English Version
English

مصرف کنندگان مواد مخدر، یک گنجی درونشان هست

مصرف کنندگان مواد مخدر، یک گنجی درونشان هست

جلسه چهاردهم از دوره بیست و شش‌ام کارگاه‌های آموزشی، خصوصی مسافران کنگره ۶۰ نمایندگی سهروردی اصفهان، به استادی‌ راهنمای محترم مسافر حمید، نگهبانی مسافر اسماعیل و دبیری مسافر رسول، با دستور جلسه " وادی دوم و تأثیر آن روی من " در روز یکشنبه دوم اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۳ رأس ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد

سلام دوستان من حمید هستم یک مسافر
دستور جلسه << وادی دوم و تأثیر آن روی من >> هست؛ وادی اول تا چهارم در مورد تفکر است و هرکدام از این وادی‌ها نقطه‌ای از تفکر ما را باز می‌کند. اولین تفکر باید در مورد شاهکار خلقت باشد. من این را در شهر مشهد هم وقتی که استاد جلسه بودم گفتم، چرا چون کنگره ۶۰ هم یک شاهکار و تفکر است، کنگره ۶۰ یک شاهکاری هست که تا این زمان در هیچ کجای دنیا نظیر آن نیامده است. وادی دوم وادی امید هست بچه‌ها، بچه‌ها من اصلا دوست ندارم که هر موقع استاد جلسه می‌شوم کتابی صحبت کنم یا از روی متن بخوانم، من سعی می‌کنم بسیار روان یک دستور جلسه را به رهجو بفهمانم وئ در لژیون هم همین‌کار را انجام می‌دهم و رهجوهای که در لژیون من هستند از این موضوع مطلع هستند.

اولین کاری که یک سفر اولی، وقتی که وارد کنگره شد باید انجام بدهد که بعداً موفق بشود، چه در سفر اول و چه در سفر دوم این است که اول خودش را ببخشد، نا امید کی هست؟ نا امید شیطان است، خب ببینید بچه‌ها وقتی که از این درب وارد می‌شوید و بعد از سه جلسه پذیرش می‌شوید خودتان را ببخشید، کاری نداشته باشید که چه چیزی داشته‌اید، چه کسی بوده‌اید، چه کاری انجام داده‌اید، این ها دیگر مهم نیست من همیشه می‌گویم آبی که به زمین بریزد دیگر نمی‌شود آن را جمع کرد؛ سعی کنید لیوان بعدی آب را نریزید این مهم است. در سی‌دی وادی دوم هم که من گوش می‌کردم آقای مهندس بیشتر از امیدواری می‌گفتند.

مصرف کنندگان مواد مخدر، یک گنجی درونشان هست که خودشان نمی‌دانند چرا چون منِ حمید همانطور که در اثر کنجکاوی به سمت مواد مخدر رفتم، همانطور هم می‌توانم با کنجکاوی سفر خودم را خیلی زیبا به پایان برسانم و بعد از سفرم هم بتوانم موفق باشم. یک گنجی درون شما هست که شما نمی‌دانید. تمامی مصرف کننده‌های مواد مخدر که روی کره زمین وجود دارند همه انسان‌های خوبی هستند و همه، هم اراده داشته‌اند و هم شرافت داشته‌اند و خیلی هم خوب هستند. رهجوی که خودش را نبخشد وقتی که از در وارد می‌شود در طول سفر، خودش به مشکل برمی‌خورد. چطور به مشکل برمی‌خورد (این وادی می‌خواهد بگوید که خودت را دست کم نگیر) چون خودش را دست کم می‌گیرد.

مثلا من میام خودم را با آقای نگهبان مقایسه می‌کنم که اگر من مواد نکشیده بودم مثل آقای نگهبان الان زانتیا سوار بودم یا مثل فلان شخص الان خانه داشتم این‌ها را با خودم قیاس می‌کنم و یک حس خیلی قوی به نام حس نا امیدی به سراغ من می‌آید و من را ضربه فنی می‌کند. من همیشه در لژیون گفته‌ام که مراقب باشید که این حس نا امیدی شما را ضربه فنی نکند، یک فنی در کُشتی داریم به نام فیتیله پیچ، خب من به واسطه این که خیلی آشنا از طریق کنگره ۶۰ دارم و در شعبه‌های زیادی با مسافرین زیادی آشنا هستم و داخل لژیون سردار هم که بودم این را دیده‌ام خیلی از بچه‌های که داخل کنگره ۶۰ می‌آیند و سفر می‌کنند و در طول مسیر وضع و حالشان خوب می‌شود این‌ها اکثراً ورشکسته هستند.

مانند آقای صدیقی خودمان که الان هم دیده‌بان است یک تاجر ورشکسته اصفهانی بوده است که خودش و اعضای خانواه‌اش سه تا ۵۰۰ ملیون در لژیون سردار پرداخت کرده‌اند، در کنگره ۶۰ ما یک سخنی داریم که می‌گوید: خود کرده را تدبیر هست، بچه‌ها ما از یک نرده‌بان پله پله به بالا رفته‌ایم و حالا باید پله پله هم پایین بیاییم. در این پله‌هایی که به پایین می‌آییم هر کدام از این پله‌ها ترقی است. مثل خودم من در کنگره ۶۰ دوتا چیز یاد گرفته‌ام یعنی از آقای مهندس یاد گرفتم. آقای مهندس در یکی از سی‌دی‌هایش گفتند: که بهترین انسان‌ها خدمت‌ گذاران هستند.

