پنجمین جلسه از دوره اول کارگاههای آموزشی مجازی همسفران نمایندگی سیرجان به استادی مرزبان گروه خانواده همسفر زهرا با دستور جلسه «هفته راهنما» روز شنبه ۸ اردیبهشتماه ۱۴۰۳ برگزار شد.
خلاصه سخنان استاد:
خداوند را شاکرم که فرصت آموزش به من داد، هفته راهنما را به آقای مهندس و خانواده گرامیشان، راهنمایان بزرگوار خودم خانم سمیه، خانم اسماء و خانم مهری و همه راهنمایان کنگره ۶۰ تبریک میگویم.
در مورد دستور جلسه سخن خود را با این جمله آقای مهندس آغاز میکنم که فرمودند: «من در مقابل راهنمایانی که شاگردی را به رهایی میرسانند و گل رهایی را دریافت میکنند سر تعظیم فرودمیآورم، حتماً میدانید که این حرکت بیانگر ارزش انسانی و الهی کاری است که انجام میدهند؛ پس بدون نقص عمل کنید اگر آن را درست انجام بدهید، چیزی را بهدست خواهید آورد که ارزش آن را با هیچ قیمتی نمیتوانید محاسبه کنید، گرچه آن را نمیبینید همچنین اگر ارزش آن را ندانید و گرفتار بازیهای کودکانه شوید ضرری را متحمل خواهید شد که طول هزاران سال قادر به جبران خسارت وارده نخواهید شد.» کسانی که از دور شاهد فعالیت کنگره ۶۰ و راهنمایان کنگره میباشند باور این موضوع برایشان سخت است، مگر میتوان بدون دریافت هیچگونه مزد ساعتها و روزها و ماهها خدمت کرد؟! آری با دید حسابگرانه این عمل دیوانگی است و مفهومی ندارد؛ اما با دید عاشقانه و عاقلانه این حرکت مفهومی دیگر دارد، مفهومی که باورش کار هرکس نیست، مگر معنای آن را بداند که آن چیست؛ به قول استادسردار در کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر «ما برای آموزش و خدمت قدم به حیات نهادهایم، ابتدا آموزش و سپس خدمت درست انجام بدهیم.»
باید این فرصت را غنیمت شمرد و از کسانی که اینقدر وقت و انرژی میگذارند تشکر کنیم، اشک در چشمانم حلقه زد وقتی دیدم من به بهانه واهی به کنگره نرفتم؛ اما راهنما باوجود تمام مشکلات و با اینکه هزاردلیل موجّه برای نیامدن داشتند بهخاطر منِ رهجو آمده بودند، اگر نتوانم امروز تشکر کنم، یعنی من در امتحان قبول نشدم، حتی یک قدرشناسی ساده را هم یاد نگرفتم، ایشان تمام تلاش خود را کردهاند، ولی من شاگرد خوبی نبودم و به حرفها گوش نکردم.
بنیان کنگره ۶۰ معتقدند اولین و اساسیترین خصیصه و ویژگی یک راهنما عاشق بودن است، من به چشمان خود دیدم که راهنما عاشق رهجوست، عاشق کار و وظیفهای است که به ایشان محول شده است، رهایی رهجو خواسته قلبیشان بوده، بیشتر از خودِ رهجو پیگیر کار او و نگران اوضاع و شرایط رهجو است که بتواند بیاید و سفر خوبی داشته و به رهایی برسد، شاید باورش سخت باشد، اما راهنما از خود رهجو خوشحالتر است که به رهایی میرسد و از اینکه یک زندگی خوب و با آرامش را تجربه کند خوشحال میشود، چون آرامش را تجربه کرده و میخواهند دیگرانی که در رنج هستند هم این آرامش را بهدست آورده و از زندگی برخوردار بوده و لذت ببرند.
زمانی که از همهجا ناامید شده بودیم، درمانده و نگران وارد کنگره شدیم حتی باور نداشتیم که اینجا بتوانند به ما کمک کنند، چون همه راهها را رفته بودیم و نهتنها نتیجه نگرفته بودیم بلکه ناامیدتر هم شده بودیم، با خود گفتیم ما چیزی برای از دست دادن نداریم این راه را هم امتحان میکنیم، نگاهی مهربان و کلامی گرم و بامحبت یخ وجود ما را آب کرد، این کلام راهنمای تازهواردین بود که چراغ امید را در دل ما روشن کرد و وجودمان گرم شد. صحبتهای ایشان باعث شد بار دیگر هم بیاییم و بگوییم شاید راهی هست که بتوانیم خود را از این درد نجات دهیم. اگر راهنمای تازهواردین نبودند شاید هیچوقت ماندگار نمیشدیم، بهخاطر همین است که حرفها و برخورد گرم و صمیمی ایشان هیچوقت از ذهنمان نمیرود، وقتی هیچکس نمیتوانست به ما کمک کند، کلام گرم و رفتار محبتآمیز ایشان حالمان را خوب کرد، از زحمات ایشان و همه راهنمایان تشکر کرده و از خداوند سلامتی همگی خدمتگزاران کنگره را خواستاریم.
ویراستاری و ارسال: راهنما همسفر وجیهه (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی سیرجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
146