English Version
English

بهشت را به بها می دهند

بهشت را  به بها می دهند

جلسه ششم از دوره ششم سری جلسات خصوصی مسافران نمایندگی قوچان در تاریخ چهارم اردیبهشت 1403 در روزهای سه شنبه با استادی راهنما مسافر محمد، نگهبانی مسافر حسن و دبیری مسافر امید با دستور جلسه (وادی دوم و تاثیر آن روی من)ساعت 17 شروع بکار نمود.

سلام دوستان محمد هستم یک مسافر
خیلی خوشحالم که فرصت شد تا امروز در میان شما باشم همچنین تشکر می کنم از ایجنت عزیز آقای رحمان و مرزبانان که شرایط تشکیل این جلسات را در قوچان فراهم می کنند، همینطور که می دانید امروز جشن تولد 5 سال رهایی مهدی را داریم. اما راجب دستور جلسه خیلی کوتاه بخواهم بگویم می دانید که 14 وادی، قانون های جاری در زندگی است. این جهانی که ما در آن زندگی می کنیم بدون قانون نیست این بازی زندگی خیلی خیلی جدی است و قانون های خاص خودش را دارد و این یگ لطفی است شامل تک تک ما شده که در کنگره حضور داریم و این قوانین را فرا می گیریم.

خب دستور جلسه وادی دوم است در وادی اول صحبت از تفکر بود و من دعوت شدم تا بشینم فکر کنم، تجزیه تحلیل کنم و یک مسیری در جهت رسیدن به خدا پیدا کنم، کتاب عشق هم اسمش چهارده وادی برای رسیدن به خود است. به خود رسیدن چه مفهومی می تواند داشته باشد؟ اول وادی دوم می گوید: هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به عرصه حیات نمی نهد، اینکه می گوید قدم به حیات نمی نهد  یعنی قبلا مخلوق بوده است که الان قدم به جهان هستی گذاشته است پس حتما یک هدفی دارد، اینطور نیست که یکدفعه خلق شده باشد و یک هدفی، یک پشتوانه ای و برنامه ای برای خودش داشته باشد، اصل آنجاست، اصل کیفیت آن (خود) است، برای همه مخلوقات یک روال خاصی وجود دارد ولی برای من انسان، بحث اختیار مطرح است. چیزی که مهم است این است که من حتی اگر خودم هم به هیچ فکر کنم هیچ نیستمT من حتی در اوج زمانی که داشتم مصرف می کردم 15 سال پیش هیچ آینده ای از خودم متصور نبودم و حال خوبی نداشتم، همان زمان میلیاردها سلول برای من کار انجام می دادند. حتی من اگر برای خودم هدفی نداشته باشم، امیدی نداشته باشم، یک جورایی خودم را مدیون آن میلیاردها سلول، قلب و مغز و ... می کنم. آنها به چه پشتوانه ای کار می کنند؟ آنها با آن دقت کار می کنند و من بگویم زندگی برای من تمام شده است و جایی که هستم متوقف می شوم اگر از این زاویه به وادی و زندگی نگاه کنم می فهمم پشت زندگی یک برنامه و هدفهایی است و  آن  رسیدن به خود را خودم تعیین می کنم، اگر بگویم آمدنم از سر تقدیر بوده و از امروز انتخابهای من آینده را مشخص می کند, من در همین جریان گرفتار بودم چون من از چهار و پنج سالگی مصرف کننده بودم می گفتم برای هرکس اگر قسمت و تقدیر است برای تو دقیقا حکم تقدیر این است  که تو باید همیشه مصرف کننده باشی و تو هیچ فایده ای نداری، اگر می گوید به هیچ نیستی یعنی هیچ اثری نداری، بعد که به کنگره آمدم دیدم این خود یک دنیای دیگر است و یک مفهوم دیگر دارد، ما جهت را سالها گم کرده بودیم واقعا من وقتی به خودم نگاه کردم دیدم جهت را سالها گم کرده بودم و اگر همینجور گمگشته باشم باید آن مسیر را همینطور ادامه بدهم. چون یک وادی قبل این را می گوید بدون تفکر هرچه هست رو به زوال می رود و هرآنچه که داشتم هم رو به زوال داشت میرفت.آنجایی که به این وادی رسیدم دیدم دنیای درون یک دنیای دیگر است اینجا اتکا به خود پدید می آید و می گویم من قرار است تعیین بکنم، این خیلی مهم است برای همین ما بلافاصله وادی سوم را داریم که می گوید هیچ موجودی به اندازه خود انسان به خویشتن خویش فکر نمی کند ببینید چقدر قشنگ چیده شده است همه چیز!


اینکه می گویم چهارده قانون هستی چون دقیقا طبق اصول هستی است. از وادی اول شروع می شود وادی دوم، سوم و الی آخر... پس در هر شرایطی که هستم اجازه ندارم اینگونه فکر کنم و بگویم همه زندگی من همین شرایطی است که دارم! نه. آن (خود) می تواند به خیلی جاها برسد خیلی رشد بکند به خیلی جاها که ما الان در سیستم کنگره داریم ،اصلا این جشنها گذاشته می شود که ما عادت نکنیم، یک قدم تغییر پیدا کردن و از آن گم گشتگی درآمدن خیلی کار سختی است. حالا من چون یادم است بعنوان راهنما حق قضاوت در مورد مهدی داشتم، می توانم بگویم آن زمان که مهدی آمد شاید صبح بیدار می شد یک سری برنامه ها داشت و تا شب سر کارش بود و اینها برای زندگی و اصل آن (خود) پیدا نبود و فهمید، می شود جور دیگری حرکت کرد، جور دیگر می شود تلاش کرد و این اتفاق افتاد. باور کنید بخاطر همین وادی است اگر به اینجا رسید بخاطر این است که در اوج ناامیدی امیدوار شد. بهشت را  به بها می دهند دیگر. بهایش حتما این است که خیلی چیزها در این مسیر به دست آورد و حتما حس بهتری دارد. این اتفاق عظیمی که در این چاردیواری افتاد خیلی از این چاردیواری ها داریم در کل کشور که یکیش نمایندگی خودتان است و این صندلی هم سهم هرکسی نیست. امروز جایی دیدم کهکشان راه شیری با آن همه عظمت در کنار بقیه بسیار ریز و کوچک است به قول آقای مهندس اگر ما را پیدا نکردند چون در دوردست ها افتادیم. از اینکه به صحبت های من گوش کردید تشکر می کنم.

با تشکر از لژیون مرزبانی و لژیون خدمتگزار ،لژیون چهار

تایپ:مسافر بهنام لژیون چهارم

تنظیم و ارسال خبر:واحد سایت نمایندگی قوچان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .