جلسه دوم از دوره نهم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران نمایندگی امامقلیخان با استادی همسفر الهام، نگهبانی همسفر سودا و دبیری همسفر مهشید با دستورجلسه «وادی دوم و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه سوم اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ساعت ۱۵ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان الهام هستم یک همسفر، خداوند را شاکرم که عضوی از کنگره ۶۰ هستم و به من اجازه خدمت داد، از ایجنت، گروه مرزبانی و راهنما خوبم خانم آرزو که به من اجازه دادند در این جایگاه خدمت کنم و آموزش بگیرم، سپاسگزارم.
همانطور که میدانید دستور جلسه امروز وادی دوم است، عنوان وادی به ما میگوید هیچ موجودی جهت بیهودگی قدم به جهان نمینهد، هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. این وادی میخواهد به ما امید و امیدواری را نوید دهد، همهی ما زمانی که به کنگره آمده بودیم، ناامید بودیم اما با آموزشهای کنگره آگاهی و دانایی خود را بالا بردیم و توانستیم از آن ناامیدی بیرون بیاییم.
هیچچیزی بیهوده در این هستی پا نگذاشته است؛ ما همیشه میگوییم این حشره به چه دردی میخورد؟ اما اگر برویم و در فلسفه خلقت او مطالعه داشته باشیم، خواهیم دید آن حشره برای هستی چقدر مفید است. آقای مهندس مثال یک گاو را میزنند، میگویند یک گاو شیر دارد، ما از گوشت و پوست آن استفاده میکنیم یا مثال درخت که ما به آن آبشور و تلخی میدهیم اما میوههای شیرین و آبداری به ما میدهد بنابراین هر موجودی باهدفی آفریدهشده و سؤال پرتکراری که باید هرروز از خودمان بپرسیم این است که در هستی آمدهایم تا چهکاری را انجام دهیم؟ چه رسالتی داریم؟ آیا آمدهایم بخوریم، بخوابیم و خوشگذرانی کنیم؟ استاد سردار در پیام بهترین راه میگویند: انسان برای دو چیز به این هستی میآید، آموزش ببیند و خدمت کند. آیا من در هستی آن خدمت را انجام دادهام؟ آیا آموزش و آگاهی خود را بالابردهام؟
همانطور که میدانید دستور جلسهها در کنگره ۶۰ مثل یک زنجیر به همدیگر متصل است؛ وادی قبل، وادی تفکر بود و به ما آموخت تا وقتی تفکر درستی نداشته باشیم و نتوانیم درست فکر کنیم، اندیشههای منفی و مخرب همیشه به سراغ ما میآیند و باعث ناامیدی میشود. آقای مهندس در کتاب عشق، ابتدای وادی میگویند: ما به جنگ نرم خود ادامه میدهیم، جنگی که هیچ سلاح گرمی ندارد منظور آقای مهندس همان جنگ افکار و اندیشه منفی و مخرب هستند که اجازه نمیدهد ما جلوتر برویم و اگر ما بتوانیم آگاهی و دانایی خود را هرروز بیشتر کنیم، میتوانیم به آن انرژیهای منفی غلبه کنیم.
من قبل از کنگره خیلی ناامید بودم و سؤالی که همیشه از خودم میپرسیدم این بود که چرا من به دنیا آمدهام؟ زمانی که خیلی ناامید بودم رفتم پیش روانپزشک که حدود پنج یا شش قرص افسردگی به من داد و من یک پرده و حجابی روی آن افکار و اندیشه کشیده بودم تا بتوانم به آن ناامیدی غلبه کنم درحالیکه هیچ تأثیری در زندگی من نگذاشته بود بعدازآن که به کنگره آمدم و آموزش دیدم، یاد گرفتم نمیتوانم صورتمسئله را پاککنم و باید برای حل مشکل یکراه حلی پیدا کنم و اگر مشکلی برایم پیش آمد، نخواهم از آن فرار کنم. پارسال من مادرم را در اتفاق تلخی از دست دادم اگر قبل از کنگره بود بهجای پنجتا قرص بیستوپنج قرص میخوردم تا بتوانم آن قضیه را حل کنم یا صورتمسئله را خاک کنم ولی آمدم در کنگره و یاد گرفتم که نمیتوانم صورتمسئله را پاککنم، آموختم که مرگ پایان زندگی نیست و هیچ چرایی هم وجود ندارد که بخواهم بگویم چرا این اتفاق افتاد.
در این وادی یاد گرفتم برای خودم، خانوادهام، جامعه و کشورم قرار است چهکاری را انجام دهم و رسالت من چه هست؟ و چرا به این هستی آمدهام؟ آقای مهندس در صحبتهای روز چهارشنبه گفتند: من خودم در سن پنجاهسالگی کنگره را شروع کردم. آن زمان نگفتم نه دیگر از من گذشته است همچنین گفتند من از آلان تا بیست سال آینده هم هدفدارم پس اینکه ما در حال سکون باشیم برمیگردد به آن ناامیدی، ما باید برای خود هدف تعیین کنیم و برای هدف خود تلاش کنیم و همیشه درحرکت باشیم. انسان مثل دوچرخهسواری است که باید همیشه در حال رکاب زدن باشد و اگر رکاب نزند، دوچرخه زمین میخورد و سقوط میکند. آقای سلامی پنجشنبه در جلسه گفتند آقای مهندس در مورد چیزهای صحبت میکردند که ما میگفتیم غیرممکن و محال است، در مورد دانشگاه و آکادمی صحبت میکردند اما چون ایشان هدف داشتند به آن هدفها رسیدند و انشالله به هدف بزرگشان که جهانیشدن کنگره ۶۰ است، برسند.
تایپ: همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر آرزو ( لژیون یازدهم)
عکاس خبری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سحر( لژیون هشتم)
ویراستاری و ارسال : همسفر مهلا رهجوی راهنما همسفر فاطمه( لژیون ششم)
همسفران نمایندگی امام قلیخان
- تعداد بازدید از این مطلب :
505