دوستان جمع عشق و محبت، نگاه مهربانتان را به خواندن دل نوشته صمیمی و آموزنده همسفر اکرم عزیز ( لژیون یکم) دعوت مینماییم.
سلام دوستان اکرم هستم یک همسفر:
آن روزهای سرد و یخزده را هرگز فراموش نمیکنم. روزهایی که من مثل یک نقطه سیاه و بیحس بودم، نقطهی سیاهی که هیچ انگیزهای نداشت برای ادامه...
درونم پر بود از حسهای پوشالی و ناخالص، پر بود از حسهای منفی ... .
این نقطه سیاه و غصهدار راه افتاد تا دری را بزند تا شاید دری به رویم باز شود تا شاید یکی آنطرف در مرا در آغوش بگیرد،
خیلی از درها را زده بودم که به رویم باز نشد، خیلی از درها هم باز شد ولی هیچی آنطرف در نبود و اشتباه بود.
تا بالاخره روزی یکی از این شعاعهای رقصندههای آسمانی به قلب خستهام خورد و راهی برایم هویدا شد.
انسان فرشته نمایی در مسیر، راه نمایان شد و دستم را به گرمی فشرد و هرآن چه که از عشق و ایثار بود به قلب من اهداء کرد.
من گرم شدم، بیدار شدم، عاشق شدم...
آریای مهربان این تو بودی که نور بودی و به من تابیدی
خداوند را سپاس میگویم برای وجود نازنینت
راهنمای گرانقدرم تو را ارج مینهم و مهرت همیشه بر قلبم جاودانه خواهد ماند چراکه کلامت هیچگاه بوی کهنگی نخواهد گرفت و باغ وجودیات پر از گل سرخ است.
نویسنده:همسفر اکرم رهجوی راهنما طاهره (لژیون یکم)
تایپ و ویراستاری:همسفر نجمه رهجوی راهنما زهره (لژیون دوم)
ارسال خبر: همسفر زهرا رهجوی راهنما زهره (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی زال پارس
- تعداد بازدید از این مطلب :
95