English Version
English

توان بخشش، همراه با داشتن دلی بزرگ است

توان بخشش، همراه با داشتن دلی بزرگ است

دهمین جلسه از دوره اول لژیون سردار نمایندگی سیرجان؛ با دستور جلسه: "دنور" و با استادی: مسافر منصور، نگهبانی: راهنما مسافر سعید و دبیری: مسافر حمید در روز پنجشنبه (30 فروردین 1403) رأس ساعت 15:30 آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:
خداوند را شاکر و سپاسگزارم که به من این توفیق را داد تا این جایگاه را تجربه کنم و تشکر می‌کنم از جناب آقای مهندس که به برکت وجود ایشان، مسیر صراط مستقیم هموار گردید.
دستور جلسه امروز در مورد دنور است. دنور یعنی بخشنده، کسی که از مسائل مادی یا معنوی خودش می‌بخشد. مثلاً یکی از مال و ثروت خودش می‌بخشد و دیگری از وقت و تفریحاتش و از مال و زمانش در جهت صراط مستقیم استفاده می‌کند. من گمان می‌کنم چیزی که سند آن به نام من است تماماً مال من است در صورتی که اگر به نام من باشد الزاماً حق من نیست. برای مثال اگر بخواهم یک زمین کشاورزی که در محدوده شهر قرار گرفته را تغییر کاربری بدهم و تبدیل به زمین مسکونی کنم و آنگاه بصورت چند قطعه جداگانه بفروشم می‌بایست قبل از آن بخشی از زمین را به نهادهای مربوطه مثل شهرداری یا مسکن و شهرسازی بدهم و اگر توانستم ببخشم آنگاه می‌توانم تغییر کاربری بدهم و سود خوبی ببرم. پس اول باید توان بخشش داشته باشم تا بتوانم سود خوبی ببرم.
حالا چرا باید در زندگی من توان بخشش ضعیف باشد؟ ضعیف بودن توان بخشش من به این دلیل است که فکر می‌کنم ثروت، کمیاب است ولی اگر به این باور برسم که ثروت در جهان فراوان است راحت تر می توانم ببخشم. خیلی وقت‌ها می‌گویم که اگر خدا به من بدهد من هم می‌بخشم در صورتیکه اگر درست نگاه کنم خواهم دید که خداوند ثروت زیادی را در وجود من گذاشته است. این جسم سالم من چقدر می‌ارزد؟ چقدر از توان جسمی خودم را تا به حال بخشیده ام؟

همه این نعمت‌ها را خداوند به من داده است پس باید توان بخشش داشته باشم. خدمت کردن در کنگره نوعی بخشش است چون از وقت و زمان خودمان می بخشیم. من گاهی وقت ها می‌دیدم که یک سری انسان ثروتمند در خصوص فواید بخشش و انفاق صحبت می‌کنند و من آنها را قضاوت می‌کردم. یک روز آقای میرداماد در خصوص لطف و بزرگی و بخشش خداوند صحبت می‌کردند و یک نفر که در جمع بود، ایستاد و به آقای میرداماد رو کرد و گفت: شما چون ۱۰۰ تا اسب دارید از بخشش و لطف خدا صحبت می‌کنید. میرداماد در جواب آن شخص گفت: تو چه داری؟ گفت من یک الاغ دارم. میرداماد گفت: فرق من با تو در این است که افسار اسبان من به گل (خاک) و افسار الاغ تو به دل است.

این داستان نشان می‌دهد که توان بخشش، همراه با داشتن دلی بزرگ است و در اینجا از خداوند می‌خواهم که دل‌هایمان را بزرگ کند و توان بخشیدن را به ما بدهد. من در ابتدای سفر اولم، اعتقادی به لژیون سردار نداشتم ولی یک روز قبل از جشن گلریزان، حسی به من گفت که باید دنور شوم و در کمال ناباوری، مقدار پولی را که می بایست برای دنوری پرداخت می کردم در فردای همان روز به دستم رسید و به برکت این عمل، دریافت‌هایی داشتم که هیچ وقت در زندگی تجربه نکرده بودم و این امید را دارم که از چیزهای با ارزشم بیشتر بتوانم ببخشم.

تایپ: مسافر منصور
عکس، ویرایش و بارگذاری: مسافر سعید

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .