English Version
English

امید در مقابله با تاریکی

امید در مقابله با تاریکی

نهمین جلسه از دوره سی‌ونهم سری کارگاه‌‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، ویژه همسفران شعبه ستارخان با استادی همسفر سمیه، نگهبانی همسفر سارا و دبیری همسفر نسرین با دستور جلسه (وادی دوم و تاثیر آن روی من) در روز سه‌شنبه چهارم فروردین ماه سال ۱۴۰۳ راس ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
خداوند را به خاطر تجربه چنین جایگاهی شکر می‌کنم و از راهنمای خوبم خیلی تشکر می‌کنم که به من اجازه خدمت دادند. دستور جلسه وادی دوم با عنوان "هیچ موجودی به جهت بیهودگی قدم به حیات نمی‌نهد، هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم." هست. اولین دستاورد من از این وادی کلمه امید بود. من قبل از کنگره به دلیل تفکرات غلطی که داشتم، مشکلات زیادی را برای خود به وجود آورده بودم و تفکرات غلط من چیزهای عجیب و غریبی نبودند. فکر می‌کردم که من خوب نیستم، کارها را خوب انجام نمی‌دهم، فلانی خیلی از من بهتره و ... در حالی که من می‌دانستم که دارم اشتباه می‌کنم؛ ولی برای خودم دلیل می‌آوردم، این‌که من خوب نیستم، بدبختم و ... هر روز همین فکرها را می‌کردم و این موضوع باعث شده بود که همیشه شاکی باشم و ناله کنم. مدام می‌گفتم: این چه زندگی است که من دارم؟ گویی که من در این زندگی هیچ نقشی نداشته‌ام و این‌ها همه به من داده شده است. این موضوع باعث شده بود که اگر من یک کاری را شروع می‌کردم و یک نفر حرفی به من می‌زد، آن کار را رها می‌کردم و فرو می‌ریختم. حتی اگر تعریف هم می‌کردند، باورَم نمی‌شد و می‌گفتم که نه من خوب نیستم و این موضوع باعث شده بود که من بیشتر و بیشتر در تاریکی فرو بروم و این کلمه تاریکی موضوعی بود که مفهوم آن را در کنگره متوجه شدم و دانستم که سردرگمی و ناامیدی ابزار نیروی تاریکی است در واقع نیروی تاریکی به کمک این حس‌، موتور انسان را متوقف می‌کند و پیام این وادی بود که به من یاد داد،  امید انسان را در مقابل حس‌های منفی تجهیز می‌کند در واقع من یاد گرفتم که برای هستی مهم هستم و باید برای بودنم در هستی احترام قائل باشم و تلاش کنم.

از استاد امین شنیدم که می‌گفتند: چقدر حاضر هستی که برای زندگی‌ات تلاش کنی؟ و چقدر حاضر هستی که زمین بخوری و دوباره بلند شوی؟ این‌ها برای من خیلی جالب بود! جایگاه مرا در هستی می‌سازد و به من می‌گوید که در پایین‌ترین نقطه هم باشی؛ اگر تلاش کنی، می‌توانی به بالاترین نقطه برسی و من از این وادی یاد گرفتم که ما نسخه منحصر به فردِ این هستی هستیم و خداوند به ما توانایی‌های مختلف داده است. باید با تفکر درست، این توانایی‌ها و استعدادها را پیدا کنیم که اگر مشکلی برای ما به وجود آمد به دنبال یک راه حل یا کورسویی باشیم که بتوانیم، این مشکل را حل کنیم.

قبل از کنگره خیلی سردرگمی‌ها و ناامیدی‌ها داشتم. گویی آن کلید اصلی را پیدا نمی‌کردم تا این‌که  این کلید و مفهوم اصلی کلمات را در کنگره پیدا کردم. مسافرم همیشه به من می‌گفت: اگر من یک جایی به عنوان استاد جلسه انتخاب می‌شوم، مطمئنم که یا در آن دستورجلسه گره داشتم که رفع شده است و یا هنوز با آن درگیر هستم. من نیز به این نتیجه رسیده‌ام که دقیقاً همین‌طور هست؛ یعنی اگر تمام دستور جلسات را در کنار همدیگر قرار دهم، بیشترین گرهِ من در این دستور‌جلسه بود که هنوز هم کار دارم و باید بیشتر تلاش کنم. خیلی ممنونم که به صحبت‌های من گوش کردید.

ویرایش و تایپ: همسفر سمیه، رهجو راهنماهمسفر نازی (لژیون چهاردهم)
عکاس: همسفر مشکناز، رهجو راهنما همسفر مونا (لژیون پنجم)
ارسال: همسفر نگار، رهجو راهنما همسفر اکرم (لژیون یکم)
مرزبان کشیک: همسفر هاجر
همسفران شعبه ستارخان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .