سلام دوستان سمیه هستم همسفر
وادی دوم میخواهد بگوید: مسافرها و همسفران بهخاطر مشکلاتی که در زندگی داشتند؛ باعث شده، ناامید بشوند. ناامیدی سلاحی است که شیطان در ما به وجود میآورد تا ساکن بمانیم و حرکت نکنیم و نمیگذارد به دانایی برسیم. دور مثلث کنگره ۶۰ دایرهای هست که میخواهد به من سمیه بگوید: حرکت از پایینترین نقطه و بدترین وضعیت شروع میشود. شعاع دایره بسیار زیاد است؛ یعنی بیکران، یعنی راه صراط مستقیم. این دایره به من میگوید: زمانی که من از پایینترین نقطه شروع کنم با آموزشگرفتن و رسیدن به دانایی میتوانم به اوج برسم و تغییر از خودم شروع میشود.
راهنمای عزیزم همیشه میگوید: زمانی که تو تغییر کنی دیگران مجبورند تغییر کنند. زمانی من ناامید و منفینگر بودم، اما الان خیلی مثبتنگر شدم. نمیگذارم نیروهای منفی باعث ناامیدی من بشوند. همانطور که گفتید مشکلات مثل مسئلهها هستند باید بتوانم خیلی قشنگ آنها را حل کنم تا به پله بعدی برسم. این باعث تغییر من شد تا بتوانم حرکت کنم. انشاءالله بتوانم روزی به جایگاهی که خدا برای من در نظر گرفته برسم.
سلام دوستان افسون هستم همسفر
من قبل از اینکه وادی دوم را یاد بگیرم، به من کمک کرد و احتیاج هم داشتم، و به من یاد داد؛ روزی که توانستم از این وادی استفاده کنم، زمانی بود که فکر کردم، خوب؛ زندگی من که بههمریخته است، هرچه هم هست زندگی است دیگر، و به من تعلق دارد؛ و من فقط خودم میتوانم آن را تغییر بدهم.من قبلاً حال بدم را تقصیر مسافرم میانداختم. وادی دوم به من کمک کرد مسئولیتم را بپذیرم یادم داد از نیروی درونی خودم استفاده کنم. این من هستم که میتوانم تاثیرگذار باشم. خودم را تغییر دادم و این خیلی مهم است که ما راکد نباشیم حرکت کنیم من خیلی حساس بودم و زود ناراحت میشدم به خودم گفتم تو هم میتوانی مثل راهنمایت خودت را تغییر بدهی و حالت خوب باشد.
اتفاقاً مشکلات و حل مشکلات مثل مدادی است که به سینه خودمان بزنیم دستمایه بشود برای حرکت بعدی که مشکلی را حل کنیم و انرژی بگیریم و مشکل بعدی را حل کنیم. یا مشکلی پیش بیاید حالم بد بشود و نگاهم به بقیه باشد. چیزی که من میتوانم به آن افتخار کنم و بین همه ما مشترک است؛ این که ماندیم و پایمردی داشتیم. و با آموزشها خودم را پیدا کردم. بر اساس وادی دو، من خودم را شناختم. وقتی به نیروی درون خودمان پی ببریم و با حرکت به سمت نور کلی انرژی بگیریم. به نیروها دسترسی پیدا می کنیم. و میتوانیم مسائل بزرگ را با انرژی کمتر حل کنیم. از خداوند میخواهم کمک کند، دنبال ضعف دیگران نباشم و دنبال کمککردن به دیگران باشم.
سلام دوستان فاطمه هستم همسفر
من همیشه به خودم میگفتم خدایا یا مرگ مرا برسان، یا مرگ مسافرم را. در روزهای سختی که داشتم همیشه میگفتم: خدایا این که درست نمیشود؛ چون ناامید بودم. در وادی دوم میگوید: هیچ مخلوقی جهت بیهودگی آفریده نشده است. من الان ناراحت هستم که چرا من طلب مرگ یک انسان را میکردم از بس ناامید بودم این طلب را میکردم. نیروهای منفی من را ناامید میکنند و گاهی به کنگره نمیآیم؛ اما امروز به آنها غلبه کردم و به کنگره آمدم. کنگره نیامدن همان نیروهای منفی است که نمیگذارند من بیایم، باید به کنگره بیایم تا به آرامش برسم. شعبه جدید مثل شعبه آکادمی میماند. حسی را دارد که آقای مهندس صحبت میکردند و من کلی انرژی میگیرم. دعا میکنم اذن مسافر من هم صادر بشود و به کنگره بیاید و به رهایی برسد.
