جلسه دوازدهم از دوره دوم کارگاههای خصوصی و آموزشی همسفران کنگره ۶۰، ویژه نمايندگی پرند به استادی همسفر راضیه و نگهبانی همسفر انسیه و دبیری همسفر خدیجه با دستورجلسه "وادی دوم و تأثیر آن روی من" روز سهشنبه به تاریخ ۴ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
خدا را بابت توفیق این خدمت سپاسگزارم. از نگهبان جلسه، ایجنت، گروه مرزبانی و راهنمای خودم همسفر مرضیه تشکر میکنم که به من اجازه دادند تا در این جایگاه خدمت کنم و آموزش بگیرم. پيشاپيش هفته راهنما را اول به اولین راهنمای کنگره ۶۰ جناب آقای مهندس و سرکار خانم آنی و استاد امین و خانواده محترمشان و راهنماهای گرامیم خانم مرضیه و خانم مینا و همه راهنماهای دلسوز کنگره ۶۰ تبریک میگویم. انشاءالله که پایدار و سلامت باشند.
دستورجلسه امروز وادی دوم و تأثیر آن روی من است. هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد، هیچکدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر به هیچ فکر کنیم. آقای مهندس کتاب عشق را با ۱۴ وادی برای رسیدن انسان به فلسفه وجودی خودش نوشتهاند و چقدر قشنگ این وادیها را پشت سر هم نوشتهاند و ترتیب این وادیها خیلی مهم است و مانند یک پازل میماند که اگر ترتیب این وادیها بهم بخورند ما به وادی چهاردهم که عشق و محبت است هرگز نمیرسیم.
وادی اول با تفکر شروع میشود و در نهایت به وادی چهاردهم که همان عشق و محبت است، میرسد. وادی دوم ۲ بخش دارد بخش اول میگوید؛ هیچ مخلوقی جهت بیهودگی خلق نمیشود. ما در وادی اول یاد گرفتیم که تفکر کنیم و تفکر یک حرکت ذهنی و درونی است که یعنی حرکت از یک نقطه مجهول به یک نقطه معلوم که از عقل سرانجام میگیرد و منشاء رفتارهای بیرونی ما است.
ما هر طوری که فکر کنیم همان را در رفتارمان نشان میدهیم؛ پس من وقتی تفکر را یاد گرفتم باید بیایم و به فلسفه وجودی خودم فکر کنم، بگویم مگر میشود انسان که این همه عظمت دارد، این همه نعمت در اختیار انسان است میشود خلقت آن بیهوده باشد؟! همانطور که خداوند میگوید من برای خلقت هر موجودی از ریزترین تا درشتترین آنها برنامهریزی میکنم و حکمت دارد. مگر میشود انسان این همه نعمت در اختیارش باشد؛ ولی باز پس دهی نداشته باشد. آقای مهندس مثال میزند و میگوید یک درخت کمترین امکانات را میگیرد؛ ولی این همه به ما محصول میدهد؛ پس انسان که این همه نعمت در اختیارش است و اشرف مخلوقات میباشد؛ پس باید خیلی بازپس دهی داشته باشد. من گاهی اوقات که عصبانی میشدم و با مسافرم بحثم میشد، میگفتم خدایا هدف از خلقت مسافر من چه بود؟ این را برای چه آفریدی؟ برای اینکه من را عذاب بدهد؛ ولی این وادی را که دیروز داشتم میخواندم فهمیدم که آن برای رشد من بوده است و فلسفه وجودی مسافر من هم این بوده است.
وادی دوم درباره ناامیدی صحبت میکند، در این وادی میگوید ممکن است ما در اثر تفکر غلط یا حرکت در مسیر ضدارزشها برای خود مشکلاتی را بوجود بیاوریم و این مشکلات در ساختار جسم ما تخریب ایجاد میکند و این تخریب ممکن است هم جسمی و هم روانی باشد؛ وقتی ما تخریب روانی داشته باشیم. من وقتی از نظر روانی مشکل داشته باشم، خودم احساس میکنم که بیهوده آفریده شدهام و اصلاً خلقت من بیهدف بوده و در زندگی هیچ ارزشی ندارم؛ وقتی اینگونه پیش برود اعتماد به نفس من پایین میآید و دچار ناامیدی میشوم.
بعد گفتیم ناامیدی یکی از اضلاع مثلث جهالت است که در مقابل تجربه قرار میگیرد و ناامیدی مانع حرکت انسان میشود. استاد امین میگوید: که مهمترین عاملی که انسان را از حرکت باز میدارد ناامیدی است و مهمترین دلیلی هم که باعث میشود انسان در تاریکیها قرار بگیرد همان ناامیدی است. یک جمله معروف است که میگوید انسان به امید زنده است. امید شاید نتواند کاری برای ما انجام بدهد؛ ولی همینکه حال ما را خوب میکند برای ما خیلی ارزش دارد.
بخش دوم وادی درباره فلسفه وجودی ما صحبت میکند. هیچکدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم؛ اگر من فکر کنم که چیزی است که خلقتش بیهوده باشد مشکل از خودم است و حتما پشت خلقت این موجود حکمتی است و ما نمیدانیم. این من بودم که نتوانستم به فلسفه وجودی آن موجود پی ببرم.
خداوند وقتی انسان را میآفریند به آن اختیار میدهد و آن را بر سر دوراهی تاریکی و روشنایی قرار میدهد و اگر ما راه تاریکیها را انتخاب کنیم و در مسیر ضدارزشها باشیم، همینطور رهایش نمیکند. خداوند همیشه پشت و پناه ما است به شرط اینکه من در مسیر ارزشها باشیم؛ اگر در مسیر ضدارزشها باشیم نیروهای منفی میآید و ما را بیشتر به سمت تاریکیها میبرد. اول وادی درباره جنگ نرم صحبت میکند که جنگ نرم منظورش افکار و اندیشه است. همینکه من بیایم و نیروهای منفی وجود خودم را بشناسم و با حرکت خودم در مسیر ارزشها مقابله کنم و به سمت ارزشها حرکت نمایم و به صلح و آرامش برسم. برداشت من از این وادی این است که هیچگاه اجازه ندهیم نیروهای منفی و مشکلات ما را از حرکت باز دارند و همیشه امید ما به خدا باشد و به خودمان ایمان داشته باشیم و بتوانیم با حرکت کردن در مسیر درست این توانایی خودمان را نیرومندتر کنیم و فلسفه وجودی خودمان را پیدا کنیم و نقش خودمان را خوب اجرا کنیم؛ چون هیچ کس نمیتواند نقش من را ایفا کند و هرکسی برای خودش وظیفهای دارد و باید هرکسی وظیفه خودش را انجام بدهد. ممنونم از همگی
مرزبان کشیک: مسافر محمد
لژیون خدمتگزار: لژیون اول به راهنمایی (همسفر مرضیه)
تایپ: همسفر شیوا رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون اول)
عکس و ارسال: همسفر زلیخا مرزبان خبری
همسفران نمایندگی پرند
- تعداد بازدید از این مطلب :
123