نهمین جلسه از دوره ی هفتم کارگاه های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی اردستان با استادی مسافر ابراهیم و نگهبانی مسافر مجتبی و دبیری مسافر حسین با دستور جلسه "وادی دوم و تاثیر آن روی من" سهشنبه ۴ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ شروع به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
در ابتدا تشکر میکنم از آقای مهندس بابت این بستری که فراهم کردند و تشکر میکنم از راهنمای عزیزم آقا کمال و از راهنمای سفر سیگارم آقا پژمان تشکر میکنم.
وادی دوم میگوید که هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد، هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. وادی اول که وادی تفکر است به ما میگوید درباره مشکلاتی که برای ما پیش می آید باید تفکر کنیم. در مرحله اول شاید فکر کنیم تمام مشکلات ما بخاطر مصرف مواد بوده و با خودمان بگوییم جوانی و زندگی ما تباه شده و ممکنه احساس ناامیدی و پوچی کنیم.
جناب اقای مهندس در وادی دوم ما را به سمت امیدواری دعوت میکند. هر انسانی یک رسالتی دارد حتی خدا هم موجودات را برای هدفی خلق کرده چه برسد به انسان که اشرف مخلوقات است و جانشین خدا روی زمین. اگر ما در راه مستقیم قدم برداریم و به سمت ارزش ها حرکت کنیم و خودمان را بشناسیم آن وقت می توانیم رسالت خودمان را پیدا کنیم.
جناب آقای مهندس میفرمایند که رسالت شما این نیست که حتما یا دانشمند یا دکتر بشوید؛ همین که مسائل روزمره خودتان رو به نحو احسن انجام دهید رسالت خودتان را انجام دادهاید. گاهی وقت ها زندگی کردن خیلی سخت است که خیلی چیز ها را نبینیم، نشنویم، از خیلی چیز ها بگذریم و از زندگی خودمان لذت ببریم.
بزرگ ترین دستاورد در زندگی از نظر آقای مهندس، ناامید نشدن و لذت بردن از زندگی است. اگر ما این وادی که قانون زندگی است را درک کنیم که بیهوده خلق نشده ایم و حتما برای خلق ما هدفی بوده است نا امید نمیشویم. ما در زندگی گاهی ناامید میشویم، ولی در این وادی به ما میگوید بدون تجربه تاریکی و درس گرفتن از آن نمیتوانیم به روشنایی برسیم.
اگر تاریکی را تجربه کنیم و از آن درس بگیریم میتوانیم روشنایی را درک کنیم و در آن مسیر حرکت کنیم. ابزار زندگی همین غم و اندوهند تا به آن هدف خلقت که آموزش و خدمت است برسیم. ناامیدی مخرب ترین و قوی ترین ابزار نیروی منفی است که بیرون آمدن از ان خیلی سخت می باشد. ناامیدی از اضلاع مثلث جهالت می باشد و در مقابل ان تجربه از مثلث دانایی است.
ناامیدی مثل سمی است که به بدن ما تزریق می شود و مارا فلج می کند و ما را از حرکت و تجربه کردن باز میدارد و دیگر نمی توانیم به چیز های با ارزش فکر کنیم. تنها چیزی که شیطان از ما میخواهد این است که ما را به سمت نابودی و نا امیدی سوق دهد. چون در ناامیدی ما در برابر نیروهای منفی تسلیم میشویم و شیطان بدون هیچ زحمتی پیروز میشود. تنها کاری که میتوانیم انجام بدهیم که از نا امیدی دور شویم این است که از انرژی درون خودمان استفاده کنیم و با کوچک ترین موفقیت خودمان را تشویق کنیم حتی با لبخند نسبت به دیگران میتوانیم امید را به آنها هدیه بدهیم و در آخر برای وجود خودمان ارزش قائل شویم.
تایپ:مسافر محمدرضا لژیون چهارم
عکاس: مسافر میلاد لژیون دوم
تنظیم وارسال: مسافر محمدرضا لژیون دوم
- تعداد بازدید از این مطلب :
89