جلسه هفتم از دوره چهارم لژیون سردار نمایندگی عمان سامانی شهرکرد با دستور جلسه «قول و قرار، وفای به عهد» به استادی راهنما همسفر فروغ، نگهبانی همسفر مریم و دبیری همسفر طاهره در روز دوشنبه 3 اردیبهشتماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۴:۳۰ آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
دستور جلسه در مورد قول و قرار، وفای به عهد است. این دستور جلسه بسیار هوشمندانه است به این خاطر که در لژیون سردار در مورد آن صحبت میکنیم و یکبخشی از آن مربوط به وفای به عهدِ مالی میشود؛ پس وقتی در مورد آن صحبت میکنم، آن عهد و پیمانی است که در زندگی من جاری است و هرلحظه ممکن است در هر موضوعی این عهد و پیمان را با خود، دیگران و یا دیگری ببندم.
تمام این صحبتهایی که قطعاً در مورد آن مشارکت میشود، نهتنها در مورد عهد و پیمانی است که برای اتمام خدمت مالی بستهام؛ بلکه شامل تمام پیمانهایی است که من هرروز با خودم، دیگران و باخدای خودم میبندم.
مفهوم عهد، همان پیمان یا وفای به عهد در تمام اعمال و کارهایی است که من انجام میدهم؛ مثلاً با خودم پیمان میبندم یا عهد میکنم که رأس هفت بیدار شوم و پانزده دقیقه سیدی بنویسم، اگر من هفت صبح بیدار شوم و سیدی ننویسم، وفای به عهد نکردهام یا اگر ده صبح بیدار شوم، سیدی بنویسم بازهم به عهد خود وفادار نبودهام.
وقتی من به پیمان و یا عهدی که با خودم و یا دیگران میبندم، وفادار بودهام که به گفتهام عمل کنم؛ یعنی به چیزی که در عهد و پیمان در قلب و زبان من جاریشده است عمل کنم و بهطور کامل آن را انجام بدهم. این عهد و پیمانها خیلی بیشمارند نهفقط، عهد و پیمان مالی که در لژیون سردار بستهایم.
ابتدای خلقت آن پیمان بزرگ الست است؛ پیمانی که من هر دفعه قبل از حیات خود با خودم میبندم، کارهایی را باید انجام بدهم و فراموش میکنم. پیمانی است که زمانی عقل من شروع بهفرمان دادن، میکند، روزانه آن پیمان را با خودم و دیگران میبندم و این عهدها خیلی زیاد هستند. عملی که در کنگره انجام میدهم این است که من را از جزء بهکل میرساند؛ یعنی از وفای به عهدهای کوچک و جزئیات شروع میشود، به من آموزش میدهد تا من ذرهذره به آن مرحلهای که پیمان خود را باخدای خودم فراموش کنم، برسم؛ آن موقع که قبل از این پیمان، روز الست را به یاد بیاورم و انجام بدهم.
داشتم به این فکر میکردم که چطور آقای مهندس مرحله به مرحلهای به من یاد دادند تا من آموزش گرفتم که وفای به عهد را انجام بدهم. همیشه به این فکر میکردم که سال دیگر عضو لژیون سردار میشوم و این پیمانی بود که با خودم بسته بودم. بر اساس همین پیمان از همان زمان شروع به پسانداز کردم تا به آن نقطهای برسم که برای خدمت مالی، پیمان بستهام؛ همه آن اعمال شامل آن وفای به عهد میشود و آن قول و قراری که در ذهن من آمده است و اگر آن پیمان را زیر پا بگذارم، عواقب زیادی دارد.
ترس، زمانی به وجود میآید که انسان در آستانه از دست دادن یا سقوط کردن قرار میگیرد؛ پس زمانی که من پیمانی میبندم و نتوانم انجامش بدهم در آستانه از دست دادن قرار میگیرم، پس ترس به سراغ من میآید و نتیجه ترس، خشم است و از اینکه نتوانستم آن کار را انجام دهم، ناامیدی به سراغ من خواهد آمد و قطعاً از ترس، ناامیدی و منیت است که من جایگاه خودم را گم میکنم. منیت صرفاً این نیست که جایگاه خودتان را بالاتر بدانید بلکه وقتی جایگاه خود را هم پایینتر از آن چیزی که هست بدانیم؛ خود یعنی منیت که باعث میشود جایگاه خودم را گم کنم و نمیدانم که در کجای کار قرار دارم.
