English Version
English

مشارکت مکتوب لژیون اول

مشارکت مکتوب لژیون اول

مشارکت مکتوب مسافر علی

سلام دوستان علی هستم یک مسافر وادی دوم هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی‌نهد. هیچ کدام ازما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.  در وادی اول یاد گرفتیم باید قبل از هر کاری فکر کنیم که آیا این کار را انجام دهیم یا نه؟ وقتی به مشکلات گذشته‌ام فکر کردم به این نتیجه رسیدم که فکرم درست نبوده و در راه درست حرکت نمی‌کردم و از خودم نا امید شده بودم .اما وقتی وادی دوم فرا گرفتم که چگونه باید رفتار کنم و جهت بیهودگی خلق نشده‌ام زیرا انسان توانایی‌های بالایی دارد.

اگر تمام هستی را نگاه کنیم امکان ندارد چیزی را پیدا کنی که جهت بیهودگی پا به هستی گذاشته باشد. موقعی که انسان پا به هستی می‌گذارد برسر یک دو راهی قرار می‌گیرد راه ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها، تاریکی و روشنائی، تا وقتی که قهر را نفهمیم آشتی و دوستی را درک نمی‌کنیم تا طعم فراغ را نچشید وصال هیچ لذتی ندارد ما سختی‌ها را می‌چشیم تا قدر خوبی‌ها وآرامش را بدانیم.  اگر ما توانستیم از سختی‌ها عبور کنیم آن موقع کار آزموده و رها می‌شویم و به صلح و آرامش می‌رسیم.

انسان هیچ وقت تنها نیست، خداوند همیشه یاری‌رسان و پشتیبان اوست. این قسمت سی‌دی آقای مهندس را چندین بار گوش کردم و تمام لحظات زندگی‌ام از ذهنم گذشت. آشنایی با کنگره، وارد شدنم به این مکان، آموزش‌های راهنمای عزیزم، این‌ها همه نشانه این است که قدرت مطلق پشتیبان و همراه من بوده و است. خدا را شکر شکر شکر. خداوند همه جا در تمام لحظه‌های زندگی مرا در مشکلاتم و در لحظه‌های خوب زندگی یاری کرده است. وادی دوم امید و امیدواری را به من یاد می‌دهد؛

اگر واقعاً به درستی تفکر کنم و افکار و اندیشه مخرب به درون خودم راه ندهم هیچ موقع احساس ناامیدی به من دست نمی‌دهد. وادی دوم به من یاد داد باید از راکد ماندن دست بردارم و اجازه ندهم سطح انرژی من پایین بیاید و باعث بسته شدن حس ولذت بردن ازهمه چیز شود. اگر می‌خواهم سطح انرژی‌ام را بالا ببرم باید حرکت و تلاش کنم و به نوعی به هستی خدمت کنم و در تعادل بمانم. زندگی مثل دوچرخه سواری است برای حفظ تعادل همواره باید رکاب زد.

ناامیدی یکی از ابزار شیطان است و امید آخرین چیزی است که در انسان می‌میرد پس برای هر کاری اول باید هدف را مشخص کنم هدفی که برای رسیدن به آن هر روز خودم را شروع کنم. باید ببینم برای انجام چه کاری پا به این هستی گذاشته‌ام. کدام کارهای من ارزش زیستن و زندگی کردن دارد. اگر می‌خواهیم خداوند از ما پشتیبانی کند باید از ضد ارزش‌ها دوری کنیم و به سمت ارزش‌ها و صراط مستقیم  برویم.

من باید به فلسفه آفرینش خودم فکر کنم و بدانم که هیچ کدام از ما به هیچ نیستم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. من می دانم که بیهوده آفریده نشده‌ام، بیهوده إذن ورود من به کنگره صادر نشده پس باید از آموزش‌های ناب که می‌گیرم در زندگی استفاده کنم و سعی کنم خدمت کنم و مفید باشم.

تنظیم و ارسال: مسافر مهدی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .