ششمین جلسه از دوره دوم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ لژیون الیگودرز با دستور جلسه《وادی دوم و تأثیر آن روی من》به استادی راهنمای محترم مسافر رضا، نگهبانی مسافر هادی و دبیری مسافر شاهپور در روز سهشنبه ۴ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ رأس ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
سخنان استاد
خدا را شکر میکنم که امروز این توفیق را به من داد که در خدمت شما دوستان باشم. دوستان جهت راهاندازی لژیون الیگودرز زحمات زیادی کشیدهاند، وقتی که نگاه میکنم به این ساختمان که امروز در آن هستیم، میفهمیم که چقدر کار و زحمت کشیده شده تابه اینصورت درآمده است، این را نباید سَرسَری بگیریم و ساده از کنار آن عبور کنیم.
میگویند نزدیکترین موج و فرکانس به خداوند سپاسگزاری است، اگر من یاد نگیرم که از مخلوق خداوند سپاسگزاری کنم، چگونه میتوانم از خداوند سپاسگزاریکنم.
اما در خصوص دستور جلسه وادی دوم،《هیچ مخلوقی جهت بیهودگی پا به هستی نمیگذارد هیچکدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خودمان بههیچ فکر کنیم》حال من میخواهم این موضوع را ازدیدگاه قرآن شریف بیانکنم، قبلاً با اینکه قرآن را تدریسمیکردم، اما اینطور و مثل امروز واقف به نکات و بیانات قرآن نبودم.
قرآن میفرماید: با توجه به اینکه انسان اشرف مخلوقات است یعنی بر سایر مخلوقات خداوند اشرافدارد، مگر میتواند هدف نداشته باشد،
گذشتهها در جایی خوانده بودم که همه موجودات جهان، در حال تسبیح خداوند هستند من اینگونه فکر میکردم که صبح زود که از خواب بیدار میشدم، گنجشکها را در حالت آواز خواندن و جیکجیککردن میدیدم، میگفتم که اینها درحال ذکر خداوند هستند، حال شاید اینگونه باشد، اما به من میخواهد بگوید تمام موجودات روی زمین وظایف طبیعی خود را انجام میدهند، غیر از انسان، درکل میتوان گفت که انسان تنها موجودیست که به وظیفه خود که خداوند برایش وضع نمود عمل نمیکند.
انسانها در کل دو دسته هستند: یک دسته، عجول، در رسیدن به خواستههای خود، بدون تفکر و بدون هدف، و گروهی دیگر دانا، عاقل و صبور هستند؛ ودر زندگی خود دارای هدف و مقصود میباشند.
خداوند در قرآن میفرماید: ما به هر دو دسته کمک میکنیم، چه آنانی که در صراط مستقیم و مسیر الهی قرار دارند؛ و چه آنانی که در مسیر شیطان و نیروهای منفی قدم برمیدارند، وقتی انسان به دنیا آمد خداوند به واسطه قدرتِ اختیار که در او نهاده بود، او را بر سر یک دوراهی قرار داد؛ و به او گفت، این دو راه، یکی راه نور و راه راستین است و دیگری راه ظلمات و مسیر شیطان است؛ و فرمود که اگر در مسیر شیطان قدم برداری مصیبتها و سختیهایی در انتظار توست، اما اگر در مسیر الهی قدم برداری چه مواهب و چه نعمتهایی درانتظار توست.
من به این فرمان خداوند گوش نکردم، زیرا اولاً دانا نبودم، دوم اینکه صبور نبودم، چون میخواستم خیلی زود به خواستههای درون خود جامه عمل بپوشانم. به همین خاطر مسیر شیطان یا نیروهای منفی را انتخاب نمودم.
اگر بخواهیم اشارهای به ویژگیهای این مسیرها بکنیم، مسیر الهی میگوید: وقتی در مسیر ارزشها و صراط مستقیم باشید دیگر نمیتوانید زیر و رو بکشید و شرطش هم این است؛ که باید اول برادریتان را ثابت کنید، یعنی در مسیر قرار بگیرید تا پس از آن نیروهای خداوندی به امداد و یاری تو بیایند.
اما مسیر شیطانی یا نیروهای منفی، دقیقاً مانند همان گرفتن پول نزول است که ابتدا پول زیادی به دستت میرسد و درجهت برطرف کردن خواستههای خود قدم برمیدارید، اما موقع باز پرداخت آن مانند مرغی که در تله افتاده باشد به دام میاُفتیم.
من هم چون دانایی نداشتم صبر و حوصله هم نداشتم و بدون هدف حرکت میکردم، میخواستم زود به خواستههایم برسم؛ و به دام اعتیاد گرفتار شدم.
در ابتدا ظاهراً، کارِ خیلی عجیبی انجام ندادم روز اول یک بست تریاک کشیدم و این تازه شروع کار بود، در قرآن به این عمل، عمل شیطانی و هم عمل شجره خبیثه میگوید.
شجره خبیثه یعنی اعمال زشت و اعمال شیطانی و این شجره و یا این درخت (خبیثه) یک سری میوهها داشت، میوههای آن چه بود؟ ترس، خودمحوری، منیت، دروغ، ناامیدی و...
به واسطه همین صفات خبیثه، یک حصار نامرئی دور خود کشیدم و رفتهرفته در انزوای خویش فرو رفتم.
