به نام والاترین عشق
آنانکه با کوله باری از ناامیدی و خسته از جور و جفای تازیانههای تاریکی در گذرراه زندگی سراغ محفل امن و امید بخش را میگیرند تا در آن کمی بیاسایند و غم سنگین دلهای زنگار بسته خود را با جلای رنج و سختی بزدایند و طعم شیرین آرامش را بچشند، آرام آرام از همه جا رانده و از همه راهها مانده با اشاره دست قدرت لایزال کریم رحیم گرمای آغوش نور و روشنایی را در اوج رویاهایشان حس میکنند و در اعماق تاریکی سوسوی نوری امیدبخش وجودشان را فرا میگیرد.
روزی که خسته از غم و اندوه و بیکسی و ناامید از یاری همه کسانی که دستاویزشان شده بودم به دنبال نور امیدی که بتواند گرمای عشق و آرامش را به زندگیمان برگرداند زمین و زمان را به هم دوخته بودم و پاسخ نمیشود را درونم میشنیدم ولی نمیتوانستم بپذیرم و بنشینم و سوختن زندگی و تباهی آینده خود و گلهای زندگیمان را نظارهگر باشم.
به اِذن قدرت مطلق الله محفل بزم عشق، کنگره ۶۰ را یافتیم، با ذرهذره وجودمان عطرخوشِ امید را حس میکردیم. کودک نوپای وجودمان خنُکای سایهای عظیم با نسیم خوش امیدواری را میچشید نسیمی که هزاران برابر مهربانتر از مادر و استوارتر از پدر بود، همان تکیهگاه اَمنی که سالها و ماهها و روزها و ساعتها به دنبالش میگشتیم.
طنین سخنان راهگشایش و گرمای نفسش و عطر وجود و نگاه سراسر روشنایی، امیدواریاش سرتاسر وجود و زندگیمان را در آغوش پر از شکوفههای آرامش خویش فشرد و اینک نهال نوپای زندگیمان پذیرای جواهرات قطرههای باران رهنمونهای گرانبهای ایشان بیش از بیش جوانه میزند تا روزی سّروی استوار در باغ گرانقدر کنگره باشد.
نویسنده: همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر ملیحه (لژیون یکم)
رابط خبری: همسفر مریم، رهجوی راهنما همسفر ملیحه (لژیون یکم)
عکس، ویراستاری و ارسال: همسفر ناهید، مرزبان خبری
همسفران نمایندگی آزادشهر
- تعداد بازدید از این مطلب :
47