English Version
English

ترس هم زائیده ناامیدی است

ترس هم زائیده ناامیدی است

سیزدهمین جلسه از دوره یازدهم سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، نمایندگی علیرضا (مبارکه)، با استادی راهنمای محترم مسافر حسین، نگهبانی مسافر حمید و دبیری مسافر رضا با دستورجلسه  « وادی دوم و تأثیر آن روی من »در روز سه‌شنبه 04 اردیبهشت ماه ۱۴۰۳، ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان حسین هستم یک مسافر. ابتدا از ایجنت محترم و گروه مرزبانی تشکر می‌کنم که به بنده اجازه دادند در این جایگاه خدمت کنم. دستور جلسه وادی دوم و تأثیر آن روی من است. عنوان وادی این است که هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی‌نهد، هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. ما وقتی وارد کنگره شدیم اولین کتابی که به ما آموزش دادند، کتاب عشق بود. در این کتاب عنوان وادی اول این است که با تفکر ساختارها آغاز می‌شود.

زمانی که تفکر را آغاز کردیم تازه متوجه شدیم که چه اشکالاتی در ما وجود دارد تفکر از ابزار عقل است ولی فکرهای زیادی در ابتدا سراغ ما می‌آید، که ساخته ذهن است ذهن یک مرحله پایین‌تر از عقل و پر از افکار است. ما یک ذهن شلوغی داشتیم با هزاران فکر که جولانگاه افکار شیطانی است، در بین آنها افکار درست هم داریم ولی ما تا روی یکی از این افکار مثبت که در اینجا رهایی ماست متمرکز نشویم آن افکار مزاحم می‌آیند و مرتب برای ما مزاحمت ایجاد می‌کنند.

همانطور که می دانیم این بیماری در جسم و روان ما تخریب ایجاد کرده است. در قسمت جسم وقتی در ابتدای سفر  متوجه شدم جوانی که داشتم دیگر نیست و من حتی متوجه نشدم که چگونه گذشت، با مصرف مواد زمانی را از دست دادم که فکر می‌کردم یک لحظه بوده، اما یک عمر در آن غوطه‌ور بوده‌ام. وقتی نگاه می‌کنیم می‌بینیم که بیماری‌های مختلفی به سراغ ما آمده و مصرف مواد مخدر روی آنها سرپوش گذاشته است و حالا داریم یکی‌یکی متوجه آنها می‌شویم.

خیلی از ما ورزشکار بودیم یا زیبایی داشتیم، ولی همه آنها یکی‌یکی از دست رفت. در قسمت روان کارهایی که از من سر می‌زد شاید از بیماران روانی هم سر نمی‌زد کسی مثل من ذاتاً بیمار روانی نبوده یا کسی که الکل مصرف می‌کند و کارهای عجیب از آن سر می‌زند یک بیمار روانی نیست، به دلیل تخریب زیادی که دارد آن کارها را انجام می‌دهد و متأسفانه در قسمت جهانبینی سقوط بیشتری داشته است.

افکار عجیب و غریبی که در سر یک مصرف کننده می‌آید با افکار پس از رهایی اگر مقایسه کند خودش متوجه میزان تخریب می‌شود. من گوشی که در زمان مصرف از آن استفاده می‌کردم را الان وقتی به آن مراجعه می‌کنم پیامهای که در آن زمان رد و بدل می‌کردم را الان حتی با زور هم حاضر نیستم به دشمنانم بدهم این چیزی نیست جز اینکه جهانبینی من خراب شده بود و تمام آن اصولی که یک انسان باید به آن پایبند باشد را در اثر مصرف مواد از دست داده بودم. در خانواده یک مصرف کننده اگر نگاه کنیم می‌بینیم که از نظر عاطفی به شدت بین خانواده و فرد مصرف کننده فاصله زیادی قرار گرفته است نمی‌تواند یک ارتباط خوب با خانواده بر قرار کند در یک خانواده، اما در دو جبهه مخالف هم هستند حتی برخی ممکن است خانواده را هم از دست داده باشند و حالا این شخص می‌خواهد بیاید در کنگره و درمان شود و ما می‌خواهیم بگوییم اینجا نظم و ترتیب یاد بگیر، لباس سفید بپوش، احترام گذاشتن را یاد بگیر، از تکبر و منیت دوری کن، از ترس دوری کن، از نا امیدی دوری کن آیا اینها می‌شود؟

در همان ابتدای کار هزاران فکر منفی می‌آید که جلو انسان را ببندد و جنگ نرمی اتفاق می‌افتد که همان جنگ افکار و اندیشه است برای من در ابتدای کار اتفاق افتاده بود و به الگوهای که می‌گفتند نگاه کن باورم نمی‌شد که مثلاً من می‌توانم مثل فلان راهنما شوم؟ پیش  خودم فکر می‌کردم که حتماً اینها تخریب کمتری داشته‌اند، فکرهای که خیلی از بچه‌های که تازه سفر خود را شروع کرده‌اند می‌گویند. تمام اینها کوله باری از غم و ناراحتی بود بر دوش من که نه دیگر تحمل حملش را داشتم و نه دیگر می‌توانستم زمین بگذارم ناامیدی همه وجود من را فرا گرفته بود. در این بین این‌که من چگونه حرکت کنم مهم بود در وادی اول آموختم که  چگونه تفکر کنم و بر چه چیزی متمرکز باشم، مهم است.

در سفر اول چیزی که برای ما مهم است فکر کردن به رهایی است و گوش کردن به دستوراتی که راهنما می‌دهد و باید بشنویم و به آنها عمل کنیم. هر فکری در جهت مخالف آن بیاید از عوامل بازدارنده است چون مسیر را کسانی به ما می‌گویند که تجربه کرده‌اند. من فکر می‌کردم دیگران تخریب کمی داشته‌اند که به این جایگاه‌ها رسیده‌اند اما خودم با شش آنتی ایکس مصرفی که هر کدام از دیگری سنگین‌تر بود توانستم؛ پس به بچه‌های سفر اول این بشارت را می‌دهم که آنها هم می‌توانند به رهایی برسند. ناامیدی‌ها یکی پس از دیگری به سراغ انسان می‌آید ولی اگر گوش به فرمان باشد و از الگوها پیروی کند قطعاً از آنها خواهد گذشت.

حضرت علی می‌فرمایند ناامیدی با ترس، شرم و محرومیت همراه است. وقتی ناامیدی وجود انسان را گرفت مورد بعدی ترس است که وجودش را می‌گیرد. می‌خواهد پله کم کند و از مواد خودش دل بکند نمی‌تواند و این‌ها را برای خودش یک مانع بسیار بزرگی می‌داند که آیا شربت OT به من جواب می‌دهد یا نه؟ چون ناامید است. ترس هم زائیده ناامیدی است و جزئی از مثلث جهالت هستند. ما بارسیدن به دانایی می‌توانیم از این‌ها عبور کنیم. برای رسیدن به دانایی باید علم و قدرت عقل ما زیاد شود یعنی از آن تفکرات منفی که زاییده ذهن بیمار یک مصرف کننده است دوری کنیم.

فقط به اصول ، حرمت‌ها و حرف راهنما گوش دهیم و به آن اعتماد کنیم تا بتوانیم از تاریکی‌ها عبور کنیم. در دوران مصرف هر چقدر از مواد پیروی کردیم آخرش یک مصرف کننده تمام عیار شدیم حالا نباید ناامید باشیم که چرا داخل تاریکی‌ها افتاده‌ایم؟ چون انسان تاریکی‌ها را تجربه می‌کند برای پی بردن به عظمت روشنایی‌ها ، وقتی داخل تاریکی‌ها افتاد بعد از آن باید از گذرگاهای خیلی سخت عبور کند.

به واسطه آقای مهندس برای ما گذرگاهی پیدا شده که تا دنیا پا بر جا است باید سپاسگزار آقای مهندس باشیم چون راه اصلی را برای ما ترسیم و علامت‌گذاری کرده‌اند تا ما به راحتی از آن عبور کنیم. زمانی که از آن عبور کردیم و به رهائی رسیدیم یک انسان کارآزموده می‌شویم. یکی از بچها همیشه به من می‌گفت که دیگران مرا مورد تمسخر قرار می‌دهند، من در جواب او یک جمله از کتاب ۶۰ درجه می‌گویم که همیشه به آن متوسل می‌شوم و انرژی می‌گیرم. عقل، ایمان و شهامتی که در پرتو آن حاصل می‌گردد ما را در مقابل درختانی که روزی ما را به هیچ می‌پنداشتند تبدیل به ستون‌های محکم و استوار می‌نماید.

تایپ: مسافر مهدی

عکس: مسافر ابراهیم

تنظیم و ارسال: مسافر مهدی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .