جلسه پنجم از دوره اول کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی محمدیپور قم با استادی راهنما مسافر اسماعیل و نگهبانی مسافر یاسر و دبیری مسافر حسن با دستور جلسه "وادی دوم و تاثیر آن روی من" روز پنجشنبه مورخ ۶ اردیبهشتماه ۱۴۰۳ راس ساعت ۱۷ آغاز بکار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
تشکر میکنم از نگهبان جلسه و گروه مرزبانی و ایجنت شعبه که خدمت میکنند و زحمت میکشند، سپاسگزارم و ممنونم که اجازه دادند که من در این جایگاه خدمت کنم، از آقا مجید راهنمای لژیون چهارم هم تشکر میکنم، هفتهی راهنما را به آقای مهندس و خانواده محترمشان و همهی اعضای کنگره تبریک عرض میکنم، بهخصوص به اعضای نمایندگی محمدیپور و راهنمایان عزیز تبریک میگویم و تبریک خدمت راهنمای عزیزم آقا یوسف.
وادی اول که دربارهی آن صحبت میشود، اصولاً جای خود انسان را مشخص میکند و در این وادی به ما میگوید که فکر کن و مسیر حرکت خود را و راهی که میخواهی بروی را مشخص کن، مثلاً دربارهی درمان اعتیاد که باید دید کجای کار قرارگرفتهایم و مصرفت چه هست، باید کجا بروی، شاید یک جایی از این مشکلات وقتی انسان بهآن فکر میکند که کجای کار قرار گرفته که کارش به اینجا رسیده ناامیدی بر او چیره میشود. اگر انسان با این حجم از مشکلات و گرفتاریها به این فکر کند که چرا باید ۱۰ ماه سفر کند یا بخواهد CD بنویسد و هفتهای سه جلسه زمان بذارد برای درمانش، به نظرم این یک ابزار از ابزارهای نیروی منفی است، که میتوانید اسم آن را نیروی شیطانی که از درون با انسان مقابله میکند بگذارید.
مواد مخدر یکی از ابزارهای شیطان است که از بیرون با انسان و از درون با ناامیدی، افسردگی و گوشه گیری با انسان مبارزه میکند و این باعث میشود که انسان حرکت نکند و به سمت پوچی برود.
در وادی دوم این امید را به من میدهد که اگر حجمی از مشکلات هم که وجود داشتهباشد و من تمایل به حرکت داشتهباشم که، در متن وادی هم قید شده که ذرات جرقه میتواند تو را به روشنایی عظیمیبرساند، این وادی درباره امید و ناامیدی صحبت میکند و بیان میدارد، ناامیدی انسان را به پایین ترین درجات سوق میدهد.
مثلث جهالت که در جزوه جهانبینی داریم که باعث میشود ما حس خوب را تجربه نکنیم، ما با مشارکت کردن در خیلی از کارها که میتوانیم در کنگره انجام بدهیم و حس خوب را دریافت و تجربه کنیم و همهی این ناامیدیها باعث میشود که نتوانیم حس خوبرا دریافت کنیم، یک موقعی از درون باعث میشویم که خودمان را به پایین ترین نقطه برسانیم و بعد میگوییم از بیرون باعث شده این مسائل پیش بیاید، آیا قبول میکنیم که این وقتی که هدر دادیم یا به اشتباه گذراندیم؟ میگوییم که تقصیر افسردگی بوده که باز هم به دست خودمان بوده یا خودمان نخواستهایم که یک حرکتی برای مشکلاتمان انجام دهیم یا از کنارش خیلی ساده عبور کنیم، گفتیم یا یکی پیدا میشود حلش میکند یا بالاخره یه اتفاقی میافتد شنیدیم به اسم صبر، که میگوییم صبر میکنیم درست میشود، هیچ چیزی درست نمیشود تا وقتی که ما حرکتی نکنیم، اصلا در داخل نوشتهها و کتاب ۶۰ درجه هم هست که انسان از قطرهای شروع شده و راهی که به درستی میرود به دریا و اقیانوس و الی آخر میرسد، یعنی درواقع میگوید انسان هر آن چیزی هست که خودش میخواهد، به هر چیزی که فکر میکنیم همون میشویم، اگه فکر میکنیم آدم افسردهای هستیم همون میشیوم، اگر فکر میکنیم درمان برایمان اتفاق میافتد، پس حتما اتفاق میافتد، خیلی از این مسائل پیش میآید که آدم میتواند ببیند، خیلیها هستند اصلا دلیل اینکه میآیند و سفر میکنند را نمیدونند، اینکه باید CD بنویسند را متوجه نمیشوند، میگویند نوشتن اصلا چه تاثیری روی مواد مخدر دارد؟، چه اتفاقی برای من میافتد؟، اصلا شاید خیلی از اتفاقاتی که میافتد با CD نوشتن حل میشود، با مشارکت کردن، با یک ساعت حضور زودتر در کنگره و خدمت کردن حل میشود، حدیث هم میگه و در کلام الله هم هست که نیاز ما در دل دیگران است و نیاز دیگران در دل ما، من پیام لژیون سردار را خیلی دوست دارم که میگوید امکان ندارد چراغی را روشن کنید و خودت در تاریکی بمانی، مگر میشود چنین چیزی؟، اما قبلش ما باید اول خودمان انجامش بدهیم و مثلا خودم از ناامیدی از مسیر اشتباه و غلط راهمان را جدا کنیم و تو مسیر درست قدم برداریم، هر موقع توانستیم در این مسیر و این نور حرکت کنیم که در وادی هم میگوید؛ حتما به آن نقطهای که ابتدای سفرم
تفکرش را کردهبودم و به آن مسیر حرکتی که تصورش را کردهبودم برسم.
رهایی مسافر افشین به راهنمایی راهنمای محترم مسافر اسماعیل
تهیه و تنظیم: گروه وبلاگ مسافران محمدیپور قم
- تعداد بازدید از این مطلب :
147