیچ مخلوقی جهت بیهودگی، قدم به حیات نمینهد؛ هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.
ادامه دارد...
گردآوری: مسئول مصاحبه، راهنمای تازهواردین همسفر صدیقه
ارسال: همسفر زهرا لژیون راهنما همسفر زینب (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی وکیلی
- تعداد بازدید از این مطلب :
286