و این عوامل باعث شد که ذرهذره احساس پوچی و بیارزش بودن به من دست بدهد و میگفتم من به چه دردی میخورم، چرا بدنیا آمدهام.
دوستی صحبت میکرد، منزلی دارم که به خاطر وسعت آن از جارو زدن و رسیدن به نظافتش عاجز هستیم، و از این منزل بسیار وسیع و بزرگ سهم من فقط یک اتاق ۳در۴ بیشتر نیست، چون به واسطه مصرف مواد روانگردان که فرزندم دارد از ترسش نمیتوانم حتی صدای تلویزیون را زیاد کنم، چون او از حال خود خارج میشود و تمام اشیاء منزل را نابود میکند.
بنابراین در مسیر شیطانی و ضد ارزشها شاید بتوانیم به خیلی از خواستهها دست پیدا کنیم اما لذتی از آنها نمیتوانیم ببریم و انتهای این چیزی جز جهنم نیست.
وقتی در مسیر تاریکیها قرار گرفتم مرتب به خدا میگفتم خدایا این خانواده، زندگی و ماشین به چه درد من میخورد کاش اینها را نداشتم اما اندکی آرامش؛ و در صلح بودم.
تا اینکه لطف خدا شامل حال من شد و اجازه ورود من به کنگره صادر گردید.
در ابتدا فکر میکردم وقتی میگویند، برای تو اذن ورود به کنگره صادر شده خندهام میگرفت، میگفتم اذن نمیخواهم با رفیقم میآیم، اما خیلیها را دیدم که با رفیق و دوست خود آمده بودند اما به یک ماه نکشیده از گردونه کنگره به بیرون پرتاب شدند.
اگر اینجا آمدیم و اذن ورود ما صادر شده، اولین شرطش این است که در صراط مستقیم باشیم و زیر و رو نکشیم و در ابتدای کار برای اینکه ثابت کنیم که خواهان پیمودن این مسیر هستیم باید ثابت کنیم.
مثالش را اینگونه میزنم که ورود به کنگره مانند یک جاده سربالایی است، شما با دوچرخه رو به بالا رکاب میزنید شاید در ابتدای کار مقداری سخت باشد، اما هنگامی که بعد از یک یا دو ماه به بالای سر بالایی رسیدی از آنجا دیگر مسیر رو به پایین و سرازیر است.
این مطلب فقط برای این است که تو را امتحان کند که ببیند آیا تو خواهان پیمودن این راه هستی یا نه.
یک سفر اولی وقتی وارد کنگره میشود مهمترین خواستهاش باید به رهایی رسیدن و در مسیر رهایی باشد.
مهمترین وظیفه اش مطیع بودن و فرمانبردار بودن است و تنها جایی که نمیشود در آن زیر و رو کشید مسیر صراط مستقیم و مسیر کنگره است. زیرا اگر بخواهی زیر و رو بکشیم با گرداب کنگره به بیرون پرتاب میشویم.
به قول آقای مهندس میفرمایند: بهترین حقه و کلک صداقت داشتن است، همه ما استاد پیچاندن و کلک زدن بودیم اما جواب نداد و نمیدهد، وقتی وارد اینجا شدیم باید دقیقاً در مسیر ارزشها باشیم اگر در این مسیر نباشیم به ما جواب نمیدهد.
همه ما خوب میدانیم که در عالمِ هستی هیچ چیز را به هیچ کسی مجانی نمیدهند و همه ما میدانیم که ما در مسیر ضدارزشها و در مسیر مصرف مواد، پولها و چه سرمایههای عظیمی را به هدر دادیم.
من میتوانم به این قضیه اینطوری هم نگاه کنم، وقتی ما به دانشگاه میرویم یکسری درسها پیش نیاز هستند و ما باید هزینه یاد گرفتن آن دروس را بپردازیم،
من در مسیر تاریکیها از مالم، عمرم و جانم بسیار هزینه دادم و حالا عکس آن، آمدهام در مسیر صراط مستقیم قرار گرفتهام؛ که باید بهای این حال خوب را پرداخت کنم
هر انسانی پای به این جهان میگذارد یک هدف و مقصود دارد هدف و مقصود ما رشد و تکامل خودمان است به دلیل اینکه انسان موجودی اجتماعی است رشد و تکامل در جمع حاصل میشود و بدست میآید.
بالاترین خدمت و یا عبادت در نزد خداوند ابتدا خدمت به خود و سپس خدمت به خلق خداوند است، پس من ابتدا با حضور در جلسات به رهایی خودم فکر کنم و ناامید نشوم و پس از رهایی، به خدمت کردن به همنوع خود بپردازم و با انتقال آموزشهایی که گرفتهام در نجات یک نفس و یا یک انسان سهیم و شریک باشم.
بنابراین اگر من بخواهم به حال خوب برسم، باید خدماتی که به من ارائه میشود نیز من هم به موازات آن به انسانهای نیازمند ارائه بدهم.
از اینکه به صحبتهای من توجه کردید از همه شما سپاسگزارم.
تایپ: مسافر مصطفی
ویرایش: مسافر امیرحسین
ویراستاری: مسافر نعمت
عکس: مسافر مصطفی
تنظیم و ارائه: مسافر احمد
مسافران لژیون الیگودرز
- تعداد بازدید از این مطلب :
193