برای اینکه بتوانیم وضعیت سیستم انرژی انسان را بهتر درک کنیم مثال سرسره را میزنیم، وقتی کودک از سرسره پایین میآید چون انرژی جمع شده از دست میدهد احساس لذت میکند دقیقاً انسان نیز همینطور است مواقعی که انرژی میگیرد یا از دست میدهد در وجودش حس لذت به وجود میآید ولی بسته به نوع انرژی که به دست آورده و یا از دست داده دارد که به طیف رنگینکمان تشبیه شده است و میتواند طیف درخشنده یا کدر باشد یا مانند استخری که پر یا نیمه از آب تمیز و زلال یا کدر و کثیف باشد. پس هر دو کیفیت و کمیت انرژی مهم است که به آن سطح انرژی نیز میگوییم، سطح انرژی تعیین کننده انجام کار میباشد چه در مورد کار ارزشی و چه ضدارزشی مانند زمانی که کیفیت انرژی بالاست ولی کمیت پایین است خوبی را تشخیص میدهد ولی قدرت اجرایی کار خوب را ندارد و بالعکس قدرت اجرایی دارد مانند انسان شروری که پر از انرژی هست ولی اعمالش درست نیست. وقتی کیفیت بالا است ما کار خوب را تشخیص میدهیم ولی نمیتوانیم انجامش دهیم و زمانی که کمیت بالا است انرژی داریم ولی نمیدانیم کی و کجا باید استفاده کنیم. حس ناامیدی که در آن کانالهای انتقال انرژی مسدود میشوند یعنی حسهایمان بسته میشود بیحسی و پشت آن غم شدیدی نهفته هست و از هیچ چیزی لذت نمیبریم. انسان احتیاج به محبت پدر و مادر و...دارد ولی نمیتواند جذب کند به طبیعت میرود ولی لذت نمیبرد چون هیچ انرژی را به خاطر بسته بودن کانالهای انرژی جذب نمیکند. درون ما خواستههای زیادی هست زمانی که غم بر ما حاکم شود خواستهها بلاتکلیف میشوند و به آنها نمیرسیم، بنابراین غم شدیدی وجودمان را میگیرد و حسهای منفی دیگر که در مثلث جهالت جمع شدهاند ناامیدی منیت و ترس تمام حالتهای منفی پروندهاش به یکی از این سه تا ختم میشود. ما برای رسیدن به مثلث دانایی باید از این مثلث جهالت عبور کنیم و منیت را خورد کنیم تا آموزشپذیر شویم و با ترس رو به رو شویم و از ناامیدی رد شویم. این دانش را داشته باشیم که اینها چه اثر و خواصی دارند تا با آنها رو به رو شویم حسهای منفی مثل خشم در زمان کوتاه اتفاق میافتد ولی قدرتش زیاد است باید از آن رد شد اما ترس زمانش کم ولی فشارش بالاست باید با آن رو به رو شد در غیر این صورت به ما آسیب میزند. اگر انرژی توان انجام کار نباشد ما قادر به انجام کار نیستیم مانند پول در جهان فیزیکی و این انرژی میتواند خالص یا ناخالص باشد و باعث یک سری مشکلات برایمان شود. حس معادل نیرو است که باعث حرکت میشود و ما به آن نیاز داریم، حس در اثر جا به جایی انرژی به وجود میآید مانند محبت کردن به یک نفر که باعث حس خوب و آرامش طرف مقابل میشود و برعکس با توهین کردن انرژیاش را میگیریم خلعسلاح میکنیم و احساس قدرت میکنیم. ذهن یک تقویتکننده فوقالعاده قوی است موج اولیه را با قدرت کم میگیرد و به آن انرژی میدهد و تبدیل به موج قویتر میکند، زمانی که یک نفر به ما توهین میکند و ما تصویرسازی میکنیم و انرژی میدهیم موج قویتر و باعث خشم زیادی میشود. ذهن مانند مجلس یک کشور است که بودجهها تقسیم میشوند و ذهن هم انرژیها را تقسیم میکند، وقتی ذرهبین میاندازیم روی یک نفر که نقطه ضعفش را پیدا کنیم تمام انرژی ما صرف همین مسئله میشود. حسادت یعنی تحمل دیدن کار خوب را نداریم چون خودمان را در آن جایگاه میبینیم در واقع موج مثبت میگیریم و با تضعیفکننده موج آنقدر آن کار را کوچیک میکنیم تا راضی شویم، هر چه منیت عمیقتر گمراهی انسان بیشتر میشود، بهترین کار در مقابل امواج منفی این است که رهایشان کنیم.
تایپ: همسفر امالبنین، راهنما همسفر زهره(لژیون پنجم)
ویرایش و ارسال: همسفر سمیه، راهنما همسفر رقیه(لژیون سوم)
همسفران نمایندگی کاشمر
- تعداد بازدید از این مطلب :
81