سلام دوستان زهرا هستم یک همسفر:
در کنگره ۶۰؛ وادیها راه و روش زندگی کردن را به ما می آموزند. در وادی اول که وادی تفکر است؛ آموختیم که به چه چیزهایی فکر کنیم و به چه چیزهایی نباید فکر کنیم. متوجه شدیم که دانسته یا ندانسته از روی عدم آگاهی تخریبهایی بر روی جسم و روان خود وارد نمودیم و مشکلاتی را برای خود به وجود آوردیم، بر این اساس در ناامیدی فرو رفتیم.
در وادی دوم نوید امیدواری به ما داده شده، یعنی «هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد؛ هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.» بنابراین خداوند در خلقت هر موجودی یک حکمت و فلسفه عظیمی اندیشیده است. قطعا اگر باور داشته باشیم که تصادفی خلق نشدهایم و به هستی درست نگاه کنیم، انسان و خلقت آن را بشناسیم، در مسیر ارزشها حرکت کنیم و برای حیات خود ارزش و احترام قائل باشیم، دیدگاه ما به زندگی و حیات تغییر می کند.
زندگی کردن و حیات چنان ارزشمند است که آقای مهندس میفرمایند: «معجزه حیات، خود حیات است.» قطعآ اگر باور داشته باشم که بیهوده خلق نشدهام در پی یک زندگی آرام، لذت بخش و ارزشمند هستم.
خدا را شکر که این آموزشها را در کنگره گرفتم و درک کردم که یک موجود اضافه و بیهوده نیستم؛ به چیزهای منفی و ضد ارزش نباید فکر کرد؛ زیرا این عمل باعث گرفتن انرژی و همچنین باعث عدم دریافت القائات و الهامات مثبت در وجود من میشود.
برای درک بهتر این موضوع که منِ انسان، بیهوده آفریده نشدهام، باید دانش و آگاهی خود را افزایش دهم و بدانم که در این جهان تنها و بدون پشتیبان نیستم؛ قدرت مطلق یاور و پشتیبان من است. پس لازم است اول خودم را بشناسم تا در ادامه بتوانم نیروهای مافوق را درک کنم و برای سازندگی در قسمت جسم، روان، جهانبینی و در نهایت ساختن پیرامون خودم تلاش کنم و دنیای درونم را تبدیل به دنیایی آباد و سرمست کنم.
سلام دوستان ریحانه هستم یک همسفر:
هدف وادی دوم، رهنمون کردن من از ناامیدی به امید و امیدواری است. این وادی به من این پیام را میدهد که هر کدام از ما به علتی پای به هستی گذاشتهایم.
قبل از ورودم به کنگره به خودم میگفتم؛ ای کاش به دنیا نیامده بودم، چرا پدر و مادرم مرا به این دنیا آوردهاند و صحبتهایی از این باب. این چراهایی که در جهان ذهنی صورت میگیرد و جلوی حرکت من را میگیرند؛ باعث میشوند من در حالت سکون باقی بمانم، باعث تخریب در ساختار جسم، روح و روان من میشود.
خداوند در هستی هیچ چیز را بیهوده خلق نکرده و من اگر تصور کنم چیزی بیهوده خلق شده، در نتیجه به فلسفه وجودی آن پی نبردهام. همانطور که میدانیم انسان برای آموزش گرفتن و خدمت کردن خلق شده است؛ برای آموزش باید یک َرب و مربی داشته باشد. مربی که راه و مسیر را خود رفته و از پیچ و خم مسیر آگاه است تا حل کردن درست مشکلات را از او بیاموزم.
مشکلات بیهوده سر راه من قرار نگرفتهاند؛ یا برای آموزشگرفتن، قَویتر شدن من و یا برای آزمایش و امتحان من هستند؛ یا بر اساس تقدیر و نامه پیشین، بوجود آوردهام که باید تصفیه و بازگشت انجام دهم.
هر شخصی برای رسالتی خلق شده است. همانطور که اثر انگشت هیچ دو نفر مثل هم نیست، رسالت هیچ دو نفر هم مانند هم نیست. هدف من شاید در این بُعد از حیات، انجام وظیفه مادری، مسئولیت همسفری یا نشاندن لبخند بر لبان کسی باشد. امیدوارم بتوانم این مسئولیت را به خوبی به انجام برسانم.
در پایان از جناب مهندس و خانواده محترمشان سپاسگزارم که معنای درست زندگی کردن را به من آموختند و من را از اوج ناامیدیها نجات بخشیدند.
رابط خبری: همسفر رقیه رهجوی راهنما همسفر شیرین (لژیون پنجم)
ویراستار و ارسال: همسفر پرتو رهجوی راهنما همسفر آسیه (لژیون یکم)
همسفران نمایندگی عمان سامانی
- تعداد بازدید از این مطلب :
123