سلام دوستان اکرم هستم همسفر
من امروز آمدم خدمت بگیرم گفتند: اولویت سفر اولیهاست، سفر اولیها قدر جایگاهی که هستید را بدانید. خدا را شکر که من هم از سفر اولم استفاده کردم و خدمت کردم. من در حال نوشتن وادی چهاردهم بودم عزیزی از من پرسید وادی چندم را مینویسی؟ گفتم: وادی ۱۴؛ اما خودم در وادی دوم مانده بودم و هنوز مثلث جهالت را پشت سر نگذاشته بودم.
خدا را شکر که با راهنمایی راهنمای عزیزم از این مثلث توانستم عبور کنم و آموزش گرفتم و حداقل دید و نگاه من به یک مصرفکننده عوض بشود. چون نگاهم منفی بود و میگفتم چرا خدا اینها را خلق کرده است. درحالیکه یک مصرفکننده آمده تا ما در کنار آنها قرار بگیریم سختی بکشیم و این، یک نوع سازندگی هست که ما با سختیها ساخته بشویم. انشاءالله بتوانیم خدمت کنیم و در هر جایگاهی هستیم بهترین استفاده را بکنیم. آقای امین در سی دی ناامیدی گفتند: اگر میخواهی شخصی را در سکون نگهداری، ناامیدش کن. ما فقط با حرکتکردن میتوانیم بر ناامیدی غلبه کنیم. من با تغییرکردن توانستم در حرکت باشم. امیدوارم در حرکت باشیم و در راه صراط مستقیم حرکت کنیم.
سلام دوستان طاهره هستم همسفر
خیلی جامع و کامل صحبت کردید. مثل همیشه آدم را امیدوار میکنید.
وادی دوم به امید و ناامیدی اشاره دارد. زمانی که انسان در ناامیدی قرار بگیرد، در مثلث جهالت قرار دارد. ضلع مقابل ناامیدی تجربه هست. زمانی که من در ناامیدی قرار بگیرم قطعاً نمیتوانم از تجربه کافی استفاده کنم. من باید ناامیدی را کنار بگذارم. از راهنمای عزیزم تشکر میکنم که من را راهنمایی کردند و تجربیات کامل خود را در اختیار من رهجو قرار دادند تا بتوانم این حصار ناامیدی را از دور خودم بردارم و حرکت کنم. تا وقتی این حصار را برندارم نمیتوانم حرکت کنم و به هدفم برسم. پس حتماً باید این ناامیدی را از خودم دور کنم تا بتونم به هدف خودم در زندگی برسم.
سلام دوستان طیبه هستم یک همسفر
وادی دوم جز وادیهای تفکر هست که من باید فکر کنم؛ چرا روی زمین آمدم؟ هر کدام رسالتی داریم، مسئولیتی به گردن ماست. داشتم فکر میکردم، این دستور جلسه به دستور جلسه هفته قبل چقدر نزدیک هست. من مسئولیتهایم را پذیرفتم و یاد گرفتم؛ مسئولیت من بهعنوان سفر اولی چه هست. نسبت به سفر دومی چه هست. زمانی که یاد گرفتم، هدف برای خودم مشخص میشود و خیلی راحت میتوانم کارهایم را انجام دهم و دیگر ناامیدی سراغ من نمیآید و من قوی میشوم. باید بدانم هدفم چه هست و چگونه حرکت کنم.
من در وادی دوم همیشه یاد این داستان میکنم که: شیطان در بازار داشت ابزارهایش را میفروخت ابزار کینه، حسد، حسرت، حرص، و...یک ابزار قدیمی و کهنه با قیمت بالا داشت. به او گفتند: چرا قیمت بقیه مناسب هست؛ ولی این گرانتر است. شیطان گفت: این مهمترین و اصلیترین و آخرین ابزار من است که در مورد کسانی که با هیچ ترفندی نمیتوانم آنها را از انجام کارهایشان بازدارم از آن ابزار استفاده میکنم. آن ابزاری نبود جز ابزار ناامیدی. پس بدانیم شیطان چه ترفندهایی برای ما استفاده میکند که آخرینش، ترفند ناامیدی هست که برای ما استفاده میکند. ببیند شیطان چگونه جلوی ما را میگیرد. من باید قدرت پیدا کنم در دل ترس بروم. دستم را بالا بگیرم. فقط یک کلمه بگویم تا ببینم این در حالوروز من تأثیر دارد یا خیر! من در سفر اول از مشارکتکردن میترسیدم زمانی که آموزش گرفتم، فهمیدم این کار چقدر به حال خوب من کمک میکند.
تایپ: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر مینا (لژیون اول)
ویراستاری و ارسال: همسفر طیبه، مرزبان خبری
همسفران نمایندگی نائین
- تعداد بازدید از این مطلب :
125