یک روز به راهنمای خودم گفتم آقا می‌شود یک روزی وضع ما هم خوب بشود؟ گفت بله یک گنجی درون هر انسانی هست که کلید آن را راهنما به تو می‌دهد ولی رمز آن را خودت باید پیدا کنی، بچه‌ها خودتان را دست کم نگیرید؛ این حرف‌ها را به خودتان نزنید که مثلاً من اشتباهی به دنیا آمدم، من باید مصرف کننده می‌شدم، آخه من به چه درد می‌خورم و هزار حرف دیگر نه اینطور نیست، اصلاً این تفکرات را نداشته باشید. وادی دوم وادی تفکر است اصلاً چنین تفکری نداشته باشید که من بدرد نمی‌خورم، من یک مصرف کننده بیشتر نیستم، من همه‌ی پل‌های پشت سر را خراب کرده‌ام و دیگر نمی‌شود آنها را درست کرد. این پل‌های کاه‌گِلی و یا پل‌های خشت و گِلی که ما خراب کردیم را می‌توانیم دوباره از بتن بسازیم که هیچ زلزله‌ای آن را خراب نکند.

پل‌های خراب شده را می‌شود دوباره ساخت، من و راهنمایان عزیز پل‌های خراب شده را دوباره ساختیم. این افرادی که الان در کنگره ۶۰ پهلوان هستن و یا دنور و بخشنده‌ هستند، آقای مهندس همه دوباره ساخته‌اند. آقای مهندس مگر الگو ما نیست، ایشان ساختند و من از ایشان یاد گرفتم و شما از من یاد می‌گیرید، دیگری از دیگری یاد می‌گیرد، همۀ این‌ها الگو هستند. بچه‌ها من خودم اگر الگو‌‌های کنگره ۶۰ را نمی‌دیدم قبول نمی‌کردم یعنی باید یک موضوعی را ببینم که باور کنم.

من وقتی وارد کنگره ۶۰ شدم خیلی حالم بد بود و اوضاع خیلی بدی داشتم. بچه‌ها هیچ موضوعی مثل امیدواری نیست، چه کسانی به عظمت روشنای دسترسی پیدا می‌کنند؟ آن‌هایی که در عمق تاریکی هستند؛ ببیند بچه‌ها یک مثال برای شما بزنم، وقتی در یک غار خیلی تاریک می‌روید، یک نور کوچک به شما کمک‌ می‌کند و با همین این نور کوچک آرام آرام وارد مسیر می‌شوید تا اینکه دهانه غار را پیدا می‌کنید و به نور نزدیک می‌شوید.

پس موقعه‌ای که به ورودی غار رسیدید، قدر نوری که بیرون هست را بیشتر دارید و بهتر آن را درک می‌کنید چون تاریکی درون غار را دیده‌اید. پس اصلاً نا امید نباشید و بدانید که در طول سفر خیلی مشکلات برای شما پیش می‌آید. برای من هم پیش آمد برای آقای نگهبان هم پیش آمده است، برای راهنما‌های دیگر هم پیش آمده است. شما باید یاد بگیرید که چطور آن مشکل را حل کنید، باید یاد بگیرید که نا امیدی شما را ضربه‌ فنی نکند و منیت به سراغ شما نیاید و از همه مهمتر اینکه خودتان را باور کنید.

در سی‌دی این وادی آقای مهندس بیش از سه بار از امیدواری صحبت کرده‌اند، این وادی می‌خواهد به شما بگوید، به زندگی و سفر خودتان امیدوار باشید. شخصی به من گفت: آقا من سفرم را خراب کردم، گفتم هیچ ایرادی ندارد ما کسی را داشتیم که دو الی سه بار سفر خود را خراب کرد ولی به کنگره برگشت و کمک راهنما شد و الان هم خیلی حالش خوب است و وضعیت مالی خوبی هم دارد. یک موقع این مسائل پیش می‌آید شما که نباید نا امید شوید، نباید بگویید چون من در آن لژیون شکست خوردم قطعاً در این لژیون هم نمی‌توانم، یا من در این شغل شکست خوردم و ....نه اصلاً اینطور نیست، خود کرده را تدبیر هست.

امیدوار هستم همۀ عزیزان وقتی از این درب وارد می‌شوند خودشان را ببخشید و هرچه از گذشته هست را دور بریزند، چون دیگر تمام شده است. مگر این دندان‌هایی که من از دست داده‌ام دیگر برمی‌گردد؟ نه بر نمی‌گردد ولی من به جای آن‌ها مصنوعی می‌گذارم و سعی می‌کنم از آن غذایی که می‌خورم لذت ببرم چون دیگر دندانی نیست و من این دندان را می‌گذارم و با آن غذا می‌خورم و امید دارم که با دندان مصنوعی هم می‌شود غذا خورد. مهم این هست که من از آن غذا خوردن لذت می‌برم.

بچه‌ها در طول سفرتان قطعاً به مشکل بر می‌خورید، قطعآً حس‌های منفی مثل حس ناامیدی، نفرت، حسادت و غیره به سراغ شما می‌آیند و سعی می‌کنند که شما را ضربه فنی‌ کنند. در این مواقع حتماً با راهنما‌ی خود مشورت کنید. شک نکنید که تک‌تک شما که اینجا نشسته‌اید راهنما هستید، تک‌تک شما خدمت‌گذار هستید. خودتان و آقای مهندس را تشویق کنید.

انتخابات نگهبانی دورۀ بیست‌و‌هفتم

ضبط صدا: مسافر غلامعلی ل‌9، مسافر حمید ل‌18

تایپ: مسافر الیاس ل‌7، مسافر منصور ل‌4

ویراستار: مسافر یحیی ل‌6، مسافر محسن ل‌4

مسئول صوتی و دیتا شو: مسافر عظیم ل‌1، مسافر رضا ل‌2

تنظیم و ارسال: مرزبان خبری مسافر رسول

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .