سلام دوستان سارا هستم یک همسفر
پروردگارا سپاس، سپاس بهخاطر فرصت دوباره زیستن، سپاس برای رهایی از تاریکی، سپاس برای تکتک تپشهای قلبم که هر کدام خبر از روشنایی، امید و زندگی میدهد.
خداوندا بادبادک دلم را به شوق رسیدن به تو پرواز میدهم، چه زیباست رهایی در بند تو بودن. حالِ جوجهاردک زشتی که حالا به عنوان یک قو بهشتی روی آب شناور است و زیبایی بیمثالش همه را مبهوت کرده را میدانی؟ حال بادبادکِ رهای بدون ترس در اعماق آسمان را میدانی؟ حال کرم رها شده از پیله چسبناک را میدانی؟ مثل قو شناور بودن، مثل بادبادک سبکسوار و روی هوا، مثل پروانه رنگارنگ پرواز به افق، حال خوش رهایی را دارم خودم را سرشار از سرور، وحدت و پیرامونم را سرشار از عشق میبینم. آواز رهایی را سر میدهم مانند گنجشکها، شادی را زندگی میکنم، دیگران را خوشحال میکنم، گلبرگهای سپید و سرخ را بر سر جهانیان میبارانم، خلق را بیدار میکنم تا بگویم حال امروز من چگونه است. پیدا کردن نور الهی در اعماق تاریکی اتفاق سادهای نیست پس از سختیها و مشقتها بهترین حال جهان را دارم. حال خوش وصفناپذیر گویا در جهان کسی حال خوش مرا ندارد. میخواهم نخ بادبادکم را به دستان مرد خوب خدا بدهم بدون ترس از رها شدن چرا که او پرواز را به من آموخت.
این روزهایم بهترین لبخند، بهترین تنفس و بهترین تپش قلب را از اعماق وجودم حس میکنم و به هر آنچه پشتسر گذشت لبخند میزنم و نامش را سفردوم میگذارم.
نمیتوان نگفت و ننوشت از آنان که عهدهدار پژواک مهرورزی شدهاند، آنان که از خود گذشتند تا لبخند لب کودکم به اشک چشم تبدیل نشود آنان که ترس را به شجاعت، تردید را به تصمیم و تاریکی را به رهایی بیخستگی پاسدار شدند. خودم، زندگیم و حال خوشم را مدیون بنیان کنگره و راهنمای گرانقدرم خانم سمیه عزیز و همه عزیزانی که در شعبه شادآباد خدمت میکنند میدانم.
رابط خبری لژیون بیستوششم: همسفر سمیرا
ویراستاری و ثبت: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر فتانه لژیون چهاردهم
همسفران نمایندگی شادآباد
- تعداد بازدید از این مطلب :
109