وقتی این اضلاع تکمیل شدند؛ یعنی مثلث جهالت من در حال رشد است و ذرهذره میبینم که مشکلات و مسائلی برای من پیش میآید. البته نمیخواهم بگویم اگر وفای به عهد مالی نکنیم، این مشکلات سراغمان میآید.
بنابراین تمام این صفات منفی، قطعاً گریبان من را میگیرند که عبارتاند از: خشم، منیت، ناامیدی و خشم، عصبانیت، استرس و اضطراب است که خیلی وقت نمیدانم ریشه آن از کجاست؟ هرروز که بیدار میشوم و در دلم آشوب است؛ اما نمیدانم چه مشکلی دارم؟ این ریشه در ترس دارد یا در ناامیدی؟
پس وقتی در مورد وفای به عهد صحبت میکنیم، این چیزی ساده نیست. فقط پرداخت اقساط شش میلیون یا پنجاهمیلیونی یا پانصدمیلیونی نیست؛ چیزی که پس این قضیه هست، میتواند کمک کند که من رشد کنم.
از فرمانهای کوچک عقل شروع کنم و درواقع به پیمان بین نفس و عقل خود عمل کنم؛ نفس و عقل باهم پیمان میبندند که اگر عقل فرمانی صادر کرد، نفس آن را اجرا کند. اگر این پیمان با دیگران باشد، در درجه اول من باید در درون خودم آن وفای عهد را داشته باشم و به آن پیمان عمل کنم. اگر درون خودم نتوانم آن را عمل کنم، اگر عقل فرمانی بدهد و نفس سرپیچی کند در بیرون هم هیچ کاری انجام نمیشود.
آنجایی که آقای مهندس میفرمایند: در پس پرده، پردهای دیگر است، همین است. عقل فرمان میدهد که پنج میلیون جمع کن شش میلیون جمع کن، این ماه باید اینقدر را پرداخت کنیم، از این خرید، آن خرید و از آن کار و این کار بزنیم تا فرمانهای کوچک عقل شروع به انجام شدند کنند و به مرحله تکامل عقل برسیم. نه در این حیات، بلکه سالیان طولانی بهفرمان عقل برسیم؛ و درنهایت که پیمان روز الست و آن عهد و پیمانی که با خودمان بستهایم فراموش نکنیم.
عهدی که بستهایم تا با یک فرد مصرفکننده ازدواج کنیم و یا اینکه فرزند ما مصرفکننده باشد، اینکه ما بتوانیم در مسیر آموزش قرار بگیریم، وارد جایگاهی بشویم که بتوانیم خواستههایی که از قبل داشتهایم را به اجرا دربیاوریم، تمام اینها از جز بهکل میرسند بدانیم تمام این ویژگیها و صفات شامل حالمان میشود، اگر انجام ندهیم، چه اتفاقی برایمان میافتد؟ اگر انجام دهیم، در مسیر تکاملی خود قرار میگیریم و این دقیقاً در مورد مسائل مالی صدق میکند؛ چون آقای مهندس وفای به عهد را هم جز خدمتها میدانند.
وفای به عهد، نهتنها در مورد خدمت مالی صدق میکند؛ بلکه وفای به عهد برای تمام خدمتها صدق میکند. من تا کید میکنم چون در جلسه لژیون سردار هستیم منظورمان فقط وفای به عهد مالی نیست؛ بلکه در مورد تمام خدمتها صادق است. زمانی که من خدمتی را قبول میکنم، میپذیریم که آن خدمت را انجام دهم؛ پیمانی است که من با خودم میبندم، پیمانی که نفس و عقل باهم میبندند، پیمانی که من باخدای خودم میبندم و پیمانی است که با مسئولین کنگره میبندم و بعد موظف هستم آن را بهصورت تمام و کمال انجام دهم.
تايپ: همسفر طاهره دبیر و عضو لژیون سردار و همسفر زهرا عضو لژیون سردار
عکاس خبری: همسفر زری، عضو لژیون سردار
ویراستاری و ارسال: راهنمای تازه واردین، همسفر زهرا و عضو لژیون سردار
همسفران نمایندگی عمان سامانی
- تعداد بازدید از این مطلب :
300