در سیدی اشراق، آقای مهندس ابتدا راجع به حوض صحبت میکنند؛ حوضی که لجن و یا آب بسیار تیره و کثیف داشته باشد با حوض بسیار تمیزی که از چشمهای روان سیراب میشود فرق بسیار دارد. این دقیقا تمثیل ما انسانها است که بین کدامین حوضها قرار داریم؛ حوضی که لجن، آب بسیار تیره و کثیف دارد یا حوضی که بسیار تمیز است و ازچشمهای روان سیراب میشود.
آقای مهندس میفرمایند: انسان مثل چشم است که اطراف را میبیند ولی خودش را نمیتواند ببیند؛ یعنی، بدیهای همه را میبیند ولی بدیهای خودش را نمیبیند؛ انسانی که خلقوخوی خوبی دار ؛ همه انسانها را واقعا دوست دارد و با آنها برخورد ملایمی دارد؛ تا زمانیکه انسانها را دوست نداشته باشد، خلق و خوی خوبی نخواهد داشت و شخص برای اینکه انسانها را دوست داشته باشد باید فهم، شعور و آگاهی او بالا رفته باشد.
در ادامه جناب مهندس درباره اشراق، توضیح میدهند که جهانی متفاوت از جهان ماست؛ در واقع جهان نور است؛ ما میتوانیم با اجرای فرامین الهی حوض خود را از ناخالصیها پاک کنیم و از جهان ظلمانی به سمت جهان نور رهسپار شویم؛ برای آنکه از چیزی که میکاریم مطلوبترین محصول را برداشت نماییم، بایستی در مسیر ارزشها و صراط مستقیم باشیم؛ تعیین مسیر ارزشها و صراط مستقیم، برعهده خداوند است او این مسیر را مشخص میکند ؛ مسیر حق را از ناحق متمایز مینماید؛ زیرا مسیر حق، مسیر الهی و مسیر ناحق، مسیر شیطانی است.
انسان هر آنچه بکارد همان را برداشت مینماید. جهان ما دارای دو قطب مثبت و منفی است و هر چیزی بر مبنای ضد خودش تعریف میشود؛ مانند تاریکی در برابر نور و راستی در برابر دروغ، تا هر انسانی به وسیله آنها آزموده شود و در نهایت بتواند مسیر خیر و نیکی را با فهم و آگاهی خودش انتخاب نماید.جناب مهندس میفرمایند : گنج داخل ویرانه و در اعماق تاریکیها است؛ انسان میتواند گنج درون خودش را بیابد و بهسوی نور حرکت نماید؛ پس در نهایت میتوان اینگونه برداشت کرد که مشکلات هر انسان بر مبنای ظرفیت او از طرف خداوند تعیین شده تا با حل آنها در مسیر تکامل خود گام بردارد و حل این مشکلات پیشنیاز رشد هر انسانی در سیستم آفرینش میباشد.
در ادامه آقای مهندس راجع به مرگ صحبت کردند، زمانی که مرگ فرا برسد از انسان هیچ چیز کسر نمیشود، بلکه در هنگام مرگ، تمام صفات زشت و خوب با ما میمانند و اگر کسی اعتیاد داشته باشد پس از مرگ، اعتیاد او از بین نمیرود و همواره همراه او است؛ یعنی فقط تغییر فیزیکی و جهانی داریم.غم بزرگ میتواند انسان را به درجه پایین و نابودی بکشاند؛ مثلا کسی که عزیزی را از دست میدهد همیشه در حال سوگواری و عزاداری میباشد و در آخر خود را نابود میکند؛ غم میتواند انسان را به بالاترین مقام خاص الهی و رستگاری سوق دهد؛ مثل کسی که میتواند این مسئله را برای خود توجیه کند که درست است عزیزی را از دست دادهام؛ اما زندگی همچنان ادامه دارد و من باید به زندگی کردن ادامه دهم.
در آخر جناب مهندس در مورد زمان صحبت میکنند که قدر زمان را بدانید؛ چون زمان بسیار کوتاه و گذرا است؛ بسیار سریع میگذرد و باید از زمان حداکثر استفاده را ببریم.؛ در نهایت دادهها و ندادههای خداوند را شکر کنیم.
نویسنده : راهنما همسفر عاطفه (لژیون نهم)
ویراستار و ارسال: همسفر زری رهجوی راهنما همسفر سودابه ( لژیون چهارم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
107