سومین جلسه از دور سوم لژیون آموزشی خصوصی مسافران کنگره ۶۰ ،لژیون بروجن با استادی مسافر سعید،نگهبانی مسافر سجاد و دبیری مسافر مصطفی با دستور جلسه (وادی دوم و تاثیر آن روی من) در روز جمعه ۷ اردیبهشتماه ۱۴۰۳ راس ساعت ۸ صبح آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان سعید هستم مسافر
خدای خودم را شکر میکنم،از نگهبان جلسه که به بنده اعتماد کردن و اجازه دادن در این جایگاه خدمت کنم و آموزش بگیرم ممنون و سپاسگزارم.
دستور جلسه این هفته وادی دوم و تاثیر آن روی من: هیچ مخلوقی جهت بیهودگی پا به حیات نگذاشته هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. خوب وادیها همونطور که در آموزشهای کنگره متوجه شدم یک سری چراغهای راه هستند علائم و نشانهها در جهت حرکت من در صراط مستقیم هستند. آقای مهندس وادیها را برای من ابداع کرده و در اختیار من گذاشته در وادی اول یاد گرفتم تفکر کنم. تفکر کردن با فکر کردن فرق داره به هر دلیلی که یا میدونم یا نمیدونم ،وارد بازی اعتیاد شدم سالها توی میدان بازی کردم یه جایی باز هم به دلیلی که نمیدونم یه نقطه تفکری تو ذهن من روشن شد که باید این بازی را به پایان برسونم، خوب خدا را شکر میکنم که پام تو کنگره باز شد و به اون تفکر بها دادم شروع به حرکت تو صراط مستقیم کردم قطعاً وقتی بدون آموزش در مسیری حرکت کنی به مسیر غلط برمیگردی. وقتی ۱۸۰ درجه برمیگردی حرکت درستو انجام بدی اونجا نیروهای منفی و نیروهای بازدارنده یا همون نیروهای اهریمنی یا شیطان بیکار نمیشینن، سعی میکنند که حالا به هر طریقی شده در ظاهر موجه دوباره پای من را به تاریکی باز کند اینجا آموزشها و وادیها هستند که به من کمک میکنند به مسیر خودم ادامه بدم قویترین و مخربترین ابزاری که در اختیار اهریمن قرار گرفته است واسه گمراه کردن من همون حس ناامیدی است. خوب حالا من قطع مصرف کردم یکی دو ماه سه ماه دارم سفر میکنم یواش یواش یه سری افکار میاد سراغ من که خوب چیکار کردی ۲۰ سال مصرف کردی ۱۰ سال مصرف کردی تو دوران مصرف ضربههایی به خودت خانوادت دور وبریهات زدی چه خسارتهایی به بار آوردی همه اینها میشه نقطه استارت واسه اون حس ناامیدی و اینجاست که وادی دوم کارایی بسیار زیادی داره و همین وادی است که باعث میشه تفکر من به جایی میرسه که من به این فکر کنم که: نه سعید برای این به دنیا نیومدی حالا چند کیلو گوشت پوست استخوان طی مدت ۴۰ ۵۰ سال ۶۰ سال به جسمم،به هر طریقی خسارت وارد کنم بعد هم به قول خودم مان مصرف میگفتم خوب اینها را که قرار مورچه بخوره بزار که همین جا خودم تخریبش کنم یکی از راهنماها تو جلسه یه مثال خوبی زد گفت بچهها همون هم به جای اینکه بگیم بزار که داغونش کنیم اینکه قراره مورچه بخوره نه اینطوری فکر نکنید اینطوری فکر کنیم که بزار تا من این جسم را به خوبی ازش نگهداری کنم به خوبی بهش رسیدگی کنم تا همون مورچه یا همون مار وقتی میخوره بگه دمش گرم عجب سلولهایی عجب گوشتی عجب گوشت خوش طعمی داره.
حالا وادی دوم به من میگه که تو بیهوده پا به حیات نذاشتی جایی که یه بوته بیابانی وظیفهای در هستی داره جایی که یه کرکس وظیفهای داره یا کرم خاکی یه وظیفهای داره باید تو این هستی باشه اگر نباشد کارش میلنگه پس من کجای کار قرار دارم منی که صاحب اختیار هستم و پروردگار به من اختیار داده که انتخاب بکنم و همه اونهایی که گفتم اومدن به من کمک کنند جهت حرکت تو صراط مستقیم و جهت رسیدن به اون حال خوش که هدف کنگره هست کلاً هدفی هست اینجاست که باید با خودم فکر کنم نه تو بیهوده پا به هستی نذاشتی تو باید تو صراط مستقیم حرکت بکنی و به اون جنگ نرم ادامه بدم.
حالا ادامه دادن به اون جنگ نرم چطوری هست باید تو مسیر باشم باید تفکر بکنم اندیشه بکنم و آموزش ببینم.
کجا میتوانم آموزش ببینم؟ در کنگره وقتی تو مسیر بودم قطعاً همون نیروهای القا،احیاء و تحرک به کمک من میان که میشن همون نیروهای الهی اگر تو صراط مستقیم قرار داشته باشم قطعاً به کمک من میان همون طوری که اطلاعات غیر مستقیم میان و اگر در جهت مسیر اهریمن حرکت کنم همونجا نیروهای منفی دوباره جهت غرق کردن من در اون مسیر به کمک من میان حالا تو کنگره کیا نیروهای الهی هستند؟ راهنماها هستند، خدمتگذارها هستند که هر کدوم به طریقی دارند به من آموزش میدن آموزشهایی که هیچ جای دنیا وجود نداره.
از اینکه به صحبتهای من گوش کردید سپاسگزارم.
تایپ:مسافر جواد
ویراستار:مسافر رامین
تنظیم و ارسال:مسئول سایت مسافر رسول
- تعداد بازدید از این مطلب :
1119